حفظ جريان اصلي محرم كه نقطه اوج آن تاسوعا و عاشوراي حسيني است نه بهعنوان شعائري تكراري وظيفهاي است كه همه، از علما و روشنفكران گرفته تا توده مردم عادي بايد در حفظ آن بكوشند. مهمترين دستاورد محرم، پالايش اخلاقي جامعه است و جامعه پرتنش و پرتضاد ايران واقعاً به چنين پالايشي هرازگاهي نياز دارد. راه پالايش اخلاقي جامعه افزودن بر حجم مناسك و مراسم نيست، بلكه عميق و پرانرژيكردن آن است. خطري كه امروزه اين شعائر ديني را تهديد ميكند، افزودن بر فراواني و ريتم اين مناسك در طول سال است. حال آنكه با افزودن بر حجم مناسك، مناسك اصلي اهميت و قدرت خود را از دست ميدهند و كمكم در ميان انبوهي از مراسم و مناسك گم ميشوند.
پيدايش «روزشمارها» يكي از مصاديق اين سخن است زيرا نوعي تنظيم ريتم جامعه براساس ريتم مناسك است. معنايش اين است كه ما تمام سال روز ميگذرانيم تا نوبت به مناسك بعدي برسد؛ درحاليكه تمام اهميت مناسك پالايش زندگي است. اگر مناسك نتوانند زندگي روزمره ما را پالايش كنند و خودشان فقط تبديل به يك فرم و صورت شوند، كاركردشان را از دست ميدهند. اگر اين مناسك بجا، بموقع و بهصورت اصلي خود انجام شوند، انسانساز ميشوند و امثال شهيد حججيها از دل آن بيرون ميآيند اما اگر درست و بجا انجام نشوند و خودشان تبديل به هدف شوند و نه وسيله، آن موقع جامعه گرفتار فرم ميشود. مثل رفتارهايي كه درماه رمضان از ايرانيها سرميزند. تمام شعائر و باورها دربارهماه رمضان يك طرف و سفرههاي رنگين و بريز و بپاش و اسراف در غذا و خوردن در طرف ديگر.
پيدايش رفتارها و مداحيهاي غيرمتعارف در دهه گذشته هم كه فرياد علما را درآورد، نمونهاي از گم كردن معناي اصلي محرم است. بدون شك سامان دادن به هيئتها هم يكي از آن مسائلي است كه دير يا زود بايد انجام شود. هيئتهايي كه يكشبه سر بر ميآورند و از هيئت بودن فقط همان امكانات اوليه را دارند كه شهرداري در اختيار آنان گذاشته، نميتوانند به گسترش معناي محرم و شعائر اصلي آن كمكي كنند. آنها موجب آشفتگي و بينظمي بيشتر در اين زمينه ميشوند. محرم تنها برپا كردن چادر و دادن چايي و شربت نذري نيست، محرم حتي سينهزني هم نيست؛ اينها همه مقدمه و وسيله است. اصل محرم آن پالايش اخلاقي است كه امامحسين(ع) و يارانش در پي آن بودند و بهخاطر آن جان دادند. اصل محرم را فراموش نكنيم.