يكي ديگر نماي آجر سهسانتي دارد و ديگري نماي رومي. اين ساختمانها در كنار هم چهره شهر را به تصوير ميكشند. تهران بهزعم كارشناسان و طراحان شهري در اين سالها دچار سردرگمي و هزاررنگي در ساخت و ساز و نماي ساختمانهاي مسكوني و عمومي و خصوصي بوده و برخي سازندگان ساختمانهايش، طراحي غريب و ناآشناي ديگر ديارها را آهستهآهسته به خورد مخاطبان دادهاند؛ بدون هيچ احساس تعهدي در برابر هويت و تاريخ معماري اين سرزمين. پروفسور محمود گلابچي، چهره ماندگار ايران در معماري و مهندسي ساختمان و داراي كرسي يونسكو در معماري در گفتوگو با همشهري، حركت در بستر فرهنگي و قوانين اجرايي و همچنين تخصصيترشدن نگاه دانشگاه بر معماري ايراني را از راههاي برونرفت از احاطه معماري غربي و توجه به اصول ايراني ميداند. استاد دانشگاه تهران و بنيانگذار دانشگاه معماري و هنر پارس معتقد است كه وقتي كسي در تهران حركت ميكند بايد حس كند اينجا تهران است نه شهري اروپايي.
- از نگاه شما بهعنوان استاد معماري، محلهها و كوچههاي امروز چگونه است؟
در شهر تهران كه قدم ميزنيم احساس اينكه اين شهر مربوط به پايتخت سرزميني با چند ده قرن تمدن است به ما دست نميدهد. احساس نميكنيم كه اين شهر به معماري گذشته ما پيوند خورده است. اين را ناشي از گسست معماري امروز با معماري باهويت و اصيل ايران ميدانم .ما شاهد سيماي مطلوب شهر كه نشاندهنده معماري كشورمان است، نيستيم. بهدليل تغيير شرايط ساختوساز در كشور، الگوي محله نيز تغيير كرده و برخي مفاهيم از دست رفته است. ما مفهوم مشاركت اجتماعي را حتي در وضعيت سكونت فعلي بايد دوباره محقق كنيم؛ يعني فضايي ايجاد كنيم كه امكان مشاركت اجتماعي براي مردم فراهم شود. شايد نتوان فضاهايي مثل چهارسو، ميدان يا خانههاي مشرف به آن را دوباره ساخت اما ميتوان با برنامههاي اجتماعي در محلهها، شرايط گفتوگو را ايجاد كرد. اين تنها مشكل ما نيست و دنياي امروز نيز با كمبود گفتوگو مواجه شده است. با بهرهمندي از فضاهاي مراكز فرهنگي ، خانههاي فرهنگ و... كه امكان مشاركت مردم محله را ايجاد ميكنند ميتوان دوباره اين تعامل محلي را برقرار كرد. كوچهها نيز امروز محل پارك خودرو است و خانههاي ما واحدهاي مستقل و بيخبر از يكديگرند، درحاليكه كوچه، فضايي است كه انسانها بايد همديگر را ببينند و پيوند دهنده بين خانهها باشد. ميتوانيم در فواصلي از مسيرها فضايي ايجاد كنيم كه افراد همديگر را در امنيت خاطر ببينند.
- بهرهمندي از معماري ايراني با توجه به زندگي امروز و حركت روبهجلو چگونه بايد باشد؟ چطور بايد اين دو را با هم تلفيق كرد؟
اين طبيعي است كه نميخواهيم ساختمانهاي چندصدسال قبل ساخته شود ؛كافي است اصول آنها رعايت شود. در معماري ايران اصولي بوده كه باعث شده كشور ما معماري ممتاز و پيشرفتهايداشته باشد؛ اصولي مثل پرهيز از بيهودگي، خودبسندهبودن در طراحي و اجرا، مردمواري و بومآوربودن. ما بايد به اين اصول پايبند باشيم و از مصالح و تكنولوژيهاي جديد هم استفاده كنيم و البته بايد ساختمانهايي بسازيم كه نشان سرزمين ما و تاريخ معماري ما باشد. ميخواهيم وقتي كسي در شهر تهران حضور دارد حس كند كه اينجا تهران است نه شهري اروپايي. فردي اروپايي به تهران آمده بود و بعد گفته بود وقتي در تهران حركت ميكردم گويي در خيابانهاي مادريد بودم. اين امر مثبتي نيست. ساختمانهاي ما بايد پيشرفته باشند اما بايد نشاني از سرزمين و فرهنگمان هم داشته باشند.
- اين نشانهها چه چيزهايي هستند؟
عناصر و اجزاي معماري، مصالح، فرمها و جزئياتي هستند كه در معماري ما هميشه وجود داشته و باعثشده معماري ما هميشه مطلوب و دلنشين و موردپسند باشد. شما تصور كنيد در نماي ساختمان، معماري گوتيك و باروك و كلاسيك را تكرار كنيم. اين براي جامعه و تاريخ و فرهنگ ما امري مطلوب و مورد قبول نيست. اگرچه ممكن است تظاهري باشد از ساختماني كه مربوط به قرن شانزدهم در كشوريغربي است اما بايد نشان دهيم كه اينجا ايران است و مصالحي كه استفاده ميكنيم بايد مصالح كشور خودمان باشد. فرمها و نمادهاي متعلق به كشور خودمان ، بايد نشان دهد كه ما به آن فرهنگ و تاريخ و معماري همچنان پايبند و به آن دستاوردها مفتخر هستيم. لازمهاشهم اين است كه در اجزا و مصالح و نماها و نشانهها از آن معماري تبعيت كنيم كه در تاريخ سرزمين ما نشان افتخار و عظمت و شكوه براي مردم بوده است.
- تأثير فعاليت كميتههاي نما را در معماري و نماي شهر چطور ارزيابي ميكنيد؟ براي ساماندهي منظر شهري تهران چطور بايد عمل كرد كه به نتيجه مطلوب منجر شود؟
كميتههاي نما تا اندازهاي توانستهاند در بعضي موارد، مانع اجراي نماي نامطلوب شوند و توصيههايي را داشته باشند اما بهدليل گستردگي ساختوساز در تهران و وجود انواع ساختمانهاي مسكوني ، عمومي و... اين موضوع نيازمند يك فعاليت گستردهتر است تا بتوانيم به معماري مطلوب و مناسب كشورمان دست يابيم. راهش اين است كه علاوهبر كميتههاي نما بتوانيم به مباني طراحي بهصورت زيربنايي بپردازيم. دانشكدهها بايد به اين مباني و اصول كه برگرفته از اقليم و مصالح كشور است توجه كنند تا مهندس ما اين مباني را بشناسد و به آن پايبند باشد و به نحو مطلوب بهكار گيرد. مرحله بعد هم به فرايندي كه نقشهها براي اجرا آماده ميشوند، مرتبط است. شهرداري بايد بهعنوان صادركننده پروانه اين موضوع را بهعنوان يك اصل مورد توجه قرار دهد و در نقشه نما توجه به اصول معماري ايراني الزام قرار گيرد. اما غير از اين دو مسير بستر فرهنگي و قوانين اجرايي، مسير سومي وجود دارد و آن ايجاد فرهنگ عمومي در زمينه شناخت و مطالبه معماري ايران است. خود ساكنان ساختمان هابايد به اين موضوع توجه كنند و به جاي نماي يوناني و كلاسيك و گوتيك، نمايي متناسب با نشانهها و عناصر ايراني از معمارشان بخواهند. اين بايد از طرف مالكان و كارفرمايان پروژهها انجام شود و طرحهايشان برگرفته از معماري ايران باشد. با اين 3مسير ميتوانيم وضعيت معماري شهرمان را به سمت مطلوب سوق دهيم. همه انجمنهاي علمي، صنفي در زمينه معماري و شهرسازي و حتي نظام مهندسي بايد در اين زمينه تلاش كنند و بخواهند نماي شهر ما متناسب با معماري كشور باشد.
- در حال حاضر در دانشگاهها به اين موضوعاتي كه شما اشاره كرديد پرداخته نميشود؟
دانشگاهها هم به آموزش معماري مشغولند اما بهعنوان الزام بايد از طرف وزارتعلوم، شوراي انقلاب فرهنگي و دستگاههايي كه برنامههاي درسي دانشگاهها را تنظيم ميكنند خواسته شود كه اين اصول را در طراحي نما بهعنوان دستور كار تخصصي رعايت كنند. استادان با دانشجويان كار ميكنند اما اين موضوع امروز يك ضرورت است كه بايد از متن جامعه به دانشگاه ابلاغ شود و بهطور خاص به اين نكته توجه كنيم و ويژگيهاي معماري ايراني و طراحي متناسب با آن را بياموزيم. با اين كار، پشتوانههاي لازم را پيدا ميكنيم كه در آينده طراحان ما با پايبندي به اصول معماري ايراني طراحي انجام دهند. ما هماكنون درس طراحي معماري داريم ولي بايد از طرف دانشگاهها و دستگاههاي مسئول خواسته شود كه دانشجويان با اصول معماري ايراني پروژههايشان را اجرا كنند و اين موجب ميشود كه دانشجوي ما بعدها درهمين راستا فعاليت كند.
- چه عواملي موجب شد معماري و منظر شهري تهران به هم ريخته شود و بخواهيم به سمت ساماندهي برويم؟
از زماني كه از معماري خودمان دست كشيديم و سبك ديگر كشورها جاي معماري ما را گرفت دچار اين مشكل شديم. وقتي از خويشتن خويش فاصله گرفتيم شهرسازي ما، فرمها و عناصري را گرفت كه متعلق به ما نبود و به همين دليل امروز سيماي شهرهاي ما سيما يآشفته و نامطلوبي بهنظر ميرسد. درحاليكه در بسياري از كشورهاي دنيا كه آنها هم مثل ما نگران معماريشان هستند ضوابط سختگيرانهاي وجود دارد و اجازه نميدهند هر نوع نما، جزئيات و مصالحي در يك خيابان و فضاي شهري بهكار گرفته شود.
- از شهرهاي شاخص در اين مورد نام ميبريد؟
شهرهاي اروپايي مثل پاريس، آمستردام يا لندن. مثلا در لندن آكسفورد استريت، خياباني است كه نوع نماها، ارتفاع بناها و عناصر نما از شكل پنجره تا انتهاي بنا همگي از الگوهايي پيروي ميكنند كه شما هماهنگي را در آنها ميبينيد. ما در كشور خودمان هم در برخي موارد تجربيات خوبي داشتهايم.مثلا در شهر اصفهان استفاده از آجر و ويژگيهاي خاص ديگر بهعنوان يك الزام قانوني موجب شده است كه بتوانيم در مواردي از عدمهماهنگي و عدمپراكندگي جلوگيري كنيم. در مواردي توانستهايم اصولي را در نماها و كيفيت معماري بناهايمان عملي كنيم اما امروز بهدليل گستردگي و عدمتحقق ضرورتهايي كه پيشتر ذكر كردم نتوانستهايم به آن كيفيت مطلوب كه از معماري و شهرسازي خودمان رضايت داشته باشيم، دست پيدا كنيم.
- احداث ساختمانهاي عظيم و بلند مرتبه را چقدر موجب لطمهخوردن به معماري و بافت شهر تهران ميدانيد؟
احداث ساختمانهاي بزرگ با طبقات زياد فينفسه بهمعناي از دسترفتن مباني معماري مطلوب نيست. ممكن است ما ساختمانهاي با طبقات كم بسازيم و اين اصول را در آنها رعايت نكنيم. مهم اين است كه مباني نظري و انديشهاي كه در معماري و نماي ساختمان شكل ميگيرد برگرفته از معماري ايراني باشد. اگر ما امروز از كيفيت معماري و شهرسازي خودمان انتقاد ميكنيم بهدليل ساختمانهاي عظيم و بلند نيست.
- براي مخاطب عام كه اطلاعي از هنر ندارد، گاهي ديدن برخي ساختمانها و نماي آنها دلنشين است و حس پيوند ميان مخاطب و آن بنا ايجاد ميشود. دليل اين اتفاق چيست؟
حسي درون ماست كه به آن خاطره جمعي گفته ميشود ؛ حسي كه با نوستالژي و خاطراتمان پيوند ميخورد و به ما پيامهايي ميدهد. زماني كه وارد يك مسجد ميشويد و يك كاشي لاجوردي يا كتيبه كاشي هفترنگ در معرض ديدتان قرار ميگيرد شما را با گذشتهاي پيوند ميدهد كه هميشه در فضاي عبادي شاهدش بودهايد. اگر مسجد را با معماري و نما و رنگهاي متفاوت ببينيم احساس نيايش در ما ايجاد نخواهد شد. در مورد خانه و ساختمان هم همينطور است. آن خاطره جمعي و حس نوستالژي ما از فضايي كه در آن آجر، درخت، گياه، آب و اجزايي كه روح ما از گذشته با آن پيوند دارد شكل گرفته و احساس مطلوببودن بنا را در ذهن ما تداعي ميكند. درست در نقطه مقابلش وقتي يك فرم ناشناخته و وارداتي و غريبه در مواجهه با ذهن ما قرار بگيرد و شرايط قبل را در ذهن ما تداعي نكند، با آن فضا ارتباط خوبي برقرار نميكنيم.
- ساختماني مدرن با مصالح بومي
ساختمان مركز دايره المعارف اسلامي در دارآباد يكي از بهترين بناهاي مدرن تهران است. در اين ساختمان از مصالح، فرمها و معماري ايراني براي ساختماني مدرن استفاده شده است؛ معمارياي كه در آن آرامش وجود دارد به جاي هيجان و اصالت ميبينيم به جاي از خود بيگانگي. در آن اجزا، مصالح و فرمهايي ميبينيم كه با ذهن ما ارتباط معنوي و روحي مناسب دارند. در مقابل اين ساختمان كه قرار ميگيريم به ما احساس ترس نميدهد. احساس بيگانهبودن نداريم. حس ميكنيم اين ساختمان در ذهن و نگاه ما آشناست و ما آن را قبلا هم ديدهايم. نگاه ما به اين بنا همراه با تحسين و تقدير است.
- برخورد نزديك از نوع ساختماني
پروفسور گلابچي: بحث عدمرعايت اشراف و حريم از مشكلها و چالشهاي امروزي ماست اما در ساختمانهاي 4 و 5 طبقه هم ميتواند وجود داشته باشد؛ مثلا پنجره خانهاي روبه پنجره خانه ديگري باز شود يا به حياط خانه مجاور ديد داشته باشد. موضوع حريم و اشراف بايد در تمامي ساختمانها رعايت شود؛ چه با طبقات كم چه با طبقات زياد اما طبق اصول معماري و شهرسازي، ساختمانهاي بلند نيازمند حريم است. بايد يك محوطه و حريم داشته باشيم تا سايهاندازي، مانع ديده شدن و اشراف ساختمان بلند به بناهاي مجاور نشود. البته اگر در كنار ساختماني بلند يك بلندمرتبه ديگر بسازيم يك مسئله چالشبرانگيز خواهد بود؛ همانطور كه در ساختمانهاي با طبقات كم هم اين اتفاق ميافتد اما بهطور كل بايد ساختمانهاي بلند، داراي حريم خاصي باشند و نبايد بهنحوي عمل كرد كه اين ساختمان ديد، منظر و نور ساختمان مجاور را سلب كند؛ اين بهعنوان يك ضابطه شهري بايد رعايت شود. اما از طرفي اين ساختمانها در نقاطي از شهر كه با كمبود زمين مواجهيم و نيازمند تراكم بيشتر هستيم ميتواند پاسخ خوبي باشد. اگرچه در تهران در بعضي مناطق ميتوانيم توصيه كنيم كه رعايت اين اصول و چارچوبها در مورد مسئله حريم و... عملي و امكانپذير باشد.