او در كتاب «المراقبات» ميگويد:«بعدازظهر عاشورا، مشاهده ميشود كه تا حدودي از بار غم و فشار روحي عزاداران حسيني(ع) كاسته ميشود، شايد به اين دليل كه درست در همين ساعتهاست كه امامحسين(ع) از بار غم آزاد شده، روح از بدن غرقه به خونشان جدا شده و به رستگاري و فوز الهي نايل ميآيند».
بعيد نيست اين عارف روشنضمير، در اين بيان از تجربه زيسته خود وام گرفته يا براي اثبات آن، به اسناد و مدارك علمي معتبر دسترسي داشته باشد؛ اما به هر تقدير اين حرف براي ما الهامبخش و آرامشدهنده است.
به عزاداران حسيني(ع) توصيه ميشود با امام خود مواسات و غمخواري كرده و خود را به هر طريق ممكن در غم و مصيبت ايشان شريك بدانند. اگر طاقت و شهامت دارند به آقايشان بگويند كه اي كاش به جاي اين همه مصيبت كه بر شما و خانوادهتان وارد شد، همه آن گرفتاريها بر من و خانواده من وارد ميشد. اما اگر در دل خود، چنين صداقت و باوري سراغ ندارند، نفاق نورزند، اما حداقل به امام خود بگويند كه اي كاش من هم در كربلا با شما بودم و در ركاب شما شهيد ميشدم.
حسين(ع) ركن هدايت است. اصلا حسين(ع) چراغ هدايت خداست و چه بسيار انسانهاي گرفتار و حيران كه در طول تاريخ با نام و ياد حسين(ع) نجات پيدا كرده و چه بسيار جوامع و انسانهاي حقطلب كه با تأسي به حسين(ع)، مبارزه را مشق كردهاند.
پس حسين(ع) زنده است و همواره نور ميتاباند. براي همين است كه سالك، در ايام عزاي سيدالشهداء، مسير عبوديت را با اقامه عزا طي ميكند. او در اين ماجرا از رياكاري فرار ميكند. مدام و هرلحظه دلش را مرور ميكند تا ذرهاي نفاق و ريا در آن وجود نداشته باشد. از لذتهاي خود كم ميكند، حالت حزن و عزا بهخود ميگيرد و در اين رفتار صداقت دارد چون حسين(ع) عزيزترين آدمها در قلب و باور اوست. همين كه هلال ماه محرم ميرسد او در غم فرو ميرود. اينجاست كه مرحوم علي صفايي ميگويد: «من براي رؤيت هلالماه محرم، از استهلال رمضان و ذيالحجه پيگيرترم».