آن زمان با توجه به 2 گسل فعال تهران گزارشهايي تهيه شد و سپس در دوره مجلس ششم گزارشها به كميسيون برنامه و بودجه آمد. در آن گزارشها به نقش نهادها و ارگانهايي كه بايد در بحث بحران مداخله كنند مثل هلالاحمر، وزارت بهداشت، سازمان مديريت بحران و... اشاره شده بود اما با پيش كشيده شدن طرح انتقال پايتخت و منتفي شدن اين طرح، متأسفانه بحثهاي مربوط به مديريت بحران تهران هم منتفي شد.
آن موقع بودجه مناسبي حتي براي نهادها، سازمانها و ادارات دولتي و عمومي در طرح ديده شده و در گزارش اشاره شده بود كه اگر زلزله شديدي بيايد چه خساراتي به تهران و كل كشور بهخاطر وجود اطلاعات حاكميتي وارد ميشود. بهنظر من الان تا بيشتر از اين دير نشده بايد روي 7 نكته اساسي تمركز كنيم؛ اول روي نوسازي بافت فرسوده البته با رعايت اصول ساختوساز و استفاده از مصالح استاندارد، آموزش به شهروندان، رعايت طرح تفصيلي، استانداردسازي پايگاههاي مديريت بحران، ايجاد عزم و اراده واقعي در مسئولان و مديران براي اجراي درست قانون، اصلاح قوانيني كه ايراد دارند و ايجاد يكشبكه اطلاعرساني مردمي براي نظارت بر روند ساختوسازها. ما نبايد فراموش كنيم كه تراكمهاي بياندازه صادر شده طي سالهاي اخير چقدر كار را براي پيشگيري و مقابله با بحران برايمان سخت كرده است.
عدمآموزش به شهروندان باعث شده تا آنها حتي هنگام خريد آپارتمان هزينه تجهيزات آتشنشاني و ايمني را بپردازند اما در عمل از تجهيزي بهره نبرند. اين به اجارهاي شدن تجهيزات آتشنشاني برميگردد درحاليكه وجود اين تجهيزات جزو الزامات پايانكار است. در واقع سازندگان هنگام اخذ پايان كار تجهيزات ايمني را اجاره ميكنند و بعد از گرفتن پايان كار آنرا پس ميدهند. از طرف ديگر بايد به از بين رفتن منابع زيرزميني آب و خشك شدن سفرههاي آب توجه شود. دشت تهران سالانه بيش از 23سانتيمتر نشست ميكند و آسيب اين مسئله موقع زلزله بيشتر نمايان ميشود. البته ما نبايد مردم را بترسانيم اما بايد با رعايت قانون و ايجاد يكشبكه اطلاعرساني از سوي شهرداري به بهبود وضعيت فعلي كمك كنيم. با اين شبكه شهروندان ميتوانند هر نوع تخلفي را به گوش مديران شهري برسانند تا جلوي آن پيش از پايان كار گرفته شود.