تاریخ انتشار: ۲۱ آذر ۱۳۸۶ - ۱۸:۳۰

مترجم: اکرم جوانمرد سینما برای هر موقعیتی فیلم مناسب دارد؛ وقتی که ناراحتید یا خوشحالید و حتی زمانی که حوصله ندارید، این فیلم‌ها هستند که با دنیای خیالی‌شان می‌توانند شما را از تصورهای بیهوده بیرون بیاورند و به زندگی رنگ دیگری ببخشند»؛

مجله people با چنین مقدمه‌ای از 3 روان‌شناس خواسته تا فیلم‌هایی برای لحظات مختلف زندگی به خانواده‌ها توصیه کنند. آنها هم چندین فیلم را از بین کلاسیک‌ها و امروزی‌ها انتخاب کرده‌اند. خواندن نظرات این روان‌شناسان نشان می‌دهد که گاهی سینما چه کارهایی می‌تواند بکند. فیلم‌هایی که بی‌تفاوت از کنارشان می‌گذریم می‌توانند نقش مهمی در زندگی داشته باشند؛ کافی است به این نمونه‌ها نگاه کنید. به زودی از روان‌شناس‌های فیلم‌بین ایرانی هم برای چنین توصیه‌هایی کمک می‌گیریم.


«‌فارست گامپ» و مبارزه

«همه‌چیز با تلاش به دست می‌آید»، جمله‌ای به شدت تکراری و کلیشه‌ای است اما باید تجربه‌اش کرد تا به اهمیتش پی برد. فارست گامپ، نوجوان عقب‌مانده‌ای است که تنها تلاش می‌کند تا به هدف‌هایش برسد؛ هدف‌هایی که خیلی از ما آن را غیرقابل تصور می‌دانیم. اما او همان کسی است که باورش می‌کنیم، نقطه ضعفش را کنار می‌گذاریم و ایمان می‌آوریم که تنها برای رسیدن به هدف باید مبارزه کرد. «فارست گامپ» قصه ساده‌ای دارد؛ ماجرای پسری که همه مسخره‌اش می‌کنند اما او یک‌تنه رودرروی همه می‌ایستد و حتی عشقش را هم ثابت می‌کند. فیلم همه حسرت‌ها و  ای‌کاش‌ها را پس می‌زند؛ انگار موفقیت از دل اینها بیرون می‌آید. فارست گامپ هم می‌خنداند، هم متعجب می‌کند و هم امیدوارکننده است. البته اگر معنایش را درک کنید، متوجه می‌شوید که همه فیلم درباره یک کلمه است؛ مبارزه.

«‌سیندرلا» و کودکان

بچه‌ها جزء گروه‌هایی هستند که فیلم‌های زیادی برایشان وجود دارد. اما همه معتقدند که فیلم‌های تخیلی و بدون ناراحتی و عذاب به آنها کمک می‌کند تا بتوانند ذهنشان را شکوفاتر کنند.
«سیندرلا» قصه ساده‌ای دارد؛ دخترکی که بعد از مرگ پدرش در خانه نامادری مانده و آرزوهایش را بربادرفته می‌بیند. اما بعد با آمدن فرشته‌ای، همه‌چیز تغییر می‌کند و معجزه، آسمان و زمین را به هم پیوند می‌دهد. همین نکته‌هاست که باعث شده سیندرلا هم محبوب باشد و هم برای تماشای کودکان کنار خانواده‌ها توصیه شود. امیدواری، ایمان و... مضمون‌هایی است که فیلم‌های این‌روزهای کودکان از آن نشانی ندارند.
«هفت کوتوله و سپید برفی» در کنار ماجراهای میکی‌موس هم از داستان‌های محبوب بچه‌ها هستند.

«‌کازابلانکا» و عاشقانه زندگی‌کردن

کافه ریک هنوز هم در کازابلانکا پابرجاست؛ همان جایی که سام – نوازنده کافه – موسیقی به‌یادماندنی فیلم را با پیانو می‌نوازد و قهرمان‌های کازابلانکا را به سال‌های جوانی می‌برد. کازابلانکا – ساخته مایکل کورتیس – به عنوان محبوب‌ترین فیلم سینمایی از سوی خانواده‌های اروپایی انتخاب شده؛ اثری عاشقانه که با گذشت 6 دهه از ساخته شدنش هنوز هم پرطراوت و تازه است. قصه از زمانی آغاز می‌شود که یک کافه‌دار آمریکایی به دوست فرانسوی‌اش کمک می‌کند و افرادی را که از سوی آلمانی‌ها تحت تعقیبند، به ساحل می‌آورد؛ یکی از آنها، همان دختری است که سال‌ها پیش به او دل بسته بود. فیلم پر از لحظات اندوه‌بار و پر حسرت است. همفری بوگارت و اینگرید برگمن ستاره‌هایی هستند که همین یک فیلم برای ماندگاری‌شان در تاریخ سینما کافی است. خانواده‌های اروپایی هم طی 60 سال و باوجود هزاران فیلمی که در تمام این سال‌ها ساخته شده، این اثر را به عنوان بهترین فیلم انتخاب کرده‌اند. رمانتیک‌ترین فیلم تاریخ سینما در میان مه و دود و موسیقی جان گرفته.

«‌سقوط» و تاریخ
«سقوط» حکایت متلاشی‌شدن توهم قدرت است؛ وقتی هیتلر در آخرین روزهای زندگی‌اش در تونل‌های زیرزمینی به سر می‌برد و مدام از دور و اطرافش اخبار شکست می‌رسد و در نهایت ناامیدی، شب تا صبح بیدار می‌ماند و به لرزه‌های زمین و خرابی‌های دوروبر نگاه می‌کند؛ فیلم بخشی از واقعیت سال‌های گذشته را تصویر می‌کند؛ اثری که برای جلوگیری از جنگ باید آن را دید. فیلم درباره فردی است که از اوج سقوط کرده و حالا با اندک نیرویش می‌خواهد آرزوهایش را به گور ببرد؛ فیلمی برای آنکه کسی جنایت‌های نازی‌ها را از یاد نبرد. خانواده‌ها با دیدن این فیلم می‌بینند که سرانجام ظلم چگونه است. گاهی باید از فضای رمانتیک فاصله گرفت و به واقعیت هم فکر کرد. «سقوط» برای چنین لحظه‌هایی است؛ زمانی که خانواده‌ای می‌خواهد تاریخ را روی پرده ببیند.

«‌هواشناس» و خودباوری

«هواشناس» قصه توهم است؛ مردی که خودش را باور ندارد و نمی‌داند چرا زندگی‌اش این‌قدر به هم ریخته؛ نه همسرش را درک می‌کند و نه فرزندش را. او نه محبوب مردم است و نه خودش. هواشناس- ساخته گوروربینسکی-  قصه ‌آدم‌هایی است که هنوز خودشان را نشناخته‌اند؛ اینکه حتی متوسط زندگی‌کردن، کم‌استعدادبودن و معمولی‌بودن اصلا بد نیست؛ اینکه باید زندگی را همین شکلی پذیرفت و خوش بود. خانواده‌هایی که مدام حسرت می‌خورند، شکست‌ها نابودشان می‌کند و هر اتفاقی بن‌بست زندگی‌شان می‌شود، تنها هواشناس را ببینند؛ اثری برای آنکه بفهمید همین نقطه‌ای که ایستاده‌اید، اهمیت دارد. تنها باید بپذیرید که اندازه‌تان چقدر است و خودتان را باور کنید؛ آن‌وقت همیشه شاد خواهید بود.  هواشناس پر از زندگی است؛ زندگی آدم‌های معمولی‌ای که در ناامیدی دست و پا می‌زنند. در نهایت هم راه‌حل را نشان می‌دهد؛ به خودتان اعتماد کنید. عجیب است، نه؟

«‌شکلات» و آشپزی

خب، ما فیلم‌های زیادی در ایران داریم که همه را برای آشپزی یا حداقل چشیدن طعم غذاها مشتاق کند؛ از «اجاره‌نشین‌ها» تا «ماهی‌ها عاشق می‌شوند» و «کافه ترانزیت»، انواع و اقسام آش‌ها و غذاها سرو می‌شود.
اما مجله People به خوانندگان‌اش توصیه کرده فیلم «شکلات» را ببینند؛ اثری با حضور جانی دپ و ژولیت بینوش.
قصه فیلم درباره آشپزی است که همراه دختربچه‌اش به روستای کوچکی می‌آید و با شیرینی‌های خوشمزه‌اش همه را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد؛ تا جایی که شهردار شیرینی‌پز روستا دشمن او می‌شود. فیلم پر است از شیرینی‌های اشتهاآور؛ البته اگر اضافه‌وزن دارید، اصلا سراغ آن نروید. این سفارش ماست!


«‌چه زندگی شگفت‌انگیزی» و افسردگی

شب‌های کریسمس تلویزیون‌‌های اروپایی و آمریکایی بیشترین تقاضا را برای پخش این فیلم دارند؛ قصه مردی درستکار – با بازی کری گرانت –که از همه زندگی و آرزوهایش گذشته تا به مردم شهر کوچکش کمک کند، دل مردم دنیا را به درد آورده است. وقتی در اول فیلم، قهرمان داستان بالای پلی ایستاده و می‌خواهد به رودخانه بپرد، همه دست به دعا برداشته‌اند تا او به سلامت برگردد.  کشف ارزش زندگی مرد، همان چیزی است که این روزها خانواده‌ها به آن نیاز دارند؛ اهمیت زنده‌بودن و زندگی‌کردن و لذت همدیگر را داشتن. فیلم در شب کریسمس رخ می‌دهد و برای همین هم خانواده‌ها ترجیح می‌دهند در این شب یک‌بار دیگر، باهم‌بودن را با فیلمی اثرگذار زنده کنند.
«چه زندگی شگفت‌انگیزی» تمام حس ناامیدی، بی‌استفاده‌بودن و کسالت را از بین می‌برد و افراد را امیدوار می‌کند. این فیلم مناسب همین روزهای پاییزی است که حس بیهودگی همه‌جا را گرفته.

برادران مارکس و خندیدن

این توصیه تنها برای خندیدن است. 3 برادر زمین و زمان را به هم می‌دوزند و با شیطنت و بازیگوشی همه‌چیز را به هم می‌ریزند. مهم نیست کدام فیلمشان در دسترس شماست؛ «فروشگاه بزرگ»، «یک روز در مسابقه اسب‌دوانی» یا «سوپ اردک». هرکدام از اینها می‌تواند شما را از خنده به دل‌درد بیندازد. 
پس فرصت را از دست ندهید. گروچو، هاریو و چیکو همان آدم‌هایی هستند که می‌توانند افسردگی شما را از بین ببرند و با حرکات و دیالوگ‌هایشان رنگ دنیا را شادتر کنند. خندیدن آخرین راه‌حل است؛ درمانی برای همه دردها؛ آن هم با سینمای برادران مارکس. باور کنید!