سه‌شنبه ۱۶ بهمن ۱۳۸۶ - ۱۶:۴۱
۰ نفر

محمد بندرعباسی: مناسبت همواره بهانه خوبی برای تولید بوده و هر سال شاهد حضور پررنگ شبکه‌ها در تولید سریال‌های مناسبتی‌ هستیم.

پتانسیل مناسبت در ماه محرم طی سال‌های اخیر و تقویت ساخت آثار مناسبتی، بیشتر مورد توجه قرار گرفته و غالبا حرفه‌ای‌ها، گزینه‌های ساخت و تولید آثار مناسبتی هستند.

یکی از سریال‌های مناسبتی امسال که بیش از دیگر رقبا حتی از همان قسمت‌های آغازین- مورد توجه قرار گرفت، تازه‌ترین کار سامان مقدم در مقام کارگردان بود.

وی حضور جدی در عرصه سینما را با مسعود کیمیایی در مقام دستیاری آغاز کرد؛ هرچند که فعالیت‌های دیگری همچون دستیاری تدوین فیلم افعی (1371)، منشی‌گری صحنه در فیلم‌های افعی (1371)، من زمین را دوست دارم  (1372) و رد پای گرگ (1372)، برنامه‌ریزی تحفه هند (1373) و سلطان  (1375) و دستیاری کارگردان  در فیلم‌های رد پای گرگ  (1372)، «مرد آفتابی»  (1374)، سلطان (1375)، ضیافت (1374) و جیب‌برها به بهشت نمی‌روند (1370) را در کارنامه‌اش دارد.

مقدم فعالیت‌اش را پی گرفت تا جایی‌که اولین فیلم وی در مقام کارگردان در سال 1377 و با نام سیاوش ساخته شد. مقدم در گام‌های بعدی کارنامه کارگردانی‌اش، پارتی (1379)، مکس (1383)، کافه ستاره (1384) و صد سال به این سال‌ها» (1386) را روانه اکران کرد و نخستین حضور وی با سریال همراز در تلویزیون رقم خورد. دومین تجربه تلویزیونی‌ او، سریالی است مناسبتی به نام پریدخت.

این مجموعه را احمد رفیع‌زاده نوشته اما ارتباطی با کار دیگر وی- ساعت شنی- که در حال پخش است ندارد بلکه برخلاف آن روایت خطی و مستقیمی را دنبال می‌کند. پریدخت روایتگر 3 برهه مهم در تاریخ ایران است در مقطع سال‌های 1314، 1320 و 1334؛ سال‌هایی که در تاریخ ایران، یادآور فجایعی همچون قتل‌عام مسجد گوهرشاد، کشف حجاب، منع فعالیت‌های مذهبی و سوگواری‌های ماه محرم، تبعید رضاشاه و آغاز دور دوم حکومت پهلوی با روی کارآمدن محمدرضاشاه پهلوی و کودتای 28مرداد است.

این مجموعه قصد داشته حوادث مهم و حساس آن سال‌ها را در پس‌زمینه یک ماجرای عاطفی و مرید و مرادی روایت کند اما  علاقه مقدم و تجربه نگاه اپیزودیک وی(کافه‌ستاره) و همچنین تاکید احمد رفیع‌زاده- نویسنده- بر مصایب زنان ایرانی، نتوانسته تعادل بین ماجراهای عشقی میان پریدخت (لیلا حاتمی)، نصرت (کامبیز دیرباز) و نادر (علی مصفا) و همچنین کشمکش‌های سیاسی پهلوان (داریوش ارجمند) و سعدی (صالح‌ آقامیرزایی) را حفظ کند.

علاقه کارگردان به شخصیت‌های نوستالژیک (پهلوان و میرزا) و به تصویر درآوردن جدی مایه‌های رابطه مرید و مرادی (نصرت و پهلوان)، مرز تاریخی بودن، مناسبتی‌شدن و خانوادگی نمایاندن را از میان برداشته؛ به حدی که هیچ‌کدام از این تقسیم‌بندی‌ها کاملا اعمال نشده، در حالی که کارگردان آیتم‌های آنها را رعایت کرده است.

کارگردان نیز در مصاحبه‌ای،علاقه و شیفتگی‌اش را پنهان نکرده و گفته: طرح اولیه داستان حدود 8ماه پیش توسط رامین عباسی‌فر مطرح شد و پیشنهاد همکاری داد تا روی آن کار کنیم. طرح، فوق‌العاده بود و از همان اول می‌دانستم روزی حتما آن را خواهم ساخت و به دلیل تجربه‌ای که در سریال «همراز» با عباسی‌زاده داشتم، دوست داشتم این اتفاق بیفتد. پریدخت یک قرار قدیمی بین ما بود که با شرایط کمی پیچیده عملی شد». از طرفی واضح است نویسنده، محرم و عاشورا را که انگیزه اصلی تولید و پخش بوده، به مجموعه حقنه کرده تا این‌طوری، رنگ مناسبت را پررنگ‌تر کرده باشد. تهیه‌کننده در همین راستا معتقد است: «چون قصه بر مصادیقی همچون ایمان، صبر و استقامت تکیه می‌کند و برگرفته از نهضت عاشوراست، خواهد توانست مخاطبش را جذب کند. اما آیا تاکنون با پخش همین چند قسمت چنین اتفاقی رخ داده است؟

چنین به‌نظر می‌رسد که مثلث عشقی، به صورت یکی از جدیدترین آیتم‌های سریال‌های مناسبتی درآمده باشد چرا که سریال‌های پخش شده در ماه رمضان(اغما، یک وجب خاک و میوه ممنوعه) همگی دارای چنین خصیصه‌ای به‌عنوان عامل اصلی و پیش‌برنده کلیت داستان بوده‌اند. همین مورد در مجموعه «پریدخت» بر کل داستان و حتی وقایع تاریخی سایه می‌افکند؛ به حدی که روابط میان کاراکترها، سویه‌ای شخصی یا انتقام‌جویانه می‌گیرد تا همه مباحث مطروحه سریال، فدای ملودرام بازی شود.

چیز تازه‌ای در کار نیست

در مصاحبه‌ها و اخبار می‌خوانیم یا می‌شنویم که کارگردان نگاه سینمایی‌اش را حفظ کرده و هنوز وسواس بازیگری در کارگردانی‌اش موج می‌زند اما در یک مرور سطحی درمی‌یابیم که هیچ‌یک از این موارد صحت ندارد بلکه سرعت بالای تولید مجموعه- به‌رغم علاقه‌مندی گروه کارگردانی به این کار- همه چیز را در پای رسیدن بموقع مجموعه به پخش فدا کرده است؛ اگرچه کارگردان در جایی اظهار داشته قابلیت و جذابیت داستانی پریدخت آن‌قدر بوده که می‌توان نسخه‌ای سینمایی از آن ساخت اما در شرایط موجود مقدور نیست.

این جمله گواه همان شیفتگی کارگردان به اثرش است نه چیز دیگر. آیا «پریدخت» آن‌قدر قابلیت خاص روایی- داستانی دارد که بر پرده عریض، عرض‌اندام کند؟ دیگر خصیصه کارگردانی مقدم به‌کارگیری امکانات و بهره‌مندی از فضای لوکیشن است؛ مبحثی که از نقاط قوت کافه ستاره بود و ما شاهد هویت بخشیدن و جاندار شدن محله، کافه و آرامگاه امامزاده بودیم اما در پریدخت هرگز چنین هویت بخشی‌ای‌به‌رغم مدت زمانی که در اختیار کارگردان است (یعنی 13 قسمت 45دقیقه‌ای) انجام نمی‌گیرد. لوکیشن‌های عمده کار، عمارت فرمانیه، شهرک سینمایی محله شاهپور و زورخانه بوده‌اند اما شتابزدگی ساخت و سرعت تولید، نه‌تنها اجازه تمرکز را روی آنها نداده بلکه وجود فضای زورخانه را تاحدی شعاری کرده است.

شخصیت‌هایی سرشار از تکرار

مقدم در کارنامه کارگردانی‌اش، بازی گرفتن و انتخاب بازیگر را طی ساخت 5 فیلم به خوبی می‌داند و با انتخاب ریزبینانه و غیرکلیشه‌ای زنان کافه ستاره (افسانه بایگان در نقش فریبا، هانیه توسلی در نقش سالومه، رؤیا تیموریان در نقش ملوک و نگار فروزنده به نقش کتی) آن را به اثبات رساند. نادر- یکی از 3 رأس مثلث عشقی- با بازی کلیشه‌ای علی مصفا ظاهر می‌شود؛ خان‌زاده‌ای ثروتمند که سودای قدرت و ثروت را این بار با توسل به درگاه عشق در سر می‌پروراند اما گرداننده اصلی بازی است. نوع بازی مصفا در این‌گونه نقش‌ها، در سریال بسیار موفق کیف انگلیسی (سیدضیاء‌الدین دری) به اوج رسید و پایان یافت اما در مجموعه پریدخت نیز شاهد همان افه‌ها و نگاه‌های موذیانه اما سرد نادر هستیم که بیشتر به جای ایجاد حس تنفر در مخاطب، ترحم مخاطب را برمی‌انگیزد.

رأس دیگر مثلث عشقی و محور اصلی سریال، پریدخت است؛ شخصیتی درگیر میان 2 انتخاب که می‌توانست با ایفای نقشی گرم و پویا، محوریت خود را حفظ کند اما عدم توانایی لیلا حاتمی با چهره‌ای سرد و یخ‌زده و بیش از حد منفعل، نقش را تا حد یک راوی با قابلیت محدود و دانای کل با سرنوشت محتوم تنزل‌داده است.

حاتمی پس از ورود به عرصه سینما با فیلم دلشدگان- ساخته مرحوم علی حاتمی- و ایفای نقش‌هایی متفاوت در ارتفاع پست (ابراهیم حاتمی‌کیا)، حکم (مسعود کیمیایی)، ایستگاه متروک (علیرضا رئیسیان)، کیف انگلیسی (سیدضیاءالدین دری)، لیلا (داریوش مهرجویی) و... حضورش را به‌عنوان بازیگری با جنس بازی منعطف تثبیت کرد و قابلیت‌هایش را به اثبات رساند اما ایفای نقش پریدخت، هیچ‌کدام از ارزش‌های هنر او را بارز نمی‌کند، بلکه زنی منفعل و دل‌مرده را به تصویر می‌کشد که فقط و فقط تسلیم شرایط است.

کد خبر 43539

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز