از كيارستمي ميگويم كه در كنار ما بود و كار ميكرد و ميدرخشيد و از مطبوعات ميگويم كه در اين بيابان رسانهاي لااقل گاهي چراغي هر چند كوچك برميافروزد براي ديدن و تماشا و خواندن. گويي روزنامهها هم دريافتهاند كه اگر همين كورسو هم خاموش شود ديگر نميتوان از نامها و يادها نوشت.
شايد جديترين ارتباط فعلي مطبوعات و رسانهها در حوزه كاري من شبيه به آن چيزي باشد كه در اكثر نقاط دنيا وجود دارد؛ اهميتدادن به بازيگراني كه گاهي چندان درخشان نيستند و البته فراموشي پيشكسوتها و واجدينشرايط توجه. حالا بماند كه اين موضوع در خود رسانهها و بهخصوص مطبوعات هم به چشم ميآيد. بهواسطه تماسها و گفتوگوهاي جسته و گريختهام در اين سالها احساس ميكنم نسلي از اهالي مطبوعات در حال شكلگيري هستند كه بهشدت به همين نسل بازيگران امروزي ما ميمانند؛
پوشالي، توخالي و ناآگاه اما در محور توجه.اين البته دليل نميشود كه من قدردان جامعه مطبوعاتي نباشم و يادم برود كه خانواده رسانه در انجام وظيفه و رسالت خود سخت كوشاست.گلايه من از آن گروه قليلي است كه همكاران من را با سؤالهاي سطحي و بحرانهاي ويرايشي مجبور به واكنش و تكذيب و اعتراض ميكنند؛ آنهايي كه يا نميخواهند يا بلد نيستند كه رل اصلي مطبوعات را ايفا كنند.
ما در پيرامون خود ناهنجاريهاي اجتماعي بسياري داريم اما نبايد از ناهنجاريهاي فرهنگي غافل شويم. تنزل سطح سليقه مخاطب در سينما، تئاتر و تلويزيون يكي از همين ناهنجاريهاي فرهنگي است.البته كه چنين موضوعي قائم به يك فرد و يك عملكرد نيست و همه در آن دخيليم.
ساخت يك فيلم سطحي و استقبال تماشاگران از آن و صدالبته توجه مطبوعات به اين موضوع خود گوياي اين چرخه نابهنجار است. مردم از عوام و هنرمند و البته مطبوعات و ساير رسانهها در اين رويداد نقش خود را ايفا ميكنند. حالا اگر اين چرخه تغيير يابد و نگاه به محصولات كيفي فرهنگي افزايش يابد، سلايق هم به مرور دگرگون خواهد شد و البته كه نبايد از نقش مطبوعات در اين تغيير ذائقه غافل باشيم.من، همكارانم و البته همه مردم علاقهمند به فرهنگ و هنر بهرغم مشكلات متعدد هنوز هم به صفحات فرهنگي روزنامهها رجوع ميكنيم و يادمان نميرود كه ما همه اهل يك خانوادهايم...
- بازيگر