خشكسالي و بيكاري راهي جز كوچ از روستا و مهاجرت به شهر باقي نگذاشته بود اما با احياي هنر فراموش شده مردمان اين روستا، امروز كسي در اينجا بيكار نيست و «خراشاد» مهد توبافي (مجموعهاي از چادر شب، سفره نان، دستمال و شال) و حولهبافي كشور است. ثبت ملي توبافي و حولهبافي خراشاد افتخاري است كه امروز زنان اين روستا آن را رقم زدهاند تا اين واقعيت بار ديگر نمايان شود كه با زنده كردن هنرهاي دستي ميتوان ضمن كارآفريني،چرخ اقتصاد روستا را بهتر از گذشته به گردش درآورد. «فاطمه ذاكريان» بانوي هنرمند 54ساله كه سالهاست مديريت تعاوني زنان روستايي خراشاد بيرجند را برعهده دارد در حاشيه جشن ثبت ملي حوله بافي و توبافي خراشاد از روزهايي ميگويد كه براي زندهكردن اين هنر چه سختيها و مشكلاتي را به جان خريدهاست. او با كارآفريني براي 290نفر از زنان روستايي گام مهمي در پيشگيري از مهاجرت روستائيان به شهر برداشته است.
هنوز هم با تلخي از آن روزها ياد ميكند. روزهايي كه هيچكدام از اهالي روستا حرفهاي او را باور نميكردند و او مجبور بود اين هنر را به شكل مخفي و زيرزميني شروع كند. شنيدن حرفهاي تلخ و ديدن دارهاي مخصوص حوله بافي در ميان زبالهها بارها دل او را شكست اما هيچگاه نااميد نشد. حضور در نخستين نمايشگاه و استقبال مردم از اين هنر دستي باعث دلگرمي او شد و مردم اين روستا كه باور نداشتند هنر دستي آنها كه از قدمت 300ساله برخوردار است اينچنين با استقبال مواجه شود كمكم وارد عرصه شدند و اين هنر دوباره اين روستا را در كانون توجهات قرار داد. فاطمه ذاكريان از آن روزها اينطور ميگويد: «سال 83 وقتي مديريت تعاوني زنان روستايي خراشاد را برعهده من قرار دادند چيزي از اين كار نميدانستم و قبول اين مسئوليت براي من سخت بود. مردم اين منطقه كشاورز و دامدار هستند و 4سالي بود كه خشكسالي زندگي مردم اين روستا را مختل كرده بود و بيكاري در ميان مردم بهخصوص زنان روستايي بيداد ميكرد. تعاوني بيش از 4ميليون تومان بدهي داشت. در آن روزها بهدنبال راهي بودم كه تعاوني را از اين وضعيت نجات بدهم. همسرم بازنشسته ارتش است و آن روزها پارچه ميخريدم و خودم با آن شلوار يا چادر ميدوختم تا بخشي از هزينههاي جاري تعاوني را تأمين كنم اما اين راهي نبود كه بتواند نجاتبخش باشد.
در كلاسهاي آموزش بازاريابي و فروش از تعاوني ما بهعنوان يكي از شركتهاي زيانده ياد ميكردند و اين كلمه« زيانده» هميشه مرا ناراحت ميكرد. دوست داشتم نام شركت تعاوني ما از فهرست بنگاههاي زيانده خارج شود و با تلاش و پشتكار زياد سرانجام بعد از 3 سال به سوددهي رسيديم. ايده احياي هنر توبافي زماني به ذهنم رسيد كه يكي از زنان جهاد سازندگي به روستاي خراشاد آمد و بهدنبال حولههاي سنتي ميگشت. با توجه به اينكه زنان روستا اين حولهها را براي جهيزيه دختران خود نگه ميداشتند كسي حاضر به فروش آن نبود. آن موقع بود كه ديدم اين هنر طرفدار دارد و ميتوان در اين زمينه موفق بود. تنها 3 نفر از زنان روستا دستگاه توبافي داشتند كه آنها هم نه بهطور مستمر و تنها بهصورت مقطعي كار ميكردند. كساني كه اين دستگاه را داشتند بيشتر براي جهيزيه دختران خود يا اقوام، حولهبافي ميكردند و تمايلي براي توليد بيشتر نداشتند. وقتي پيشنهاد احياي دوباره اين هنر را به اهالي دادم برخي از آنها خنديدند و برخي ديگر نيز مسخره كردند. آنها معتقد بودند با اين كارخانههاي بزرگ پارچه بافي و واردات پارچه ديگر كسي تمايلي به پارچهها و حولههاي سنتي و دستباف ندارد. با اين استدلال از طرح من استقبال نكردند و فقط 2نفر از زنان روستا كه تمايل داشتند، به شرط اينكه كسي از كار آنها باخبر نشود پنهاني شروع به حوله بافي كردند».
- بگشاي دكان
سال83، حضور در نخستين نمايشگاه هنرهاي دستي سكوي پرتابي بود كه باعث شد فاطمه ذاكريان به ادامه راه اميدوار شود؛ «در اين نمايشگاه كه در مصلي تهران برگزار شد تعدادي از اين حولههاي دستباف را براي نمايش و فروش در غرفه قرار دادم. نكته جالب اينكه بسياري از بازديدكنندگان باور نميكردند كه اين حولهها دستباف باشند و ميگفتند با ماشين بافته شده است و تنها يكي از اين حولهها كه بافنده آن يكي از زنان سالخورده روستا بود و بهخاطر ضعيفبودن چشمانش نتوانسته بود نخهاي پاره شده را با هم پيوند بزند مورد توجه بازديدكنندگان قرار گرفته بود و ميگفتند اين حوله دستباف است. با چند قطعه عكسي كه از زنان روستا در حال كار گرفته بودم به بازديدكنندگان ثابت كردم كه همه اين حولهها دستباف است. با توجه به جنس حولهها كه پنبه خالص و در عين حال سبك و ضدحساسيت بود بسيار مورد توجه قرار گرفت و در اين نمايشگاه بسياري از بازديدكنندهها به من سفارش حوله دادند. اين جرقه بزرگي در زندگيام بود و متوجهشدم هنوز صنايعدستي و هنر حولهبافي در ميان مردم جايگاه خاصي دارد. درآمد فروش حولهها را بين زنان بافنده تقسيم كردم و همين امر به آنها انگيزه زيادي داد».
- شانههاي توبافي صلواتي
براي شروع كار بايد وسايل مورد نياز توبافي را براي اعضاي تعاوني تهيه ميكرد. همسر خانم ذاكريان نظامي و شيفت كاري او يك روز سركار و 2 روز آزاد بود. او در اين 2روز همراه همسرش به روستاهاي اطراف ميرفت و از اهالي سراغ شانههاي چوبي توبافي را ميگرفت؛ «بسياري از وسايل چوبي در انباريها خاك ميخوردند و اهالي آنها را صلواتي به ما ميدادند ولي بعد از مدتي وقتي متوجه شدند كه هنر توبافي دوباره احيا شده و باعث درآمدزايي زنان روستا شده است اين وسايل و لوازم را به ما ميفروختند و ديگر خبري از صلواتي بودن نبود. با جمعآوري اين لوازم كه بسياري از آنها زنگزده بودند بعد از شست و شو آنها را چرب ميكرديم و در اختيار زنان روستا قرار ميداديم تا با كلهكشي دوباره شروع به بافتن كنند. حضور در نمايشگاههاي مختلف و افزايش تقاضا براي اين حولهها باعث شد تا هر روز تعداد زيادي از زنان روستايي وارد تعاوني شوند. براي آموزش اين هنر در همان سال كلاسهاي آموزشي را در روستاهاي مجاور ازجمله مود، چاج، بهدان، آسيابان و... برگزار كرديم. خبر استقبال از حولههاي خراشاد دهانبهدهان چرخيد و هر روز زنان بيشتري براي حولهبافي تمايل نشان ميدادند.»
- از خراشاد تا آلمان
سال 85 وقتي 42نفر از زنان روستايي در تعاوني مشغول حولهبافي بودند بهعنوان كارآفرين نمونه استان شناخته شد. زنان روستا كمكم به خانواده اين تعاوني اضافه شدند و براي هر نمايشگاه، سفارشهايي كه از قبل گرفته بودند را اين زنان توليد ميكردند. امروز 297نفر از زنان روستايي در اين تعاوني مشغول به كار هستند و كوچكترين آنها 7سال و بزرگترين آنها 85سال سن دارد. بسياري از آنها تحت پوشش بيمه هستند و درآمد اعضاي اين تعاوني نيز بين 600هزار تومان تا يك ميليون تومان است و اين درآمد با كار بيشتر افزايش نيز پيدا ميكند. خانم ذاكريان ميگويد: «خدا را شكر اين رشته نهتنها در خراشاد به يك حرفه سودآور و درآمدزا براي زنان در خانههايشان تبديل شد بلكه به شهرها و روستاهاي ديگر نيز رفت و ما مروج آن در روستاهاي اطراف بوديم. توبافي توانست اقتصاد خانوادهها را تأمين و خشكساليها را جبران كند و مردم اين روستا از اين طريق توانستند زندگيشان را سر و سامان بدهند». در اين مدت حرفه توبافي و حولهبافي را در شهرهاي شيراز، مشهد، سبزوار و اصفهان آموزش دادهاند و سعي كردهاند تا اين هنر را توسعه بدهند. توبافي هنري است كه با يك ميليون تومان ميتوان تجهيزات آن را برپا و ماهانه يك ميليون تومان درآمد كسب كرد. امروز هنر توبافي در بسياري از نمايشگاههاي صنايعدستي جايگاه ويژهاي دارد و بازار خوبي پيدا كرده است. حولههاي توليد خراشاد بازار بينالمللي هم دارند؛ «با همكاري نمايندگي وزارت خارجه توانستيم در نمايشگاه وزارت خارجه شركت كنيم و بنا شد ماهانه 5هزار حوله توليدي زنان روستايي را به آلمان صادر كنيم. تعدادي از اين حولهها كه در بافت آنها از رنگ گياهي استفاده كرده بوديم به آلمان صادر شد اما متأسفانه واسطهها براي خودشان جيب بزرگي دوختهاند.»
- كسي در اينجا بيكار نيست
امروز ديگردر روستاي خراشاد هيچ زني بيكار نيست و حتي در نانوايي هم كمتر زني را ميتوانيد پيدا كنيد كه براي خريد نان در صف بايستد. آنها از هر فرصتي براي بالا بردن ميزان توليدشان استفاده ميكنند. فاطمه ذاكريان با بيان اينكه زنان اين روستا از همه لحظات زندگيشان استفاده ميكنند ميگويد: «همه زنان خراشاد در خانههاي خودشان مشغول حولهبافي هستند و آنقدر اين كار برايشان درآمدزايي دارد كه حاضر نيستند ساعتي از وقت خود را در فروشگاه شركت بگذرانند بهطوري كه فروشگاه اغلب بسته است يا خودم بايد در آنجا باشم. حتي در نانواييها نيز زنان روستا سفارشهاي خود را ميدهند و در صف نميايستند. امروز اقتصاد اين روستا در دست زنان است و مردان نيز در كشتارگاه مرغ كار ميكنند».
او ادامه ميدهد: «سالهاست كه با داشتههاي اين مردم خوشحال ميشوم. وقتي ميبينم كه يكي از زنان روستا كه سرپرست خانوار است با درآمدي كه از راه اين هنر بهدست آورده است توانسته خانه يا ماشين بخرد از ته دل احساس شادي ميكنم. از اينكه وسيلهاي شدم تا اهالي اين روستا به آرزوهايشان برسند خوشحال ميشوم». حولهبافي هنري است كه با آموختن آن ميتوان زمينه اشتغالزايي براي بسياري از روستائيان را فراهم كرد. ذاكريان ميگويد: «در برخي از روستاها كلاسهاي آموزش حوله بافي برگزار شده و نزديك به 50نفر در اين كلاسها حضور داشتهاند اما بعد از مدتي وقتي پيگيري كرديم مشخص شد فقط 8نفر اين حرفه را دنبال ميكنند. متأسفانه برخي زياد اهل كار نيستند و علاقهاي به اينكه با حوله بافي كسب درآمد كنند ندارند درحاليكه در خراشاد حس رقابت وجود دارد و زنان اين روستا از هر فرصتي براي بالا بردن توليدات استفاده ميكنند و ديگر خبري از مشاجرات خانوادگي و مسائلي از اين قبيل در اين روستا نيست. آنها خودشان را در فعاليتهاي تعاوني سهيم ميدانند. البته بازاريابي در شناساندن اين محصول و فروش آن بسيار مهم است و به همين دليل سعي ميكنم خودم در اكثر نمايشگاهها براي معرفي و فروش اين محصول حضور داشته باشم».
خانم ذاكريان ادامه ميدهد: «امروز در روستاهاي مختلف كشور هنرها و صنايعدستي بسياري وجود دارد كه به فراموشي سپرده شده است. اگر تعاونيهاي روستايي اهداف خود را بر زندهكردن دوباره اين هنرها متمركز كند شاهد زندهشدن دوباره روستاها خواهيم بود و با به گردش درآمدن چرخ اقتصاد روستايي كمتر شاهد مهاجرت روستائيان به شهر خواهيم بود. بسياري از روستائيان بهدليل خشكسالي و نبود كار و درآمد مجبور به مهاجرت ميشوند درحاليكه بسياري از روستائيان ما هنرهايي را ميدانند كه اگر به عرصه توليد برسد نگاهها را به اين روستاها جلب خواهد كرد».
- كولهباري از افتخار
كسب عنوان نخستين تعاونياي كه بيشترين اشتغالزايي را در كشور داشته و 5سال كارآفرين برتر كشور بودن،تنها گوشهاي از افتخارات فاطمه ذاكريان در جايگاه مديريت تعاوني روستايي زنان خراشاد است. او كه در زندگي خانوادگياش نيز يك مادر و همسر نمونه است با بيان گوشهاي از افتخارات تعاوني و كسب عنوان «بانوي بصير» ميگويد:« در سال ۸۵ بهعنوان كارآفرين نمونه، سالهاي ۹۰، ۹۱ و ۹۲ بهعنوان بانوي بصير و سال87 نيز بهعنوان مددكار نمونه انتخاب شدم. در كنار آن سعي كردهام با كمك همسرم نقش مادري را به خوبي ايفا كنم. 3 پسر دارم كه فرزند بزرگترم دانشجوي دكتري حسابداري است و فرزند دوم رئيس صندوق بنياد شهيد است. پسر كوچكم در 7ماهگي بر اثر اشتباه پزشكي معلول ذهني شد و تا امروز در 31سالگي هيچگاه اجازه ندادهام در زندگي كمبودي حس كند و مادرم نيز در اين راه به من بسيار كمك كرده است. همسرم هميشه پشتيبان و حامي من بوده و همچنان از من در همه لحظات حمايت ميكند. بهخاطر حضور در نمايشگاههاي مختلف كشور گاهي اوقات چند روز در خانه نيستم و همسرم سعي ميكند جاي خالي مرا در خانه پر كند». مديرعامل شركت تعاوني زنان خراشاد با بيان اينكه اين تعاوني بهعنوان صنايع تبديلي نمونه نيز انتخاب شده است ادامه ميدهد: نشان مرغوبيت، اصالت، نوآوري و طرح و اجرا و قابليت حضور در بازار را نيز در سال ۹۰ كسب كرديم. اما مهمترين افتخار من و اهالي خراشاد ثبت ملي حولهبافي خراشاد است و به اين ترتيب همه دنيا حوله خراشاد را بهعنوان يك برند خواهند شناخت.
- هنري كه روستا را دوباره زنده كرد
يكي از اهالي روستاي خراشاد از وضعيت كسب و كارش ميگويد
زهرا خراشادي يكي از بانواني است كه از سال 80 بار ديگر توبافي و حولهبافي را آغاز كرد و در كنار فاطمه ذاكريان بهعنوان يكي از اعضاي هيأتمديره تعاوني زنان روستايي خراشاد براي ترويج اين هنر تلاش كرد. او اين روزها با همكاري يكي از طراحان لباس در تهران، پارچههاي بافته شده را تبديل به لباس با طرحهاي زيبا ميكند. او تحول در زندگياش را مديون توبافي ميداند و ميگويد: «روزگاري زنان روستا از توبافي يا حولهبافي اكراه داشتند اما امروز با افتخار در خانههايشان مشغول توبافي و حولهبافي هستند. مادرم توبافي ميكرد اما ما كه جوان بوديم اين كار را مختص زنان سالخورده ميدانستيم و هيچ علاقهاي به هنر توبافي نداشتيم و تصور ميكرديم قاليبافي بسيار بهتر از توبافي است. گرچه تاجران قالي هميشه به نفع خودشان كار ميكنند، نه بافنده. چندبار مادرم را به نمايشگاههاي صنايعدستي دعوت كردند ولي بازهم انگيزهاي در ما ايجاد نكرد اما از سال 80 وقتي وارد اين عرصه شدم، نخستين دختر جواني بودم كه توبافي و حولهبافي ميكردم».
خانم خراشادي ادامه ميدهد: «من يكي از اعضاي مؤسس تعاوني روستايي زنان خراشاد هستم. در نمايشگاههاي مختلف با استقبال زيادي مواجه شديم و همين امر انگيزه ما را بيشتر كرد. آن سالها نخ توبافي و حولهبافي توسط مردم روستا تأمين ميشد و آنها با كاشت پنبه و ريسندگي و رنگآميزي، آنها را به نخ مرغوب تبديل ميكردند. در گذشته تمام پارچهها و دستمالها و حوله جهيزيه دختران را همين زنان روستايي تهيه ميكردند و رسم بود كه دستمال ابريشم و پارچهاي از ابريشم كه توسط مادر عروس بافته ميشد به خانواده داماد اهدا شود. البته امروز اين نخ از كارخانه اصفهان تأمين ميشود و كساني كه براي نخستينبار از محصولات توبافي يا حولههاي بافت خراشاد استفاده ميكنند مدتي بعد دوباره سراغ آنها را ميگيرند». او از تاريخ اين هنر ميگويد: «در گذشته هنر توبافي توسط تاجران شمل، فضاي استعماري پيدا كرده بود بهطوري كه هر تاجر يك روستا را در سيطره خود قرارميداد و اهالي اين روستا تنها بايد براي آن تاجر توبافي و حولهبافي ميكردند و كسي حق نداشت آنها را به تاجر ديگري بدهد. با غباري كه هر سال چهره اين هنر را گرفت كمكم به فراموشي رفت و كمتر كسي سراغ اين هنر بومي ميرفت تا اينكه تعاوني زنان روستايي با مديريت فاطمه ذاكريان اين هنر را احيا كرد». خانم خراشادي معتقد است فاطمه ذاكريان، مديرعاملي بسيار دلسوز و مهربان است و بااخلاق خوب و صبر زيادي كه دارد توانسته همه زنان روستا را جذب تعاوني كرده و دوباره هنر توبافي را زنده كند؛ «امروز روستاي خراشاد با هنر توبافي دوباره زنده شده و اميدوارم شاهد روزي باشيم كه همه زنان روستايي با فراگرفتن اين هنر در راه اعتلاي هنر ايراني گام بردارند.»
- پارچههاي ايراني
استفاده ايرانيان از لباسهاي نفيس با استفاده از پارچههايي سرشار از ذوق و سليقه يكي از مسائلي است كه امروز با وجود كارخانههاي نساجي مدرن و كاهش چشمگير كارگاههاي پارچهبافي سنتي در كشور، تبديل به حسرتي براي كشورمان شده است. آنچه از نساجي سنتي ايران برجاي مانده، دستگاههاي زريبافي و مخملبافي است كه در كارگاههاي هنرهاي سنتي سازمان ميراث فرهنگي در شهرهاي تهران، كاشان، اصفهان و يزد وجود دارد. علاوه بر آن در منطقههاي يزد، كاشان، كرمان، خوزستان، گيلان، مازندران، آذربايجان، كردستان و كرمانشاه پارچههايي به شيوه سنتي بافته ميشود. با تعدادي از اين پارچهها آشنا شويد.
ترمه
پژوهشگران در مورد خاستگاه ترمه، نظريههاي متفاوتي ارائه دادهاند. برخي آن را كشميري و عدهاي ايراني ميدانند. پشم يا نخ ترمه را با مواد گياهي به رنگهاي متنوع درميآورند. گاهي نيز ترمه را بهصورت دورو ميبافند. ترمههاي راهراه (شال محرمات) با هفت رنگ بافته ميشود. ترمههاي كشمير طرحهاي درشت دارند و ترمههاي كرمان داراي طرحهاي ريز و مكرر است.
زريبافي
زريبافي از صنايعدستي ايران است كه از ديرباز در كشور ما رايج بوده است. زمان پيدايش زريبافي روشن نيست ولي مهم اين است كه محصولات ابريشمي ايران از 2هزار سال قبل در آسيا و اروپا شهرت خاصي داشته است. در قبر شارلماني پادشاه فرانسه يك قطعه پارچه زري متعلق به دوره ساساني بهدست آمده كه از شاهكارهاي هنري بهشمار ميرود. عمدهترين ماده اوليه زريبافي ابريشم طبيعي و نخهاي گلابتون است.
شعربافي
شعر در فرهنگ لغت به معني موي انسان يا حيوان است. در اصطلاح بافندگي نوعي پارچه ابريشمي در كاشان و پشمي و نخي آن در يزد و اصفهان رايج بوده است و به همين دليل امروزه نام خانوادههاي شعرباف در اين شهرها زياد شنيده ميشود. در بافت اين پارچه از نقشه خاصي استفاده نميشود. امضاي بافنده كه با نشان طلايي در سر و ته پارچه زده ميشود، در تمامي كارگاهها رايج است.
مخمل
نوعي پارچه نخي يا ابريشمي پرزدار است كه چون ابريشم از اجزاي آن است در بسياري از كتابهاي قديم به نام مخمل ابريشمي آمده است. از نوشتههاي پيشينيان چنين برميآيد كه مخمل بيشتر براي لباس بانوان و گاهي براي يقه، حمايل يا كلاه مردان استفاده ميشده است.
جاجيم
جاجيم، بافتهاي از پشم تابيده الوان است كه عرض آن معمولا حدود 20تا 35سانتيمتر است. گاهي از نخ پنبهاي براي پود نازك آن استفاده ميشود. جاجيم سنتيترين روش بافندگي را دارد. مهمترين مركز بافت جاجيم استان آذربايجان شرقي و بهويژه روستاهاي بخش خورش رستم از شهرستان خلخال است.
كرباس
كرباس نوعي پارچه پنبهاي ساده و سفيد رنگ است كه مصرف آن به بافت، ضخامت و نخ بستگي دارد. كرباس از پارچههاي مناسب براي لباسهاي ساده تابستاني است. امروزه براي بافت پارچه كرباس بهطور عمده از دستگاههاي ماشيني استفاده ميشود. اين دستگاهها از 2تا 6ورد دارد و نسبت به كيفيت پارچه از وردها استفاده ميشود.