اين نشست با سخنرانی فرزانه سیاسیراد؛ دانش آموخته مطالعات فرهنگی و رسانه دانشکده علوم اجتماعی در زمینه جهانی شدن در فضای مجازی و پیامدهای آن بر شهروندی ملی از منظر شهروندی فرهنگی، روز سهشنبه ۱۸ مهرماه در تالار ایران دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران برگزار شد.
مشروح سخنرانی وی بدین شرح است:
مواجۀ ملیتها به عنوان واحدهای سیاسی با پیامدهای جهانی شدن که بواسطۀ تکنولوژیهای نوین ارتباطی گسترش یافته است را میتوان به عنوان گستردهترین مسئله پیشروی هویتهای ملی و شهروندی در شرایط کنونی مورد بحث قرار داد. این مسئله که به صورت مشخصتر میتوان از آن تحت عنوان جهانی شدن در بستر فضای دوم یاد کرد، موجب بازنگری در مفهوم شهروندی و توجه به اقتضائات و پیامدهای جدید برای آن شده است. بر اساس پارادایم دو جهانی شدنها (عاملی، 1382) فهم این پیامدها مستلزم تفکیک دو جهان موازی و در عین حال مرتبط و در هم تنیده و توجه به اقتضائات جهان مجازی برای مسئله هویت و شهروندی ملی است.
برای ارائه تصویری دقیق از تاثیرات فضای مجازی بر وضعیت شهروندی کاربران و با توجه به ظرفیتهای موجود در ادبیات حوزهی شهروندی، نظریههای ذیل شهروندی فرهنگی کارگشا به نظر میرسد.شهروندی فرهنگی که از متاخرترین تئوریهای حوزه شهروندی است با تاکید بر ناتوانی تئوریهای سنتی شهروندی در برخورد با مسائل مرتبط با ظهور فرهنگهای رسانهای شدهی جهانی، بر ضرورت بازتعریف مشارکتها و مولفههای شهروندی ملی و همچنین نقش ویژه شهروندان (کاربران) در بازتعریف و مذاکره این مولفهها تاکید دارد. دستیابی به این درک مذاکرهای در حوزه شهروندی مستلزم ایجاد پیوند و ارتباط همزمان میان سه بخش ظاهراً مجزا است. (1) ایجاد درکی از وضعیت شهروندی ملی در فضای واقعی، (2) کیفیت و ماهیت کنشهای مشارکتی کاربران و چگونگی مفصلبندی مولفههای شهروندی در فضای دوم و در نهایت (3) چگونگی مذاکره این دو چارچوب شهروندی عناصر تشکیل دهنده این سه بخش هستند.
1. شهروندی ملی
بخش نخست مدل که در پی فهم وضعیت شهروندی ملی کاربران در فضای واقعی است با درکی که تئوریهای سنتی از شهروندی ملی و مولفههای آن ارائه میدهند مرتبط است. بر اساس تئوریهای سنتی حوزه شهروندی که مشخصاً شامل شهروندی لیبرال، شهروندی جمهوریخواه و شهروندی جامعهگرا میشوند، مولفههای حقوق، وظایف، تعلق و احساس تعلق در هر یک از ابعاد سیاسی، اجتماعی، مدنی و فرهنگی اصلیترین مولفهها برای تعریف شهروندی ملی محسوب میشوند.
2. مدلهای جایگزین شهروندی
فهم ماهیت مشارکتهای نوظهور کاربران در فضای مجازی مرهون دستهای از تئوریهای شهروندی فرهنگی است که غالباً ریشه در سنت مطالعات فرهنگی دارند و نقش رسانهها را در راستای افزایش ظرفیتهای شهروندی مورد توجه قرار دادهاند. این دسته از تئوریها که بدواً با تمرکز بر تولیدات رسانههای جمعی شکل گرفتهاند در شرایط فعلی بر اولویت رسانهها و تکنولوژیهای ارتباطی به عنوان واسطههای شهروندی و مکانهای مرکزی برای تولید فرهنگ، دانش و تعامل تاکید دارند. پیش از توضیح برخی از مهمترین تئوریهای ذیل این دسته بیان این این مسئله ضروری به نظر میرسد که ایدهی پسینی این تئوریها را نوعی ضرورت چرخش فرهنگی شهروندی و مشخصاً فرهنگی شدن عرصه عمومی تشکیل داده است. ترنر(2001) از جمله نظریهپردازان پیشگام در این زمینه است و معتقد است بیتوجهی به فرهنگ و شهروندی در تئوری سیاسی در شرایط کنونی مسئلهساز خواهد بود چرا که شهروندی بیتردید یکی از مولفههای کلیدی سیاست، هویت، جهانی شدن و مطالعه اینترنت در عصری است که فرهنگهای ملی یکپارچه و همگن در شرایط تکثر، تنوع و چندپاره شدن قرار گرفتهاند. بازتعریف عرصه عمومی مبتنی بر عناصر فرهنگی و فرهنگهای رسانهای و مشارکتی نوظهور موجب پیوند عمل و کنش شهروندی با فعالیتهای مرتبط با سرگرمی، لذت، مصرف و گسست آن از درکی که هابرماس از عرصه عمومی ارائه کرده شده است. رسانههای جدید به طور خاص نقش ویژهای در فراهم ساختن تعاریف جایگزین از عرصه عمومی ایفا کردهاند. مفهومسازی مجدد از حوزه عمومی بر این اساس موجب بازتعریف و گسترده شدن درک ما از کنشها و مشارکتهای مدنی شهروندان از یکسو و ضرورت توجه به نظریههای شهروندی فرهنگی در سوی دیگر شده است.
از شناختهشدهترین نظریهپردزان شهروندی فرهنگی که تلاشهایی را برای توضیح مشارکتهای شهروندی در بستر فضای مجازی انجام دادهاند میتوان به هارتلی و یوریکیو اشاره کرد. هارتلی (2010) ایده شهروندی فرهنگی را در بافت شبکههای دیجیتال مفصلبندی میکند و معتقد است رابطه میان دولت و افراد که همواره تحت عنوان شهروندی شناخته میشود در شرایط کنونی با روابط میان افراد در شبکههای گسترش یافته جایگزین شده است. هارتلی تحقق این گونه شهروندی جدید را با شهروندی رسانهای و استفاده مخاطبان و کاربران از رسانهها برای خلق هویتها، روابط انجمنی و سازماندهی کنشها به شدت مرتبط میداند و تبدیل مصرفکنندگان منفعل به مشارکتکنندگان فعال و توانایی سازماندهی و تولید محتوا توسط کاربران را از خصایص اصلی آن معرفی میکند. شهروندیخودت آن را انجام بده یا آن را با دیگران انجام بده از مفاهیمی است که هارتلی با استفاده از آنها سعی میکند نقش اینترنت و رسانههای جدید و ظهور فرهنگهای مشارکتی را در تحقق گونهای شهروندی خصوصی و فردی شده با مرکزیت به اشتراکگذاری دیدگاهها، منابع، و تحقق عاملیتها از طریق همکاری و مذاکره، توضیح دهد. شش گزاره بازی هدفمند، کنشهای گفتمانی، تغییرات پویا، هویت رابطهای، منازعات جدید و دانش انضباطی به زعم هارتلی توضیحدهنده پیامدهای این فرهنگهای مشارکتی برای تحلیل شهروندی فرهنگی هستند.
ویلیام یوریکیو (2004) از دیگر تئوریپردازن شهروندی فرهنگی است که به تحلیل نقش رسانههای جدید بر مشارکتهای شهروندی پرداخته است. او معتقد است مشارکت در اجتماعات همتا به همتا به معنای شکلدهی به گونهای شهروندی فرهنگی است که ظرفیت رقابت با شهروندی سیاسی را دارد. یوریکیو مدلی از شهروندی فرهنگی را ارائه میدهد که مستقیماً شامل مفصلبندی مجدد رابطۀ میان تولید و مصرف فرهنگی در فرهنگ مشارکتی میشود و بر جوامع مشارکتی با امکان انجام فعالیتهای جمعی، همکاری خلاقانه و مشارکت فعال اعضای خود مبتنی هستند. یوریکیو در تشریح فرهنگهای مشارکتی معتقد است، اگرچه مفهوم فرهنگ مشارکتی بدون پیچیدگی نیست، با این حال در سادهترین سطح گویای محو شدن مرز میان تولید و مصرف و براندازندۀ سلسلهمراتب موجود ارزشهای فرهنگی و اقتدار است. این اشکال جدید چرخش فرهنگی موجب به چالش کشیده شدن دولتها و چارچوبهای اقتدار و کنترل و ایجاد مسئولیتهای شهروندی نسبت به نهادهایی غیر از دولت شده است.
3. فضای مذاکره
ترسیم این فضا بیشتر مرهون تئوریپردازانی از رشته جامعهشناسی است. بر اساس این دسته از نظریهها آنچه در نهایت به احساس عضویت و شمول فرهنگی میانجامد نتیجه کنشهای ارتباطی، نمادین و مذاکرهای شهروندان در زندگی روزمره است. به این معنا چگونگی ساخت هویت ملی و شهروندی را بایست در بستر همین دسته از کنشها و در قالب مشارکتهایی که در فضای دوم انجام میدهند، فهم کرد. اُنگ و استیونسون از جمله نظریهپردازنی هستند که چنین درکی از هویت ملی را مورد توجه قرار دادهاند. اُنگ (1977) شهروندان را به عنوان سوژههای مذاکره کننده تعریف میکند. به این معنا شهروندی به معنی ساخت خود و ساخته شدن توسط روابط قدرت است. در این شرایط مفهوم شهروندی به مثابه دیالکتیکی میان دولت و شهروندان و همچنین در سطحی کلانتر به مثابه رابطهی میان جریانهای ملی و فراملی عمل میکند.
استیونسون نیز با طرح ایده جهانشهرگرایی مسئله هویت ملی در عصر جهانی شدن را مورد توجه قرار داده است. استیونسون معتقد است برتری فرهنگ دولت در دوران جدید به دلیل تداخل عرصههای عمومی محلی، ملی، منطقهای و جهانی مورد پرسش قرار گرفته است. بنابراین شهروندی فرهنگی تنها محصول عضویت ملی -با وجود اذعان به اهمیت آن- نبوده بلکه محصول ارتباط ضروری کنشهای فرهنگی منعطف و ناهمگن میان فرد و جامعه است. در این شرایط تلاش برای ایجاد حسی متراکم از شهروندی سرزمینی، آنطور که استیونسون پیشنهاد میدهد از بازتولید فرهنگهای ملی به فرایندهای مشارکتی برای شهروندان تغییر کرده است.
طبیعی است که عناصر و مولفههای شهروندی ملی از قبیل حقوق و وظایف، تعلق و احساس تعلق با توجه به فضای مذاکرهای که در نظریههای شهروندی فرهنگی مورد تاکید قرار گرفته است و نقشی که این بار شهروندان به جای دولتها در بازتعریف آن در بستر فضای مجازی ایفا میکنند، نیازمند مفصلبندی مجدد و منعطفتر است. علاوه بر مفصلبندی مجدد مولفههای پیشین برای درک وضعیت شهروندی کاربران، شهروندی فرهنگی توجه به مولفههای جدیدی مانند مقیاس شهروندی را نیز ضروری میداند. از این رو در بعد حقوق به جای تاکید بر حقوق قانونی و اعطا شده توسط دولتها ما با مجموعهای از حقوق رسانهای و نمادین از قبیل مشارکت، صدا و بازنمایی، رویتپذیری، کسب اطلاعات، خلاقیت، هویتیابی و استفاده از منابع نمادین، تولید فعال، همکاری، ارتباطات، شمول، تشکیل اجتماعات و ... مواجه هستیم.
مسئله تعهدات و وظایف در بافت شهروندی فرهنگی محل ابهامات فراوانی است. به بیان روشنتر فکر کردن به تعهدات روشن در خصوص حقوق فرهنگی مانند آزادی بیان و آزادی اطلاعات دشوار به نظر میرسد با این حال و با تاکید بر نظریههای اخلاقی میتوان آن را با خطرات فرهنگی از قبیل از میان رفتن، پراکنده و مبتذل شدن سنتهای فرهنگی در عصر ارتباطات مرتبط دانست. مفهوم تعلق در معنای سنتی به عضویت کامل در یک گروه و برخورداری از توانایی تاثیرگذاری بر سرنوشت خود، از طریق تاثیرگذاری بر فرایندهای اساسی تصمیمگیری اشاره دارد. بنابراین عضویت به معنای آگاهی داشتن از مجموعهای از اشتراکات و یا هویتهای اجتماعی است. این در حالی است که تعریف شهروندی و مرزهای عضویت به عنوان اعضای رسمی یک دولت- ملت، از نظر بسیاری از نظریهپردازان جهانی شدن و مطالعات فرهنگی در حال تغییر است. تکنولوژیهای جدید موجب ایجاد گشودگی در تعلقات شهروندان و شکلگیری گونههای جدید تعلقات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی شدهاند.
از این رو ردیابی تعلقات در عصر رسانههای جدید نیازمند توجه به هویتها، روابط، تعهدات، نیازهای فردی و اجتماعی بیان شده در فضای مجازی است. در این شرایط شهروندی فرهنگی به زعم استیونسون به مثابه تلاشی نظری برای مطالعۀ مکانیزمهای اجتماعی حذف و شمول آن هم بر اساس درکی نمادین و مبتنی بر فضایی ارتباطی عمل خواهد کرد. اگرچه تعلق بر ساخت یک هویت جمعی از طریق عضویت اجتماعی تاکید دارد، اما این عضویت برای ایجاد یک احساس تعلق کافی نخواهد بود. بر اساس نظریههای شهروندی فرهنگی رسانههای جدید موجب تسهیل احساس تعلقات به اجتماعات بزرگتر از حقوق و وظایف شدهاند. در شرایط کنونی ما حتی با احساس تعلق به ایجاد هویتهایی مواجه خواهیم بود که ضرورتا هیچ منفعت عقلانی در پی ندارند.
شهروندی فرهنگی توجه به پیامدهای ظهور احساس تعلقات جدید بر مشارکتهای فردگرایانه و یا جامعهجویانه را حائز اهمیت میداند. چنانچه پیش از این ذکر شد شهروندی فرهنگی توجه به به مولفههای جدیدی مانند مقیاس شهروندی را نیز برای درک وضعیت شهروندی کاربران در شرایط جدید ضروری میداند. استیونسون در این راستا معتقد است شهروندی فرهنگی با تاکید بر ظهور سطوح گوناگون شهروندی شامل جهانی، منطقهای، ملی، شهری و شخصی تلاش دارد تا دغدغههای فرهنگی برآمده از از این فضاهای جدید را نیز پاسخ گوید. از این رو مفهومسازی شهروندی در مقیاسهای گوناگونی که افراد در آن زندگی و ایفای نقش میکنند در فهم وضعیت شهروندی آنها بایست مورد توجه قرار گیرد.
در پایان یافتههای پایاننامه با عنوان چگونگی مذاکره مولفههای شهروندی ملی در بافت شهروندی فرهنگی: مطالعۀ موردی کنشهای مشارکتی و فعالان جوان عرصه عمومی فرهنگی در اینستاگرام که بر اساس مباحث نظری مطرح شده با هدف ایجاد درکی مذاکرهای از وضعیت شهروندی کاربران جوان و فعال اینستاگرام انجام شده است به تفصیل بیان شد. بر اساس آنچه پیش از این بیان شد ایجاد درکی از ماهیت مشارکتهای شهروندی از یکسو و نسبت آن با شهروندی ملی از الزامات ارائه تصویری از وضعیت شهروندی کاربران خواهد بود. در این پژوهش مشارکتهای شهروندی -براساس درکی که شهروندی فرهنگی از این مشارکتها ارائه کرده است- و کاربران جوان هر دو از میان صفحههای عمومی موجود در اینستاگرام و صاحبان این صفحهها انتخاب شده است. در این پژوهش که با روش مردمنگاری اینترنت (سادبک ، 2004) انجام شده است برای گردآوری دادهها از ترکیب همزمان روش تحلیل محتوا، مصاحبه و مشاهده استفاده شده است.
یافتههای حاصل از پژوهش گویای آن است که صفحههای عمومی با مشخصاتی از قبیل فردگرا بودن، ترکیب اطلاعات و سرگرمی، لذتگرایی، تمرکز بر فعالیتهای اوقات فراغت، ناشناس بودن، موقتی و پاره وقت بودن و مبتنی بر مشارکتهای آماتور رایجترین نوع مشارکت شهروندی -با 67 درصد فراوانی- در اینستاگرام است. صفحههای طنز-سرگرمی از این میان با فراوانی تقریبی 43 درصدی از پرتکرارترین صفحهها محسوب میشوند. مضامین موجود در این صفحهها توسط 5 مقوله شهروندی رسمی، شهروندی جمعگرایانه، شهروندی فردگرایانه، شهروندی محلی و شهروندی فراملی از یکدیگر تفکیک شدهاند. تفکیک مضامین به چهار مقیاس فردی، جهانی، محلی و ملی گویای آن است که بیشترین سهم تولید و به اشتراک گذاری محتوا با 68 درصد فراوانی با سطح فردی مرتبط بوده است. مشارکتهای شهروندی در این سطح همچنین بیشترین پیچیدگیها و حذف و شمولهای فرهنگی را برای کابران در پی داشته است چراکه این دسته از مشارکتها بیش از آنکه تابع حقوق، وظایف و تعلقات در شهروندی ملی باشند به سمت مذاکره و تاثیرپذیری از جریانهای حاکم بر شبکههای اجتماعی و فرهنگهای جهانی حرکت کردهاند. با این حال سهم 21 درصدی مضامین مرتبط با شهروندی ملی گویای عدم گسست کامل کاربران از شهروندی ملی و توجه آنها به وظایف، تعلقات و مسائل مرتبط با این سطح بوده است.
پیگیری علایق فردی، شاد بودن و داشتن سرگرمی، ایجاد اجتماعات مبتنی بر علاقه، بیان نظرات و انتقادات، برخورداری از فضای مشارکت، برخورداری از حمایت و تحسین دیگران و شمولگرایی فرهنگی مهمترین حقوقی هستند که کاربران در صفحههای خود به دنبال تحقق آنها بوده-اند. پرهیز از سیاست، پرهیز از محتوای مبتذل و مستهجن، ارائۀ محتوای با کیفیت، پرهیز از توهین و تمسخر دیگران، رعایت موازین و شئونات اسلامی و همچنین پرهیز از حواشی نیز مهمترین وظایفی هستند که کاربران خود را ملزم به رعایت آنها دانستهاند. ایجاد هویتهای جدید بر اساس مصاحبههای انجام شده اصلیترین دلیل کاربران برای تمایل به شمول فرهنگی در بعد تعلقات بوده است. مهم دانستن مشارکتهای خود، احساس مثبت حاصل از مشارکتها و احساس وابستگی متقابل به دنبالکنندگان کدهایی هستند که گواه احساس تعلق کاربران به مشارکتهای شهروندی خود در اینستاگرام است.
سنخهای شهروندی منحصرا ملی، شهروندی موقعیتی، شهروندی چندپاره و شهروندی منحصرا فرهنگی نیز به عنوان اصلیترین سنخهایی که میتوان به واسطه آنها وضعیت شهروندی کاربران جوان را بر حسب مذاکره متفاوت دو چارچوب شهروندی در فضای واقعی و مجازی توصیف کرد، معرفی شدند. در نهایت و در بخش نتیجهگیری ضرورت بازتعریف مفهوم مشارکت شهروندی مبتنی بر ویژگیهای فضای مجازی، عدم امکان اتخاذ رویکردهای مطلقا مثبت و یا منفی به پیامدهای فضای مجازی برای شهروندی ملی، لزوم توجه به درکهای مذاکرهایتر و سنخبندی شدهتر در فهم وضعیت شهروندی کاربران، توجه همزمان به فرصتها و آسیبهای فضای مجازی برای شهروندی ملی و نیاز به آموزشهای مرتبط با شهروندی فرهنگی برای کاربران جوان مورد تاکید قرار گرفت.