دختر جوان با این بهانه که طوطی‌اش به خانه‌ای اعیانی رفته با صاحب آنجا که پیرمردی ثروتمند بود طرح دوستی ریخت اما این دوستی نقشه‌ای برای سرقت از پیرمرد بود.

روز 20مرداد‌ماه سال95 مردي 70ساله درحالي‌كه به سختي راه مي‌رفت و از درد به‌خودش مي‌پيچيد نزد مأموران پليس پايتخت رفت و گفت چند نفر او را ربوده‌اند و براي تصاحب اموالش او را مورد ضرب و شتم قرار داده و حتي رويش اسيد پاشيده‌اند. او گفت: بعد از فوت همسرم به تنهايي زندگي مي‌كنم. مدتي قبل دختر جواني زنگ خانه‌ام را زد و به اين بهانه كه طوطي‌اش وارد خانه‌ام شده داخل حياط آمد.

از آن به بعد گاهي به خانه‌ام مي‌آمد تا اينكه روز حادثه همراه 3نفر ديگر وارد خانه‌ام شدند و من را به زور سوار خودروي‌شان كردند و به باغي در كرج بردند. آنها مرا شكنجه كردند و حتي رويم اسيد پاشيدند. آنها مي‌گفتند بايد به آنها 300ميليون تومان بدهم اما من مقاومت كردم و آنها باز هم رويم اسيد پاشيدند تا اينكه از هوش رفتم و در نهايت مرا رها كردند. با اظهارات هولناك اين مرد تحقيقات پليس در اين‌باره آغاز شد و چند روز بعد متهمان دستگير شدند. متهمان در بازجويي‌ها به جرم‌شان اعتراف كردند و گفتند كه با طمع به‌دست آوردن ثروت پيرمرد او را ربوده و شكنجه كرده‌اند. در اين شرايط پرونده با صدور كيفرخواست به دادگاه فرستاده شد.

  • در دادگاه

در جلسه محاكمه كه صبح ديروز در شعبه دوم دادگاه كيفري يك استان تهران به رياست قاضي محسن زالي بوئيني برگزار شد ابتدا نماينده دادستان به دفاع از كيفرخواست پرداخت و گفت: متهمان با شكنجه شاكي و سوزاندن بدنش با اسيد قصد داشتند اموال ميلياردي وي را تصاحب كنند. به همين دليل خواستار مجازات‌شان هستم. در ادامه شاكي بار ديگر آنچه را كه اتفاق افتاده بود بازگو كرد و گفت: در جريان اين آدم‌ربايي آنها ضربه‌اي به سرم زدند كه باعث شد بينايي چشم چپم را از دست بدهم.

سپس نوبت به متهم رديف اول رسيد كه او گفت: دختر جوان از مدتي قبل با پيرمرد طرح دوستي ريخته و نقشه سرقت از منزلش راكشيده بود. من در يك آژانس كار مي‌كردم و دختر جوان مسافرم بود. يك روز نقشه سرقت را با من در ميان گذاشت و من هم قبول كردم. او گفته بود كه يك مشاور املاك مي‌شناسد كه مي‌تواند خانه پيرمرد را براي مان بفروشد. من هم از يكي ديگر از دوستانم كمك خواستم و با كمك او نقشه مان را اجرا كرديم.

وي ادامه داد: شاكي با ميل خودش سوار ماشين ما شد و او را حوالي كرج برديم اما در آنجا وقتي من و دختر جوان براي اجاره كردن باغ پياده شده بوديم دوستم پيرمرد را با خودش برد و ما نتوانستيم نقشه‌مان را عملي كنيم. در ادامه دختر جوان كه با وثيقه آزاد است در جايگاه ايستاد و گفت:

من با يكي از دوستانم شرط بندي كرده بودم كه مي‌توانم با پيرمرد رابطه دوستي برقرار كنم. من آنقدر كارم را خوب انجام داده بودم كه او حتي به من پيشنهاد ازدواج داد. او گفته بود اگر با يكديكر ازدواج كنيم يك هشتم از اموالش را به نامم مي‌كند. من در ربودن او نقشي نداشتم و بي‌گناه هستم.

در ادامه يكي ديگر از متهمان كه شاكي را نجات داده بود، گفت: من آدم‌ربايي را قبول ندارم. به من گفته بودند موضوع ناموسي است و قصد دارند پيرمرد را گوشمالي بدهند. من هم همراه‌شان رفتم اما در بين راه وقتي فهميدم موضوع آدم‌ربايي است پيرمرد را فراري دادم. چهارمين متهمي كه قضات به تحقيق از او پرداختند جواني بود كه دختر جوان ادعا كرد با او شرط‌بندي كرده است. او گفت: من از هيچ‌چيز خبر نداشتم تا اينكه مأموران دستگيرم كردند و فهميدم چه اتفاقي افتاده است. با پايان اظهارات متهمان ختم جلسه اعلام شد و قرار است قضات دادگاه به‌زودي در اين‌باره تصميم‌گيري كنند.

کد خبر 383167

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha