حميد كه خودش استاد سفيدكار است و مقدار اندكي پسانداز كرده، رو به برادرش ميكند و ميگويد: «اگر زنجير نو بخرم براي موكب چيزي نميماند». اُسجاسم اين را كه ميشنود صلواتي ميفرستد و مشغول تعمير زنجير كهنه و پارهشده موتور برادرش ميشود.
- سفر به چزابه
عقربههاي ساعت 10:45 را نشان ميدهد و ما به همراه عكاس روزنامه، از اهواز راهي گذرگاه مرزي چزابه ميشويم؛ 160كيلومتر به سمت جنوب غربي خوزستان. هوا بهتر از هميشه است و تا چشم كار ميكند، آبي آسمان، جاي خود را از ريزگردها پس گرفته است. طريقالحسين(ع) كه از شهرهاي حميديه، كوت سيدنعيم، ابوحميظه، سوسنگرد، بستان و درنهايت چزابه ميگذرد، پر از جنبوجوش و شور و حماسه است.
«أهلاً بالزائر... هلا بالزوار» (خوشآمديد)؛ ميزباني از زائران اربعين از همين «عيندو» (يكي از مناطق حاشيهنشين اهواز) آغاز ميشود. پرچمهاي سبز و مشكي و موكبها (محل استراحت زائران) و بوي قهوه و چاي پررنگ هلدار با زعفران به اضافه مهماننوازي، ارادت مردم به زائران اهلبيت را در نخستين گامها در مسير كربلا نشان ميدهد.
در طول مسير حميديه و مرز، زائران، گروهگروه ديده ميشوند و مردم محلياي كه به زائران خدمت ميكنند. ابوحسين با دشداشهاي سياه و چفيهاي سبزرنگ جلوي راهمان را ميگيرد و اصرار ميكند كه پذيرايي كند. از او ميپرسم: «چكارهاي؟». انگشت سبابهاش را به سوي آنطرف جاده ميگيرد و ميگويد: «اين مزرعه من است. تازه محصول شلتوك را برداشت كردهام. 4سال است كه مقداري از درآمد خود را براي خدمت به زوار جدا ميكنم». قهوه تلخ و داغ و خرماي شيرينش را جلويمان ميگيرد و ميگويد: « در اين چند سال، بركت زندگيام زيادتر شده است».
هرچه به مرز نزديكتر ميشويم، قلبهايمان تندتر ميزند. در ورودي شهر كوچك كوت سيدنعيم چندين پسر جوان به استقبال زوار ايستادهاند. در اين ميان يك صدا بيشتر از همه شنيده ميشود؛ باسم كربلايي؛ ذاكر اهلبيت... و دو سوي جادهاي كه كيفيت مناسبي هم ندارد پر از تصوير شهدا بهخصوص شهداي مدافع حرم است.
پس از تجديد قوا در «موكب اهالي الخفاجيه» و گذر از كمربندي سوسنگرد و فلكه علامه راه، باريكتر ميشود و خطرناكتر؛ بوي شلتوك و برنج عنبر كه از حميديه فضا را پركرده،تا خود بستان شامه را مينوازد. انشعابات كرخه فعلا جان دارند؛ اينجا صداي پاي آب، صداي زندگي است.
يك كيلومتر پايينتر از روستاي برديه، مضيف (مهمانخانهاي از ني و بردي) باسم حمادي در روستاي دحيماويه جلوي راهمان سبز ميشود. اين مضيف در 50كيلومتري چزابه روزانه با چاي، قهوه و خرما از زائران عازم كربلا پذيرايي ميكند. كمي آنطرفتر زني كه در تنوري گلي نان محلي ميپزد، اصرار ميكند مهمانش باشيم. نان داغ و شير گاوميش به زائران ميدهد. خانواده امعلي بنيلام در ۱۰كيلومتري چزابه نان برنجي سياح ميپزند و پسري كه علي نام دارد با رويي باز سياحها را به زوار اربعين حسيني تقديم ميكند. كمي آنطرفتر اممحمد كه ۱۰روز است با فرزندانش سياهچادري برپا كرده و با دست خود نان برنجي ميپزد و به زائران خسته ميدهد، ميگويد روزي 4 تا 5گوني آرد را براي زائران، نان ميكند؛ «صبحها سياح و بعدازظهرها شات (نان گندم) ميپزم و كنار جاده به زائران كربلا ميدهم.»
تابلوها نشان از نزديكشدن زائران به مرز دارد؛ چزابه 10كيلومتر، نجف 390كيلومتر، كربلا 480كيلومتر. با نزديكشدن به مرز، موكبها روستاييتر و مردميتر ميشوند و پيچهاي جاده، بيشتر. تابلوهاي زردرنگ «خطر مين» كه يادگار 8سال دفاعمقدس است به زائران هشدار جدي ميدهد كه وارد برخي از مناطق نشوند.
- چزابه؛ نقطه صفر مرزي
وارد چزابه ميشويم. تا چشم كار ميكند، موكب است و زائراني كه ديگر صبر ندارند و هر لحظه را ميشمارند تا به آن سوي مرز برسند. طريقالحسين را حسينيها و حسينيهها پركردهاند. فرياد «حسينحسين»گفتنهايشان تا فاصله بسيار زيادي دشت را پوشانده است.
در اين ميان مردم محلي، گوشهگوشه در حال خدماترساني به زائران هستند؛ زني غذا ميدهد، مرد ميانسالي كفش زائران خسته را واكس ميزند،كشاورزي با چاي و آب از زائران پذيرايي ميكند و مرد سيهچردهاي زائران خسته را ماساژ ميدهد. يكي از مردان روستايي ميگويد: «بعد از بيماري پارسال كه بلاي جان دامهايم شد، تعداد اندكي شتر برايم باقي ماند. براي شركت در ثواب خدمت به زوار حسيني، 2تا از شترهايم را آوردهام اينجا تا شيرشان را به مهمانان امام حسين(ع) تقديم كنم».
اين زنان و مردان به عشق خدمت به زوار امام حسين(ع) صدها موكب از اهواز تا نقاط صفر مرزي دشتآزادگان و هويزه، برپا و زندگي و دارايي خود را وقف امام حسين(ع) كردهاند. افتخار برپايي كنگره عظيم خدمت به زوار اربعين حسيني نصيب خوزستانيها شده است؛ البته محروميتشان دليل نميشود كه با همه داشتهها و نداشتههايشان به استقبال زائران نيايند و با اشتياق از آنها پذايرايي نكنند.
ميان صدها موكبي كه در راه عاشقان حسين مستقر شدهاند، يكي خيلي فرق دارد؛ خيلي خاص است؛ خيلي ناب است و منحصربهفرد؛ چشم هر رهگذري را به خود جلب ميكند و دل هر زائري را شيفته خود. ميليونها مسلماني كه طريقالحسين را طي ميكنند در پايانه مرزي چزابه حتما در مسيرشان به موكب مرد جوان سفيدپوشي برخورد ميكنند كه اگرچه مسلمان نيست ولي به اندازه همه آنها عاشق امام حسين(ع) است. شيخ فايز صابئي، جواني حدودا 40ساله است كه از پيروان حضرت يحيي و از صابئين ماندايي است. او هم يك ايستگاه صلواتي در مسير زائران امام حسين(ع) برپا كرده و از مسلماناني كه به مقصد كربلاي معلي در سفرند در حد توانش پذيرايي ميكند. خودش ميگويد ايستگاه صلواتياش كه تنها حدود 3متر طول و 2متر عرض دارد براي همه ميليونها زائر حسيني جا دارد.
پرچمهاي «يا حسين» در دو سوي بنر بزرگي كه روي آن نوشتهشده «موكب الصابئه المندايين» قرار گرفتهاند. به قول شيخ فايز «ما آمدهايم كه بگوييم امام حسين(ع) فراديني است و تنها به مسلمانان اختصاص ندارد و براي همه انسانهاست». ميگويد هدف و پيامش، محبت و اتحاد ميان اديان است. چزابه كه در جنگ تحميلي شاهد خونينترين صحنههاي نبرد بود، اينروزها همچون شبهاي عمليات جنگ تحميلي حالوهواي كربلا پيدا كرده است. جلوي موكب امالحسنين (عليها و عليهماالسلام) شلوغتر از همهجاست.
ميپرسم: «اينجا چه خبر است؟». يكي ميگويد: «اين نخستين موكبي است كه اينجا برپا شده است». ميگويند در سال91 يكي از فرماندهان و جانبازان جنگ تحميلي به همراه همرزمان خود در چزابه، اينجا را براي خدمترساني به زوار راهاندازي كرده است. سردار يونس شريفي را پيدا ميكنم. او از همرزمان نزديك شهيد حسين علمالهدي بوده است. او در گفتوگو با خبرنگار همشهري درباره سالهاي نخست راهاندازي اين مواكب ميگويد: «براي زيارت، با پاي پياده از مرز چزابه به سمت عراق ميرفتيم كه ديديم زوار زيادي در مرز، قصد عزيمت دارند اما جايي براي استراحت نيست. در سال91 به كمك برخي از دوستان چادر زديم و پذيرايي را با آب و چاي و قهوه شروع كرديم. سپس 5موكب بزرگ زده شد و ديگران هم به خدمت به زوار پرداختند. سال بعد اين عدد به 13 رسيد ؛ در سال سوم 33موكب و امسال الحمدلله به 250موكب رسيده است».
او ميگويد: «چزابه براي ما يادآور رشادتهاي شهيد حسنباقري از فرماندهان سپاه در عمليات مولاي متقيان است؛ يادآور رشادت سردار شهيد عليمرداني است كه باعث حفظ تنگه چزابه شد. اينجا يادآور شهيد صياد شيرازي است كه در عمليات حضور داشتهاند».
آفتاب كمكم در حال غروبكردن است و هوا در حال تاريكشدن. مرز چزابه شلوغ است و زائران زيادي چشمانتظار عبور از مرز و رسيدن به كربلاي معلي هستند؛ زائراني كه در موكبها جايي پيدا ميكنند تا شب را در چزابه ـ سرزمين شهدا ـ به صبح برسانند و با طلوع خورشيد، راهي كربلا شوند.