ما تصويري غريب از ترسوها در ذهن خودمان ميسازيم؛ درحاليكه آنها دقيقا شبيه خود ما هستند. شايد آنها حتي رونوشت رفتار ما باشند؛ رفتاري ظالمانه كه به نام خرد توجيه ميشود...» اين بخشي از يادداشت وحيد جليلوند در پايگاه رسمي جشنواره فيلم ونيز است كه او درباره «بدون تاريخ، بدون امضا» نوشته است.
- اين فيلم در 2روز گذشته در بخش افقها به نمايش درآمد و همزمان گفتوگوي نشريه روزانه ونيز با فيلمساز ايراني منتشر شد.
- شما با شخصيتهاي فيلم همذاتپنداري ميكنيد يا اصلا آنها را ميشناسيد؟
بر اين باور نيستم كه شخصيتهاي هر فيلم بايد در دنياي واقعي وجود داشته باشند اما معتقدم هر كار هنري بدون ارتباط با جامعه و لمس پديده انسان ناكارآمد جلوه ميكند. براي نوشتن فيلمنامه همراه دوستم علي زرنگار 6ماه در مكانهاي مختلف مشغول ديدن و تحقيق كردن بوديم و بارها در پزشكي قانوني با پزشكان درباره جنازهها حرف زديم. يادم هست نه من، كه برخي عوامل پروژه وقتي در خيابان مردي فقير ميديدند، او را «موسي» صدا ميكردند. (شخصيت فقير داستان فيلم)
- تأثير عقل و شجاعت بر رفتار نريمان چيست؟
معمولا خرد و جسارت را در مقابل هم قرار ميدهند و اين دوبه ندرت در وجود يك نفر جمع ميشوند. در انديشه فلسفه شرقي، عقل معاش تعريفي متفاوت از عقل حكمي دارد كه نگاهش به پديدهها متفاوت است و شاخص زندگي پس از مرگ را به ياد ميآورد. در حكمت از انسان شجاع اخلاقمدار بهعنوان نمونهاي از انسان متعالي ياد ميشود. كاوه نريمان با توجه به شناخت خود از اين انديشه و كاري كه در پزشكي قانوني دارد، روحيه مرگآگاهي را در خود تقويت كرده و به خرد نگاهي ديگرگون دارد. او ابتدا نگران از بازگويي حقيقت است اما در ادامه راه نوعي از شجاعت را تجربه ميكند و تمام چالش شخصيت نريمان درآميختن عقل و شجاعت است.
- شما 2سال پيش با «چهارشنبه 19ارديبهشت» در ونيز حضور داشتيد و از شاهنامه فردوسي بهعنوان منبع الهام خود براي ساختن آن فيلم نام برديد. پاسخ شما به همان پرسش براي بدون تاريخ، بدون امضا چيست؟
بسيار خرسندم كه فرانسيس فورد كوپولا، بزرگمرد سينما با دريافت خود از اثر درخشان و تأثيرگذار شاهنامه دريچهاي به روي همه گشود و به ياد همگان آورد كه آنچه در شاهنامه تصوير شده صرفا تاريخ پادشاهان نيست، بلكه روايتي است كه با انبوهي از موقعيتها و شخصيتها، چالشها و انتخابهاي امروز بشر را به نمايش ميگذارد.
اگر امروز بخواهم به اين نكته اشاره كنم كه از كدام اثر هنري يا شخصيت تاريخي براي ساختن فيلم تازهام الهام گرفتهام، دوست دارم علاوه بر فردوسي و ديوان بينظير شاهنامه، از حافظ شيرازي نام ببرم. او شاعر ايراني قرن هشتم است كه با اشعارش رابطه ميان پالايش دروني هنرمند و تأثير هنر او را بر مخاطب به من آموخت. به اين ترتيب فرايند توليد هر فيلم براي من به مكاشفهاي دشوار و جنونآميز تبديل شده است. ديوان حافظ كتاب باليني من است و كم پيش ميآيد شبي را بدون خواندن شعرهاي او بخوابم. بدون تاريخ، بدون امضا بيترديد متاثر از جنون حافظ است.