فائزه تنها 15سال دارد و حالا در بخش 51 بيمارستان شهيد رجايي شيراز تحت درمان است. او در اين حادثه دچار آسيبهايي ازجمله شكستگي جمجمه شده و حتي قادر به حرف زدن نبود. دايي فائزه در گفتوگو با همشهري ميگويد: دوشنبه شب، فائزه را از بيمارستان داراب به بيمارستان شهيدرجايي شيراز منتقل كردند و تحت عمل جراحي قرار گرفت.
خوشبختانه با تلاش پزشكان او بههوش آمده و ديروز توانست حرف بزند و ما را بشناسد. با اين حال هنوز نميتواند راه برود، اما دستش را حركت ميدهد و پزشكان بعد از عمل جراحي گفتند كه خطر فلج شدن اندامش رفع شده اما همچنان بايد تحت درمان باشد.
خانواده فائزه اهل مينابند. او از حدود يكماه پيش خودش را براي شركت در اردوي دانشآموزي فرزانگان آماده كرده بود و به گفته دايياش «از اينكه قرار بود در اين اردو شركت كند، خيلي خوشحال بود.» وي ميگويد: ما در خانه فائزه را خانم مدير صدا ميكرديم چون مدير مدرسهشان خيلي از او راضي بود و آنقدر به خواهرزادهام اعتماد داشت كه گاهي امورات مربوط به دانشآموزان را به او واگذار ميكرد و مثلا اگر قرار بود اردو يا مراسمي برگزار شود، از او كمك ميگرفت.
وقتي به ما خبر رسيد كه اتوبوس آنها در مسير شيراز واژگون شده، خودمان را به داراب رسانديم. ابتدا گفتند كه او قطعنخاع شده است. نميدانيد پدر و مادرش چه حالي داشتند. حالا اما دعاهايمان مستجاب شده و اميدواريم فائزه هرچه زودتر سلامتياش را بهدست آورد.
- مربي باسابقه
آرزو ديدا، دومين مجروحي بود كه پس از عمل جراحي، از خطر فلج شدن نجات يافت. او 35ساله و يكي از مربياني است كه قرار بود همراه دانشآموزان در اين اردو شركت كند. احمد سالاري، شوهر وي به همشهري ميگويد: متأسفانه در اين مدت اخبار نادرستي از حادثه منتشر شد.
من مربي تشكيلاتي هستم و در اعزام دانشآموزان به اردو نقش داشتم. همسرم هم 15سال سابقه كار دارد و مربي اردوست و تا حالا دانشآموزان زيادي را به اردو برده است. دانشآموزاني كه در اين اردو شركت داشتند، كساني بودند كه عضو تشكيلات دانشآموزي بودند.
ما امسال 4مرحله اردوي دانشآموزي داشتيم كه بيش از 370دانشآموز در آنها شركت داشتند. به اردوي پسران، پيشتازان ميگويند و به اردوي دختران، فرزانگان. دانشآموزاني كه دچار حادثه شدند، قرار بود آخرين دوره اين اردوها را برگزار كنند و از شهرهاي مختلف استان بودند.
او ادامه ميدهد: پنجشنبه 9شهريور بود كه دانشآموزان از شهرهاي مختلف استان به بندرعباس رسيده بودند و بعد از برگزاري جلسه توجيهي و صرف شام قرار شد سوار 3 اتوبوس شوند و به شيراز بروند. همه مراحل طبق مقررات و بخشنامه طي شده بود و حتي مجوز شبروي براي حركت اتوبوسها صادر شده بود.
آن شب وقتي همسرم ميخواست سوار اتوبوس شود، سراغ راننده رفتم. مردي ميانسال و با تجربه بود. كمكراننده جواني پشت فرمان نشسته بود كه راننده اصلي ميگفت گواهينامه و مهارت لازم را براي رانندگي دارد. با اين حال از راننده خواستم كه خودش پشت فرمان بنشيند و او گفت: بعد از طي مسافتي و كمي استراحت خودش رانندگي خواهد كرد.
آن شب اتوبوسها شروع به حركت كردند. حدود ساعت 3بامداد بود كه همسرم برايم پيامك فرستاد. نوشته بود: «حلالم كن. راننده بد رانندگي ميكند و احتمال دارد دچار حادثه شويم.» نگران شدم و چند دقيقه بعد با او تماس گرفتم اما موبايلش را جواب نميداد. كمي بعد در جريان حادثه قرار گرفتم و فهميدم كه اتوبوس واژگون شده است.
سراسيمه خودم را به داراب رساندم. بيمارستان غلغله بود. ميگفتند مهرههاي كمر و پاي همسرم شكسته و قسمتي از سر و گوشش هم دچار بريدگي شده و قطع نخاع شده است. با اين حال ميتوانست حرف بزند. همسرم ميگفت كه وقتي حادثه رخ داد، كمكراننده پشت فرمان بود. او تعريف كرد كه نيمساعت قبل از حادثه، بچهها داخل اتوبوس در حال تمرين سرود بودند اما وي از آنها خواسته بود ساكت باشند تا حواسش پرت نشود. حتي بچهها از او پرسيده بودند كه كمربندهايشان را ببندند؟ اما وي گفته بود كه هر وقت لازم شد، خودش ميگويد. پس از آن هم بچهها تصميم گرفته بودند بخوابند اما چند دقيقه بعد، آن حادثه رخ داد و 7دانشآموز جانشان را از دست دادند.
احمدسالاري ميگويد: دوشنبه شب همسرم را از داراب به شيراز منتقل كردند و خوشبختانه پس از عمل جراحي، خطر فلج شدن او رفع شد و پزشكان اين خبر خوب را به ما دادند. در مدتي كه همسرم در بيمارستان داراب بستري بود، مردم اين شهر سنگتمام گذاشتند و براي كمك به حادثهديدگان هر كاري كه در توانشان بود انجام دادند. حالا هم دعا ميكنم كه همسرم زودتر از بيمارستان مرخص شود و به زندگي عادي برگردد. او ادامه ميدهد: از مسئولان، مخصوصا وزارت بهداشت خواهش ميكنم كه پيگير روند درمان حادثهديدگان باشند. آنهايي كه شاهد اين حادثه بودند و دوستانشان را از دست دادند، نياز به مشاورههاي روانپزشكي دارند. در اين حادثه يكي از دانشآموزان دستش قطع شد و يكي ديگر هم يك دست و يك پايش از مچ قطع شد و همه اينها نياز به حمايت دارند.