شايد بپرسيد اينكه خيلي سخت و دشوار است، با اين بعد مسافت و هزينههاي بالا و زندگيهاي پرمشغله مگر ميتوان مدام به سفر حج رفت؟ تازه آن هم با اين وضعيت عربستان و شيطنتهاي سعودي و سختگيريهاي وهابي!
واقعيت ماجرا اين است كه بناي حج، سازنده و ارزشآفرين است. منطقي در تكتك سلولهاي آن بارگذاري شده است كه عالم و آدم را به رشد و تعالي ميرساند. حج از جنس «حركت» است. بايد مدام در آن كوشيد و راه پيمود. گشتن و گرديدن به دور يك خانه رؤيايي، دويدن و هروله كردن ميان صفا و مروه، همه و همه بدان معناست كه فلسفه حج از جنس «بندگي فعال و مجاهدانه» است؛يعني نبايد نشست و نگاه كرد، براي رسيدن به خدا، بايد پيمود و دويد و پرواز كرد؛آن هم در يك مسير صعودي نه در يك مسير تكراري. انسان اجازه ندارد تكرار شود. بايد مدام در حلقههاي متناوبي به سمت بالا برود. آنقدر بالا كه به خدا برسد و او را در نزديكي خودش ببيند.
اين، تنها مسيري است كه انسان بايد بپيمايد. اما او گاهي آنچنان در مكافات دنيا و فريبكاريهاي آن گرفتار ميآيد كه در قوس نزولينزولي افتاده و به تنگترين و باريكترين درهها سقوط ميكند، آنچنان كه از مقام حيوان نيز پستتر و تاريكتر ميشود؛ «أُولئِك كَالأنعام بَل هُم أَضَلّ ُأُولئِكَ هُمُ الغافِلون» (اعراف - 179).
فشارهاي نامرئي زيادي روي ماست تا حيوان شويم، تا به ببر و گرگ و كفتار و شيطان تبديل شويم،تا ديگر خودمان نباشيم و مسخ شويم. پس بايد براي مقابله با اين فشارها و غفلتها، سازوكار مجربي در زندگيمان بيابيم. يكي از بهترين راهها آن است كه در سلسله آرزوها و آرمانهايمان دستكاري كنيم. گنجاندن آرزوي حج، در سپهر آرزوها و رغبتهاي ما يكي از بهترين كارهاست.