پیرمرد سالها معلمی کرده و حالا دلنگران شاهنامهی اصیلیست که آن را مثل بچههایش دوست دارد. میگوید در همین چندروزه برای یک هفتهنامه محلی درباره «زن در شاهنامه» مقاله نوشته و مطالعات وسیعی در این حوزه دارد. دلتنگی معلم کهنسال «آبباریکه» برای شاهنامهاش، از بازگشت نسبی زندگی به روستا حکایت دارد. از اینکه در پنجمین روز زلزله، مردم دیگر حواسشان به امورات جاری و ساری زندگیشان هم هست.
- آنها که میمانند، آنها که میروند
در شهر، جستجوی اسباب و اثاثیه سالممانده منزل از زیر آوار و بار زدن آنها تصویر غالبی است. خانههای زیادی در سرپل ذهاب تخریب شده و هر کس میکوشد هر آنچه از بار و بنه زندگیاش سالم مانده را از زیر آوار درآورد و خودش را به ساحلی امن برای گستراندن دوباره بساط زندگی برساند. در این میان البته هستند کسانی که ریسک رفتن را نمیپذیرند. آقا ذبیح پیرمردی است که در مقابل خانه کاملا تخریبشدهاش در سرپل ذهاب چادر زده، از او میپرسم تصمیمی به رفتن ندارد، میگوید: «در این روزهای آخر زندگی، جایی ندارم که بروم، همینجا میمانم تا خانهام را درست کنند.» همسایههایی که هنوز چیزهای باارزشی زیر تل آوار و خاکستر دارند هم نگهبانی از دارایی زیرخاک مانده خود را به او سپردهاند.
- چادر، مسئلهای که هنوز حل نشده
با دو نفر از معتمدین محلی، از سرپل ذهاب به سمت آبباریکه میرویم. منطقهای کوهستانی که بیشتر خانههایش را نه لرزش زمین که ریزش کوه ویران کرده. مردم ترسان از لرزشهای مجدد زمین و سنگهای غولپیکر جدا شده از کوه، به سمت دشت رفتهاند و چادرهایشان را آنجا برپا کردهاند. تعداد چادرها با تعداد خانوادهها تناسب ندارد. گذشته از آن جمعیت بعضی خانوادهها هم در یک چادر جا نمیشود. کمبود چادر باعث شده که مردم خودشان دست به کار شوند. با نیهای نیشکر و نایلونهای ضخیم و دیگر چیزهایی که دمِ دستشان بوده، خودشان خیمههای کپرشکل علم کردهاند. آقا عنایت از محلیهای آبباریکه میگوید اگر نی و نایلون ضخیم تامین شود، خود اهالی میتوانند کمبود چادر را پوشش دهند. او معتقد است که اتفاقا کپرهای دستساز از لحاظ مقاومت و گرما بهتر از چادر هم هستند.
- آرامش نسبی در حال پدیدار شدن
در روزهای پنجم و ششم زلزله، در اغلب روستاها آرامش نسبی به تدریج در حال مستولی شدن است. مردم کم کم با فراغت از نیازهای اضطراری به امورات زندگی خودشان میرسند. در برخی روستاها مراسمهای عزاداری برای از دسترفتگان زلزله برگزار میشود و دیگر تقریبا در هیچ یک از روستاها شاهد هجوم مردم به خودروهای امدادرسان برای دریافت اقلام کمکی نیستیم.
- مسئلهای به نام برق
خصوصا در روستاهایی که کوهستانی است، به دلیل فاصله محل اسکان اضطراری افراد از بافت مسکونی تخریب شده روستا، مردم با مشکل جدی بیبرقی مواجهند. در بعضی روستاها هنوز برق وصل نشده و در خیلی روستاها و شهرها هم با وجود وصل بودن شبکه برق، هنوز فکری به حال برق موردنیاز چادرهای اسکان اضطراری، نشده است. چیزی که باعث شده خصوصا در شهرها بعضی افراد برای رفع نیاز گرمایشی و روشنایی، دست به کار خطرناک برقدزدی بزنند و خودشان مستقیما رشتهسیمی را از تیرچراغ برق به چادرشان بکشند.
- آسیبهای جدی به کشاورزی و باغداری
کشاورزی صنعتی، باغستانهای انجیر و مجتمعهای پرورش ماهی از شاخصههای روستاهای دو منطقه آبباریکه و ریجاب است. شاخصههایی که همه در اثر زلزله آسیبهای جدی دیدهاند. هم به تاسیسات آبیاری کشاورزی صنعتی، هم به باغستانهای انجیر و هم به مجتمعهای پرورش ماهی خسارات جدی وارد شده. در فقره آخر یعنی مجتمعهای پرورش ماهی، به دلیل گلآلودشدن آب عملا همه ماهیها از بین رفته و به گفته زمان مرادی، از مدیران جهادکشاورزی منطقه، بیش از 5 میلیارد تومان خسارت وارد آمده است.
- هیولای ترس و بیداد سرما
به سمت منطقه ریجاب و روستاهای تابعه آن یعنی بان مزاران، داراب، شالان، ژالکه، باباجانی عبدالحمید، زرده، سید محمد و قلقله یاران و ... میرویم. اینجا ترس از وقوع مجدد زلزله چیزی است که در صحبتهای اغلب اهالی خودش را نشان میدهد. ترسی که باعث شده روستاییها، حتی به خانههای سالم هم برنگردند. بعضیها به قدری به تکانها حساس شدهاند که لابلای صحبتها ناگهان سکوت میکنند و میگویند زمین دارد میلرزد.
در این میان سرمای هوا در این مناطق کوهستانی بیشتر از دیگر نقاط زلزله زده هم هست و مردم در چادرها و سرپناههای موقت شبهای سختی را سپری میکنند. در این منطقه هم بیشتر تلفات و خسارات بر اثر ریزش سنگهای غولپیکر از کوه بوده است. در روستای داراب تقریبا همه خانههای سنگی از بیخ و بن ویران شده است. آسیبها فقط به بافت مسکونی نخورده، محیط زیست و میراث فرهنگی هم از زلزله در امان نماندهاند.
آبریز خیلی از آبشارها در اثر ریزش سنگ کاملا خشک شده و اماکن تاریخی هم صدمه دیدهاند. در روستای زرده، نزدیک به دو کیلومتر از مسیر آرامگاه بابایادگار که یک زیارتگاه مهم برای بومیها محسوب میشود، در اثر ریزش سنگ مسدود شده است. قلعه یزدگرد اما خوشبختانه صدمه چندانی ندیده. قلعهای که از اماکن تاریخی مهم منطقه به حساب میآید.
- مورد عجیب چشمهها
پدیده عجیبی که در یکی از روستاهای ریجاب رخ داده این بوده که آب چند چشمه با وقوع زلزله به مدت دو روز خشکیده اما پس از این مدت به شکل عجیبی بیشتر از قبل شده است. اهالی که در سالهای اخیر بشدت از کمآبی چشمه رنج کشیدهاند، از طرفی به خاطر افزون شدن آب خوشحالند و از طرف نگران از اینکه آب در روزهای آینده باز هم بخشکد.
مرادی، از مدیران جهادکشاورزی منطقه میگوید: «ممکن است در اثر حرکت لایههای زمین، سفرههای زیرزمینی بهم رسیده باشند، هر چه باشد امیدواریم این جریان آب به همین شکل ادامه داشته باشد و برای مردم داغدیده منطقه، نعمتی پس از محنتِ زلزله باشد.»
- تداوم خدمت رسانی و فقدان مدیریت متمرکز
خدمترسانی همه نهادها در مناطق زلزلهزده مشهود است. هلالاحمر، ارتش، سپاه، نیروی انتظامی، شهرداری تهران، بنیاد برکت و دیگران همه در حد وسع و توان برای کمک به مردم آسیبدیده میکوشند.
تیم درمان هلالاحمر و پزشکان متخصص آن، همه بیماریهای مردم و حتی مشکلاتی که به زلزله مربوط را نیز با دقت و صبر و حوصله معاینه و درمان میکنند. سایر تیمها هم دست در دست هم به طور شبانهروزی برای کاهش آلام مردم میکوشند. در این میان اما همچنان نیروهای میدانی هلالاحمر و وابستگان دیگرنهادهای حاضر در منطقه از نبود مدیریت متمرکز و منسجم گلایهمندند. گلایهای که در حرفهای مردم هم هست و در تمام این روزها آن را تکرار میکنند و میگویند: «اینجا هر کسی کار خودش را میکند و با دیگری هماهنگ نیست.»
- بحران ترافیک
مشهودترین مشکل فرایند امدادرسانی ظرف دیروز و امروز، ترافیک سنگین در اغلب محورهای مواصلاتی استان کرمانشاه بوده است. ترافیکی که بخش اعظمی از آن در اثر حضور مستقیم هموطنان داوطلب کمک به حادثهدیدگان شکل گرفته و عملاً فرایند امدادرسانی به مناطق زلزلهزده را مختل کرده است.
امدادگران هلالاحمر میگویند با ادامه این روند مردم زلزلهزده صدمه میخورند و عملیات امداد با اختلال جدی مواجه میشود. آنها از همه هموطنان میخواهند برای اهدا و توزیع کمکها حداقل در مطقع زمانی فعلی که نیازهای اولیه زلزلهزدگان به طور کامل برطرف شده، به هیچ وجه مستقیما به منطقه مراجعه نکنند.