چراغ خانهها همه خاموش است اما چراغ يك كارگاه هنوز ميسوزد. زني درون كارگاه پاي پاتيل ايستاده و در حال همزدن محتويات ديگ است. داستان از 150سال پيش آغاز شد. زماني كه دم عيد مردم دستهبهدسته، كاسه بهدست مقابل خانه شهربانو صف ميكشيدند تا او براي سفره عيدشان «حلوا سوهان» بپزد. شهربانو كه از دنيا ميرود هنرش سينهبهسينه و دستبهدست ميرسد به يكي از نوادگان دخترياش به نام «شهين فروغي». خانم فروغي 60سال دارد، سال 1354 ديپلم علوم طبيعي ميگيرد و با اينكه تمام خانوادهاش فرهنگي هستند، او بين زندگي كارمندي و كارآفريني، كارآفريني را انتخاب ميكند. خانم فروغي سالهاي زيادي را به توليد حلواسوهان پرداخته است؛حلواهايي كه نمونه آن را هيچ جاي ايران و بلكه جهان نميتوانيد پيدا كنيد. 12ساعت ايستادن روزانه پاي پاتيل تنها گوشهاي از زحمتهايي است كه او براي كارآفرينشدن كشيده است. داستان زندگي و كارآفرينياش را از زبان خودش بخوانيد.
- در يك خانواده فرهنگي بزرگ شدهام
پدرم متصدي پست روستا بود و با اينكه خودش 6كلاس سواد داشت اما خيلي به تحصيل ما اهميت ميداد. روستاي قمبوان فقط مدرسه ابتدايي داشت بههمينخاطر پدر يك خانه در اصفهان خريده بود تا خواهرانم براي ادامه تحصيل با مشكل مواجه نشوند. مادرم هر سال مهر همراه ما به اصفهان ميآمد و پدرم سختي تنها زندگيكردن را بهخاطر ما تحمل ميكرد. وقتي خواهرانم ديپلم گرفتند، 4ماه بعد آن استخدام آموزش و پرورش شدند و حالا حدود 20سال است كه بازنشسته شدهاند. وقتي 12ساله بودم مادرم در 42سالگي بهدليل بيماري از دنيا رفت، بههمين دليل هم من مجبور شدم براي ادامه تحصيل به شهر بروجن بروم و مدتي در كنار برادر بزرگترم زندگي كنم.
17سالگي ازدواج كردم و سال 54 ديپلم رشته طبيعي را گرفتم، همه افراد خانوادهام فرهنگي بودند خيلي راحت ميتوانستم استخدام آموزش و پرورش بشوم اما چون كسي را نداشتم كه دختر كوچكم را به او بسپارم، از كار در بيرون از خانه صرفنظر كردم.
- كارآفريني را از مادرم ياد گرفتهام
پدرم باغات بزرگ انگور، سيب و آلو داشت، هر سال فصل برداشت كه ميشد، مادرم، زنان و دختران روستا را خبر ميكرد. روستاييان به عنوان دستمزد چيدن و درستكردن شيره و سركه انگور يا سركه سيب،هر روز يك جعبه انگور يا از ميوههاي ديگر باغ به همراه 10ريال ميگرفتند. همچنين مادرم بنيانگذار فرشبافي در قمبوان بود. خوب يادم هست پدرم يك استاد از شهر مباركه آورد تا هم قاليبافي را به مادرم آموزش بدهد و هم 2دار قالي بزرگ برايش علم كند.
مادرم هم فرشبافي را به دختركان روستا ياد داد و براي زنان و دختران كار جديدي راهاندازي كرد. در همه اين امور من و خواهرانم هم حضور داشتيم و كار ميكرديم. اول تابستان هر سال بعد از اينكه كارنامه ميگرفتيم يك دار قالي گوشه خانه انتظارمان را ميكشيد كه با خواهرها و دخترعموها ميبافتيمش. علاوه بر همه اينها روزها با دخترها و پسرهاي فاميل در باغ ميگشتيم و تخم شويد و خاكشيرهايي را كه سبز شده بود ميچيديم و پدرم اينها را شب به شب از ما خريداري ميكرد.
- كارخانه روح كارآفرينم را ارضا نميكرد
بعد از چند سالي ديدم نميتوانم بيكار بنشينم و تصميم گرفتم دار قالي بزنم و قاليبافي كنم. 15فروردين هر سال يك دار قالي برپا ميكردم و با كمك استاد ديگري كه از اهالي همين روستا بود شب و روز ميبافتيم تا قبل از تعطيلشدن بچهها قالي تمامشده باشد. يعني حدود 2ماه يك قالي بزرگ ميبافتيم. با همين روش حدود 30تخته فرش بافتم و فروختم. كلا به بافتن علاقه زيادي داشتم و دارم. سال 1366كمكم از بافتن فرش به بافتن ژاكت و دستكش تغيير شغل دادم. يك شب تا صبح 15عدد كلاه بافتم البته با ميل بافتني. همسرم يك دستگاه بافت كاموا به قيمت 40هزار تومان برايم خريد و كار بافتني حرفهاي را بهصورت رسمي آغاز كردم. درست مانند يك كارمند هر روز 8صبح شروع ميكردم و تا ظهر يك ژاكت كه خيلي هم سخت بود، ميبافتم؛ در عين حال يك تكهلباس نشسته هم نميماند، فكرناهار را هم ميكردم، فكر بچه كه از مدرسه ميآمد و هزاران فكر و دغدغه ديگر؛ بعدازظهرها كه بيشتر خسته بودم و وقت كمتري هم داشتم يك مقنعه يا يك شلوار ميبافتم. شبها هم تا ديروقت پاي چرخ خياطي، اين تكههاي بافته شده را به هم ميدوختم. وقتي تعدادشان زياد ميشد، بافتنيها را براي اتوشويي به شهرضا ميبردم. حدود 25سال بافتني بافتم. طي اين سالها خانمهاي زيادي دستگاه خريدند و كار بافتن را شروع كردند اما چون اين كار، علاقه و حوصله ميطلبد و سختيهاي زيادي هم دارد، خيلي زود كارشان را كنار گذاشتند. بعد يا حين بافندگي هم كارهاي بسيار زيادي كردهام. باغداري، تاسيس گاوداري، پرورش مرغ و 5دوره توليد قارچ از كارهايي بوده كه طي اين سالها انجام دادهام.
- حلوا سوهان انتظارم را ميكشيد
مادربزرگ مادرم «شهربانو» نخستين كسي بوده كه حلوا سوهان پخته است. شهربانو 3پسر داشته كه يكي از پسرانش پدربزرگ من بوده، بعدتر پسرعمو و دختر عموي مادرم پيشه مادربزرگمان را پيش ميگيرند. اما توليداتشان به اندازهاي نبوده كه بخواهند بهعنوان شغل به آن نگاه كنند. فقط هر سال عيد نوروز مراسم حلواپزون داشتند، به اين صورت كه هر روستايي مواداوليه را با خودش ميآورده و چند روز بعد حلواسوهانش را درون دستمال ابريشمي تحويل ميگرفته است.
من خيلي با حلوا سوهان آشنايي نداشتم اما خيلي دوست داشتم حرفه و هنر اجدادم را ياد بگيرم. در قمبوان تنها كسي كه بلد بود حلوا سوهان بپزد آقايجلالي بود. عيد نوروز كه رسيد به آقاي جلالي پيشنهاد دادم حلوا سوهان براي سفره عيدمان بپزد اما نه در خانه خودشان، در حياط خانه ما. قرار شد آقاي جلالي براي ساختن ديگ و تنور به خانه ما بيايد و من كنار ايشان مواداوليه را تهيه كنم و در اختيارشان قرار بدهم. مواد اصلي آرد، شكر، روغن نباتي و پودر جوانه گندم بود. من اما با مشورت آقاي جلالي كمي آرد برنج به تركيبات اضافه كردم و بهجاي روغن نباتي از كره حيواني و زعفران استفاده كردم. حدود 50كيلو حلوا سوهان پختيم و با خواهرانم كه معلم هستند تقسيم كرديم. به اين ترتيب پاي حلوا سوهان در مدرسه باز شد و نخستين سفارشها را از مدرسه گرفتم. سراغ آقاي جلالي رفتم و حلواهاي پختهشده توسط ايشان را برايشان فرستادم اما خيلي زود متوجه شدند و اعتراض كردند كه آن چيزي كه ما در مدرسه خورديم اين چيزي نيست كه براي ما فرستادهايد. اينطور بود كه مجبور شدم خودم پخت حلوا را آغاز كنم.
- دستگاه پخت طراحي كردم
12ساعت ايستادن پاي ديگ و همزدن دائم مواد داخل آن كار بسيار سخت و طاقتفرسايي است، به همينخاطر پس از بررسيهاي فراواني كه انجام دادم، با كمك خواهرزادهام به شهركهاي صنعتي اصفهان سر زديم و توانستم كسي را پيدا كنم كه با دستمزد يكميليون و 200هزار تومان برايم دستگاهي بسازد به اسم داغزن كه بدون اينكه مواد به ديوارهها بچسبد بتواند مواد زيادي را مدام هم بزند. بعد از اينكه كارم كمي رونق گرفت، از طرف جهادكشاورزي غرفهاي در نمايشگاه صنايعدستي تهران گرفتم و شروع به فروش محصولاتم كردم. اما مردم وقتي با نوع بستهبندي محصولات روبهرو ميشدند شايد كمي براي خريد شك ميكردند، خيليها هم رك و راست به نحوه بستهبندي انتقاد ميكردند. براي اين كار هم دستگاه سلفونپيچي طراحي كردم تا حلواها بهصورت كاملا بهداشتي بستهبندي شوند. با پيشرفت كارم كارگاه را هم گسترش دادم. كارگاه اوليه 110متر بود اما كمكم به 350متر گسترش پيدا كرد. حالا براي حدود 16نفر بهصورت مستقيم و 100نفر بهصورت غيرمستقيم كارآفريني كردهام. ساعت كاري كارگاه هم از ساعت 6تا 10صبح است و براي هر روز به هر كارگر حدود 10هزار تومان دستمزد پرداخت ميكنم. البته در اين كارگاه فقط حلوا سوهان نميپزيم، سالانه حدود يك تن سركه سيب و انگور و تقريبا 600كيلو شيره انگور توليدكرده و ميفروشيم. اگر بخواهيد قيمت محصولات را هم بدانيد سركه ليتري 8هزار تومان و شيره انگور كيلويي 16هزار تومان است.
- خوشمزه رژيمي
اما اينكه چرا به اين محصول اين نام را دادهاند به اين دليل است كه نه سوهان است نه حلوا. سوهان قم را كه احتمالا همهتان خوردهايد. شيريني خشك و گردي كه مواداوليهاش 2 واحد روغن و يك واحد آرد دارد. حلوا هم كه تكليفش مشخص است، آرد وشكر سرخ شده. اما حلوا سوهان نه به سفتي سوهان است نه مثل حلوا شل. درصد بسيار كمي شكر دارد و شيرينياش را از جوانه گندم ميگيرد. اگر طعم سمنو را دوست داريد پس حتما اين شيريني هم به مذاقتان خوش خواهد آمد. نوعي از اين محصول كه با شكر سرخ و روغن كنجد آماده ميشود، براي افرادي مناسب است كه مشكل ديابت دارند. در اين نوع، آرد برنج هم حذف شده است تا كساني هم كه رژيم لاغري دارند و نگران چاق شدنشان هستند، بتوانند از آن استفاده كنند. استفاده بسيار ناچيز از روغن در اين محصول نسبت به انواع شيريني و سوهان، از ويژگيهاي برجسته آن است؛ در هر 100كيلو فقط 6 كيلو روغن. طعمهاي متنوع براي ذائقهها و مزاجهاي مختلف، ويژگي ديگر اين حلوا سوهان است. علاوه بر حلوا سوهان مخصوص ديابتيها، اين محصول در 8 طعم مختلف توليد ميشود: حلواسوهان با سياهدانه، حلواسوهان با دانه كنجد، حلواسوهان با تخم گشنيز، حلواسوهان با خلال بادام، حلواسوهان با طعم هل، حلواسوهان با طعم دارچين، حلواسوهان با طعم زنجبيل و حلواسوهان ساده.