اين دو دشمن غدار و هميشگي، در سرعت و دسترسي مانند هم نيستند و تفاوت دقيقي دارند. شناخت ماهيت هواي نفس و نوع كاركرد عقل باعث ميشود كه در تصميمگيريها ديگر عجله نكنيم و حريم عقل را از هواي نفس جدا كنيم. با اينكه عقل بسيار قوي و پرتوان است اما مانند هواي نفس پرسخن و عجول و فيالبداههگو نيست. هواي نفس نياز به تمرين و مهارت و تفكر ندارد و راه بديكردن را در كوتاهترين زمان به انسان وسوسه ميكند. هواي نفس بسيار سريع عمل ميكند و در سر دوراهيهاي زندگي هميشه نخستين پيشنهادها از سمت هواي نفس به انسان ميرسد. اما عقل كمي كند است. عقل را بايد از خواب بيدار كرد و كمي نرمش و ورزش داد تا سرحال شود. بيدارشدن عقل از خواب، زمانبر است و از اين جهت بسيار كندتر از هواي نفس عمل كرده و نظر مشورتي خودش را ديرتر و با فاصله زماني اعلام ميكند.
دستورات عقل، نزديك و در دسترس مردم نيستند و مردم بهراحتي از نعمت عقل بهره نميبرند زيرا عقل نياز به بيداركردن و نرمش دارد و هر كسي زحمت اين كار را بهخودش نميدهد. اما هواي نفس كاملا برعكس عمل ميكند و انسان عجول، دستورات هواي نفس را قبل از تفكر و تعقل بهكار ميگيرد. عقل براي مفيد بودن و لب گشودن به صغرا و كبرا كردن و داشتن مقدمات نياز دارد كه بهاصطلاح تفكر ناميده ميشود. بدون مجهول و سؤال كه انسان را به تفكر واميدارند، اساسا از عقل خبري نيست. در حقيقت عقل خام است و بايد پخته شود و اين مسير با معماهاي بيشتر و مجهولات فراوانتر هموارتر و جذابتر ميشود. بدون تفكر و انديشيدن در مجهولات، هيچ خبر و نشاني از عقل در زندگي بشر نيست و دقيقا به همين دليل است كه عقلا حرفهايي به مردم ميزنند كه براي آنان جالب و راهگشاست درحاليكه خودشان عقل داشتهاند و اگر كمي تفكر ميكردند ميتوانستند به همان نتايج برسند اما حيف... .
همين تفاوتهاي بهظاهر ساده اين دو رقيب ديرين، نزاعشان را جذاب و ديدني ميكند. درست است كه عقل ديرتر وارد ميدان ميشود اما چون سنجيده ميآيد هميشه دست برتر را دارد.