پدر متهم به قتل پسرخردسالش بود و با گريه ميگفت كه پشيمان است. مادر نيز درحاليكه اشك ميريخت، مدعي بود كه ميخواهد رضايت بدهد؛ چرا كه پسرش را از دست داده و حالا نميخواهد شوهرش را هم از دست بدهد.اميرعلي كودك 3ماههاي بود كه تيرماه امسال درحاليكه 2هفته در بيمارستان رسول اكرم بستري بود، جانش را از دست داد. او بهدليل خونريزي مغزي جان باخت و از آنجا كه مرگ وي مشكوك بود، ماجرا به قاضي سيدسجاد منافيآذر گزارش شد.
در ادامه جسد اميرعلي به پزشكي قانوني منتقل شد و گرچه پدر وي مدعي بود كه پسرش ناگهان حالش خراب و دچار تشنج شده است اما پزشكي قانوني علت مرگ كودك را خونريزي مغزي بر اثر اصابت جسم سخت به سرش اعلام كرد و به اين ترتيب قاضي جنايي دستور تحقيق درباره مرگ او را صادر كرد.كارآگاهان جنايي تهران در جريان بررسيها متوجه شدند كه روز حادثه اميرعلي با پدرش در خانه تنها بوده و پس از آن حالش بد شده و به بيمارستان انتقال يافته است.
همين كافي بود تا اين مرد با دستور قاضي جنايي بازداشت شود. پدر اميرعلي روز گذشته دستبند بهدست وارد شعبه سوم دادسراي جنايي تهران شد و مقابل بازپرس پرونده قرار گرفت. دست و پايش ميلرزيد و همين كه روي صندلي نشست، بياختيار شروع به گريه كرد. مرد 30ساله درباره روز حادثه گفت: من پسركوچكم را كشتم اما باور كنيد نميخواستم جانش را بگيرم. در يك لحظه كنترلم را از دست دادم و حالا حاضرم تمام دنيا را بدهم تا به گذشته برگردم؛ به همان روزنخست تولد پسرم.
وي در توضيح ماجراي روز حادثه چنين گفت: ساعت 10:45صبح بيست و هفتم خردادماه بود، همسرم براي پرداخت قسط به بانك رفته بود. اميرعلي پيش من بود و همسرم گفت تا لحظاتي ديگر برميگردد. آن روز خيلي اعصابم خراب بود. شب قبل از حادثه با همسرم بحثم شده بود و او تا صبح با من حرفي نزده بود. از سوي ديگر خانوادهام هم مدام مرا اذيت ميكردند و بهانه ميگرفتند. همه اينها به كنار، مشكلات مالي هم آوار شده بود روي سرم و از وقتي فرزندم به دنيا آمده بود گرفتاريهايم بيشتر شده بود. آن روز همسرم با عصبانيت خانه را ترك كرد و من ماندم و اميرعلي.
او شروع به گريه كرد. هر كاري ميكردم آرام نميشد. درحاليكه بهشدت عصباني بودم يك لحظه كنترلم را از دست دادم و با دست 6ضربه به سر و صورت پسرم زدم. يك دفعه بهخودم آمدم و ديدم پسرم ساكت شده است. خيلي ترسيدم. شيشهاش را آوردم اما هيچ واكنشي نشان نميداد. مثل ديوانهها دور خانه ميچرخيدم. همان لحظه همسرم رسيد و با ديدن وضعيت اميرعلي، او را به بيمارستاني در نزديكي خانهمان برديم.
آن موقع به هيچكس نگفتم چه اتفاقي افتاده است حتي به همسرم. او تصور ميكرد كه ناگهان حال پسرمان خراب شده است. اميرعلي 2 هفته در بيمارستان بستري بود تا اينكه جانش را از دست داد و من از شدت عذاب وجدان تمام واقعيت را به همسرم گفتم. متهم به اينجا كه رسيد دستانش را روي صورتش گذاشت و با صداي بلند گريه كرد.او سپس ادامه داد: خيلي پشيمانم، خيلي. ميدانم اشتباه بزرگي انجام دادهام. روزي هزار بار خودم را سرزنش ميكنم. من عاشق اميرعلي بودم. عاشق همسرم هستم. گاهي اوقات حتي پول كرايه ماشينها را كنار ميگذاشتم و از سركار تا خانه پياده ميآمدم تا با پول آن براي پسرم پوشك بخرم اما آن روز اصلا حال خوشي نداشتم. در همه اين مدت نيز حقيقت را از پليس مخفي كردم تا اينكه نتيجه پزشكي قانوني اعلام شد و ديگر راهي جز اعتراف پيدا نكردم.
كمي آنطرفتر از مرد جوان، همسرش نشسته بود. او گاهي با گريه شوهرش اشك ميريخت و گاهي خيره ميشد به موزاييكهاي كف زمين. وقتي نوبت به زن جوان رسيد تا شكايت خود را درخصوص قتل فرزندش مطرح كند، چنين گفت: من، هم بچهام را دوست داشتم هم شوهرم را. به جز شوهرم پشت و پناه ديگري ندارم. ما 2سال پيش ازدواج كرديم. از طريق يكي از دوستانمان به هم معرفي شديم. من به همراه خانوادهام در شهرستان زندگي ميكردم اما خانواده همسرم تهران بودند. وقتي ازدواج كرديم، زندگي بدي نداشتيم تا اينكه آن روز تلخ خدا هديهاي را كه به ما داده بود، گرفت. اما با وجود اين من بهعنوان مادر اميرعلي رضايت ميدهم.
شوهرم مرد مهربان و زحمتكشي است. او در نانواني كارگر است و ميدانم كه ناخواسته دست به چنين كاري است. در يك لحظه اعصابش خرد شده و حالا هم خودش بهشدت عذاب وجدان دارد و پشيمان است.زن جوان گفت: ديروز(دوم مهرماه) شوهرم بازداشت شد و حالا خواستهام اين است كه او هرچه زودتر آزاد شود و به خانه برگردد چون نميخواهم او را هم از دست بدهم.
به گزارش همشهري، پدر اميرعلي پس از دستگيري، در اختيار پزشكي قانوني قرار گرفت و با انجام بررسيها مشخص شد كه او اختلالات شخصيتي دارد اما هنگام قتل جنون نداشته است. او روز گذشته و پس از اعتراف به جنايت با قرار قانوني راهي بازداشتگاه شد و تحقيقات در اين خصوص ادامه دارد.
- دكترغلامرضا ترابي
- متخصص اعصاب و روان
- چرا طاقتمان كم شده است؟
مرور اخبار حوادث طي هفتههاي اخير از نوعي خشم فروخورده در جامعه حكايت دارد. برخي افراد با كوچكترين تلنگر واكنشهاي ناگهاني و خشونت بار از خود نشان ميدهند؛ خشونتهايي كه گاه يك تراژدي را رقم ميزند. درست مثل آنچه براي اميرعلي 3ماهه اتفاق افتاد. اما چرا چنين حوادثي اتفاق ميافتد؟
بررسيهاي روانشناختي نشان ميدهد كه برخي رفتارهاي خشن ريشه در كودكي افراد دارد. افراد اگر در كودكي قرباني خشونت شده باشند احتمال اينكه خود در بزرگسالي فرد خشني شوند زياد است؛ به اين معنا كه قربانيان خشونت بيشتر مرتكب خشونت ميشوند. يكي از دلايل آن اين است كه فرد در كودكي خشونت را آموخته است. او رفتار خشن را همانندسازي ميكند و گمان ميكند راه درست خشونت است.از سوي ديگر خشونت شديد در كودكي باعث تغييرات شيميايي در مغز ميشود. اين تغييرات كنترل رفتار را تحتتأثير قرار ميدهد و ريسك خشونت را بالا ميبرد.
نكته ديگر اينكه وقتي در كودكي فردي خشونت را تجربه كند نگاهش عوض ميشود و دنيا را تهديدآميز ميبيند و در ادامه واكنشهاي خشني از خود نشان ميدهد و هميشه آماده جدال است. اما آيا خشونت قابل پيشگيري است؟ با شناسايي علل بروز خشونت ميتوان براي كاهش آن برنامهريزي كرد. برخي از رفتارهاي خشونت آميز بهدليل مصرف الكل و موادمخدر و تأثيرات آنهاست. نكته ديگر نداشتن مهارت كنترل خشم در بسياري از افراد جامعه است. از سوي ديگر فشار اجتماعي نيز يكي ديگر از عوامل رفتار خشونتآميز است.
مثلا بيكاري، فقر، نا امني و بحرانهاي اقتصادي ناخودآگاه فرد را به سوي خشونت سوق ميدهد. اما برخي از رفتارهاي خشونت آميز در خانه اتفاق ميافتد كه يكي از دلايل آن وجود فرصت اعمال خشونت است؛ به اين معني كه چون خانه محيطي خصوصي است فرد در آنجا ميتواند هر نوع واكنشي از خود نشان دهد؛ حتي واكنشهاي خشونت آميز.
نكته ديگر در خشونت خانگي وابستگي بيش از حدِ عامل خشونت به قرباني است. عاملان خشونت معمولا افراد وابستهاي هستند؛ مثلا به همسر و فرزندانشان وابستگي دارند. در اين افراد ناخودآگاه احساس كنترل گري شديدي وجود دارد. آنها ميخواهند افراد محبوبشان را تسخير كنند. در اين شرايط بروز رفتار خشونت بار محتمل است.
عامل ديگر انكار خشونت توسط عامل قرباني است چرا كه رفتار خشونتآميز قبح دارد و هيچكس حاضر نيست بگويد كه فرد خشني است يا قرباني خشونت شده است. درحاليكه درصورت پذيرش اين موضوع قرباني ميتواند از ديگران كمك بگيرد.
تئوري ديگر در خشونت خانگي، تئوري منابع است.
طبق اين نظر خانمهايي كه بيكارند و از نظر اقتصادي خيلي وابسته به همسرشان هستند بيشتر قرباني خشونت ميشوند؛ چون فكر ميكنند اگر كاري عليه شوهرشان انجام دهند شوهرشان آنها را در فشار مالي قرار ميدهد؛ به همين دليل همين زنها در فضاي خشونت آميز خود باقي ميمانند. عوامل فرهنگي مانند مقبوليت تنبيه بدني، برخي از نگرشهاي فرهنگي مانند قائل بودن به اينكه مرد هميشه حق دارد و زن بايد مطيع باشد، زن و فرزند جزء دارايي مرد هستند نيز در بروز خشونتهاي خانگي نقش دارد.