چيزي كه در اين بازار همانند ساير بازارهاي ايران به چشم ميخورد وجود محصولاتي است كه در كشور چين ساخته شده اما دكان جوالدوزي حاج قربان رنجبر، جايي است كه بيشتر از هر مغازه ديگري در اين بازار توجه من را به خود جلب ميكند. از پيرمردي كه روي صندلي نشسته است اجازه ميگيرم تا از مغازهاش عكاسي كنم. با لهجه لري ميگويد: «عكس بگير، يكي نه، دو تا نه، سه تا بگير يكيشم براي خودم بيار»! حاجقربان سالهاي سال است كه در اين راسته از بازار ،جوالدوزي ميكند. شغل آباء و اجدادياش بوده و حالا خودش يك تنه پرچم اين شغل سنتي ايراني را در ملاير بالا نگه داشته است. همين موضوع بهانهاي شد تا با حاج قربان درباره خودش و شغلش گفتوگويي انجام دهيم.
- شما از اهالي خود ملاير هستيد؟
خود ملاير كه نه. پدر و مادرم در روستاهاي اطراف ملاير به دنيا آمدند اما بعد از مدتي به اينجا آمديم و ماندگار شديم و ديگر برنگشتيم روستا.
- توي بازار ميگفتند شما نزديك به 100سال از خدا عمر گرفتهايد.
(ميخندد) نه. انشاءالله بعد از 20سال 100ساله ميشوم. الان 80سال دارم. البته اين سني كه به شما ميگويم دقيق است. چون زمان ما كه شناسنامه نبود يا خيلي دير شناسنامه براي بچهها ميگرفتند اما من با پرسوجوهايي كه كردم ميدانم كه الان 80سال دارم. من حتي روزي كه با پدرم رفتم شناسنامه بگيرم را هم يادم ميآيد.
- از چند سالگي به اين كار مشغوليد؟
آن زمانها بچهها از سن پايين شغلي براي خودشان انتخاب ميكردند. من هم وقتي بچه بودم مادرم من را سر اين كار گذاشت. البته مدتي هم كفاشي ميكردم اما بعدا تصميم گرفتم همين جوالدوزي را به عنوان شغلم انتخاب كنم و حالا به لطف خدا 42سال است اين مغازه را خريدهام و دارم روزيام را ميبرم و 53سال هم هست كه جوالدوزي ميكنم.
- اوضاع كاسبي اين روزهاي شما خوب است؟
هرچه درميآيد خدا را شكر؛ مثلا در بعضي روزها يك جفت و بعضي روزها هم دو جفت كفش ميفروشم؛ البته روزهايي هم هست كه هيچ كفشي نميفروشم ولي باز هم نااميد نيستم چون روزي را خدا ميرساند. هرچه هم كه از اين مغازه نصيبم ميشود صرف خورد و خوراك ميكنم و دوباره روز بعد به اميد خدا قفل مغازه را باز ميكنم.
- ميدانيد چه كساني اين روزها بيشتر طالب خريد اين كفشها هستند؟
همه جور آدمي ميخرند، مردها و زنها، حتي توريستها هم ميآيند و كفشهاي من را ميخرند.
- البته فكر ميكنم خود مردم ملاير براي استفاده روزانه ديگر از اين كفشها استفاده نميكنند.
بله. قبلا مردم همهجا از اين كفشها ميپوشيدند اما الان اگر يكي سركارش با اين كفش برود مسخرهاش ميكنند. اما براي سفرو... اينها عالي هستند و مردم ميتوانند به راحتي استفاده كنند.
- اين كفشها چه خاصيت ويژهاي دارند؟
كسي كه از اين كفشها استفاده ميكند نه كمر درد ميگيرد،نه پا درد و... تازه مشكل عرقكردن پاها كه در كفشهاي جديد وجود دارد در اين كفشها اصلا نيست. ويژگي اين كفشها را در خارج هم ميدانند؛ مثلا چند روز پيش مشترياي داشتم به اسم آقاي هاشمي كه آمد و براي برادر همسر و پسرش كه در آمريكا زندگي ميكنند از اين كفشها خريد.
- چرا اين كفشها كه در آمريكا هم طرفدار دارند را خود ما نميپوشيم؟
خب،شايد يك دليلش گران بودن اين كفشهاست؛ يعني نخ و رويه و چرمش براي ما هم گران تمام ميشود و نميتوانيم قيمت كفش را پايين بياوريم. علاوه بر اين، زنها هم ديگر رويه كفش نميچينند (نميدوزند) براي همين وقتي به كارگر بيرون ميدهيم گران ميدوزند. قديمها رويه همين كفشها را از زنها يك قران ميخريديم و بعد از قالبكشي و زيرانداختن، يك تومن ميفروختيم! الان خودمان آجيدهاش (گيوه آجيده گيوهاي است كه كف آن را از بيرون با نخ محكم، خانه خانه ميبافند) را 50هزار تومان ميخريم.
- حدود قيمت اين كفشها چقدر است؟
از 18 تا 120هزار تومان در 2رنگ سفيد و مشكي فروخته ميشود اما اصل اين كفشها سفيد است و به درخواست مشتري رنگ ميشود. تفاوت قيمت اين كفشها به خاطر زيره آنهاست. زيرههاي چرمي از زيرههاي پلاستيكي گرانتر هستند.
- اين كفشها را چطور تميز ميكنند؟
اين روزها با وجود آسفالت خيابانها و دود ماشينها، اين كفشها زود سياه ميشوند. در گذشته، با خاكستر، كفشور، آجر و سنگپا ميشستند و ميشد عين روز اول. البته الان با ماشينلباسشويي هم شسته ميشوند فقط لازم است بعد از شستوشو كمي به كفش نمك بزنند تا زردآب نگيرد و مثل روز اولش سفيد بماند.
- قالب پاي خانمها و آقايان فرق دارد؟
نه، فرقي نميكند.معمولا اين كفشها براي آقايان دوخته ميشد اما خانمها هم اين كفشها را ميپوشيدند؛ مثلا زنان روستاها با اين كفشها كشاورزي ميكردند.
- چرا اين روزها كار اين كفشها از رونق افتاده و ديگر قشر جوان به سراغ اين كار نميآيد؟
ببينيد! من با قناعت توانستم اين همه سال با اين شغل روزگار بگذرانم اما الان جوانها اهل قناعت نيستند و اين كار هم درآمد كافي ندارد، براي همين براي جوانها صرف نميكند وارد اين كار شوند. من هم به آنها حق ميدهم چون زندگي امروز خرجش خيلي زياد شده است.
- شما از راه فروش اين كفشها، معيشت چند نفر را تامين كردهايد؟
من 3 پسر دارم و 4دختر و خرج همهشان را از همين راه تامين كردهام. همسرم را هم 16سال است كه از دست دادهام.
- بچههايتان شغل دارند؟
بله. يكي از پسرهايم افسر بازنشسته است و دوتاي ديگر در بومهن تهران رويهكوبي مبلمان انجام ميدهند. وقتي جوانتر بودم به خاطر بچهها ازدواج نكردم و حالا همه رفتهاند سر خانه و زندگيشان و من خودم ماندهام و خودم. البته دخترانم زحمت ميكشند و براي من غذا ميپزند.
- به شما حاج قربان ميگويند، به حج مشرف شدهايد انگار؟
( از جيبش كارت واكسيناسيون حجاج را بيرون ميآورد و نشان ميدهد) تا حالا 3بار رفتهام، امسال هم ميروم. 2 بار عمره و يكبار هم حج تمتع رفتهام. اين حج را هم خريدم كه به نيت همسرم بروم.
- به فكرمدهاي جديد باشيم
رو به روي مغازه حاج قربان، مغازه بلورفروشي آقاي زند اكبري است. پدر آقاي زند اكبري هم سالها پيش به اين شغل مشغول بوده. او 5سال پيش از حاج قربان يك جفت گيوه خريده است. گفتوگويم با حاج قربان را بهانه ميكنم و ميروم سراغ آقاي زند اكبري تا از او راجع به كيفيت اين گيوهها و اينكه چطور شد كه از اين گيوهها خريد بپرسم. آقاي زند اكبري در پاسخ به سؤالاتم ميگويد: «خيلي وقت بود كه قصد خريد اين گيوهها را داشتم اما هر بار به خاطر همسرم منصرف ميشدم تا اينكه يك روز رضايت داد و من يك جفت از اين گيوههاخريدم. فرق اين گيوهها با بقيه كفشهايي كه داشتم خنكي، سبكي و مقاوم بودنش است. به خاطر وزن زيادم هركفشي كه ميخريدم زود دوختهايش درميرفت اما زيره گيوههاي حاج آقا به جاي پلاستيك معمولي از لاستيك ماشين ساخته شده و هرچقدر هم با آن راه بروي داغ نميشود و دوختهايش در نميرود». آقاي زند اكبري درباره خواص طبي اين كفشها هم توضيح ميدهد: «براي كساني كه كمردرد دارند اين كفشها خيلي خوب است و بعد از مدتي فرم و قالب پاي همان فرد را ميگيرد. حتي ميشود با اينها كوهنوردي رفت». البته هر كفش خوبي مشكلاتي هم دارد مثل همين ايرادي كه آقاي زند اكبري ميگويد؛«ايرادش اين است كه در روزهايي كه باران بيايد نميتوان از اين گيوهها استفاده كرد.»
آقاي زند اكبري درباره بازار گيوهها هم ميگويد: «به نظرم اگر اين گيوهها مطابق مد روز توليد ميشدند، ميتوانست استفادهشان براي جوانترها هم جذاب باشد. در اين بازار فقط حاج قربان است كه اين كار را انجام ميدهد. او اعتبار اين بازار است و خيلي از كساني كه به اين بازار سر ميزنند براي ديدن او ميآيند. آقاي اكبري اضافه ميكند كه با وجود اينكه كار گيوهفروشي از رونق افتاده اما همچنان از لحاظ كارايي و كيفيت جزو بهترين پاپوشها محسوب ميشود و ميتوان با خلاقيت و نوآوري در مدل اين گيوهها جوانها را به پوشيدن اين پاپوشها ترغيب كرد.