اولي فيلمي انگليسي به كارگرداني سيدني لومت، محصول 1974است؛ با انبوهي از ستارگان بزرگ سينماي كلاسيك مانند لورن باكال، اينگريد برگمن، شان كانري، ونسا ردگريو، مايكل يورك، ژاكلين بيسِت، آنتوني پركينز و... كه بارها از تلويزيون كشورمان پخش شده است.
در سال 2001 هم فيلمي تلويزيوني با بازي آلفرد مولينا در نقش پوآرو ساخته شد و بازسازي جديد كنت برانا هم آخرين تلاش براي خلق نسخهاي سينمايي از اين داستان كارآگاهي است. البته در سال 2010 هم بالاخره قسمتي از سريال انگليسي «پوآروي آگاتا كريستي» (كه از 1989تا 2013 روي آنتن ميرفت) با بازي ديويد ساچت به اين داستان اختصاص يافت. اين سريال هم براي مخاطبان ايراني بسيار مشهور است.
سِر كنت چارلز برانا (10دسامبر 1960)، بازيگر، كارگردان، تهيهكننده و فيلمنامهنويس ايرلندي در بلفاست متولد شد و در آكادمي رويال هنرهاي دراماتيك لندن آموزش ديد.
او تا امروز چند اقتباس از نمايشنامههاي ويليام شكسپير را كارگرداني يا در آنها بازي كرده است؛ ازجمله «هنريپنجم» (1989 كه نامزدي اسكار در رشتههاي بهترين بازيگر و كارگردان را برايش به ارمغان آورد)، «هياهوي بسيار براي هيچ» (1993)، «اوتللو» (1995)، «هملت» (1996كه براي آن نامزد اسكار بهترين فيلمنامه اقتباسي شد)، «درد بيهوده عشق» (2000) و «هر طور شما دوست داريد» (2006). با وجود اين، برانا در انبوهي از فيلمها و مجموعههاي تلويزيوني ديگر هم بازي كرده است؛ از «آدم مشهور» (وودي آلن، 1998) و «هري پاتر و تالار اسرار» (كريس كلمبوس، 2002) گرفته تا همين «دانكرك» (كريستوفر نولان، 2017). او در مقام كارگردان بازسازي موفق «سيندرلا» (2015) را پيش از «قتل در قطار سريعالسير شرق» تجربه كرد.
- موفقيت نسبي در گيشه
«قتل در قطار سريعالسيرشرق» بهعنوان يكي از معدود پروژههاي سينمايي دهههاي اخير كه در آن از دوربينهاي 65ميليمتري استفاده شده، با بودجهاي 55ميليون دلاري به توليد رسيد. اين فيلم كه نمايش عمومياش از اوايلماه نوامبر با تاريخهاي متفاوت در كشورها و مناطق مختلف آغاز شده، تا 12نوامبر (21آبان) فروش نسبي قابلقبولي داشته و با فروش بيش از 28ميليوندلار در سينماهاي آمريكاي شمالي (كه جايگاه سوم جدول پرفروشترينهاي هفته را برايش به همراه آورد) و بيش از 57ميليوندلار در ساير بازارهاي سينمايي جهان، به فروش كلي بيش از 85ميليون دلار دست يافته است.
- واكنش منتقدان
منتقدان در مجموع، بازي بازيگران و توليد چشمگير فيلم را تحسين كردهاند اما از سوي ديگر به اين موضوع اشاره دارند كه فيلم چيزي به اقتباسهاي قبلي اضافه نكرده است. امتياز ميانگين «قتل...» در سايت «متاكريتيك» 53 از 100براساس 40نقد است و در «راتن توميتوز» 61 از 100براساس 167نقد. توافق عمومي منتقدان سايت دوم چنين خلاصه ميشود: «توليد شيك و بابروز فيلم و تركيب بازيگران پرستارهاش باعث ميشود فيلم از خط خارج نشود اما هرگز نميتواند به موفقيت و جايگاه نسخه كلاسيك خود دست يابد».
با وجود اين، تاد مككارتي بهعنوان مهمترين منتقد طرفدار فيلم، با امتياز 70 از 100در «هاليوود ريپورتر» چنين از آن دفاع كرده است: «با درنظر گرفتن ماهيت محدود اين داستان و جنبههاي تاريخي زمان وقوع آن، با نمونهاي طرف هستيم كه چندان فرصتي براي يك تفسير مجدد راديكال فراهم نميكند؛ به همين دليل، جذابيت فيلم به ويژگيهاي قراردادياي مانند روايت درست و خوب داستاني زيركانه با شخصيتهايي رنگارنگ كه ميتوان از حضورشان لذت برد و همگي در برابر كارآگاه بينظير بلژيكي دستوپاي خودشان را گم ميكنند محدود ميشود».
پيتر تراورس هم در مخالفت با فيلم، مثل اغلب همقطارانش به اين موضوع اشاره كرده است كه «فيلم سفري مجلل به گذشته را به تماشاگرانش پيشكش ميكند اما اين قطار دلگير، درست زماني از ريل خارج ميشود كه همه شخصيتهايش جز پوآرو بياهميت ميشوند». او در ادامه نقدش بر فيلم در «رولينگ استون» به انبوه لحظههاي ملالآور فيلم اشاره كرده و دستآخر آن را يك بازسازي غيرضروري و بيهوده خوانده است.
- الهام گرفتن از ميشائيل هانكه!
اين دومين باري است كه كنت برانا فيلمي را بهصورت 65ميليمتري فيلمبرداري كرده. نخستين تجربه او به سال 1996 و هملت برميگردد. ظاهرا برانا پس از 21سال به اين دليل دوباره تصميم به استفاده از اين قالب گرفته كه بعضي آثار مستقل، بهخصوص فيلمهاي ميشائيل هانكه، الهامبخش او شدهاند. از آنجا كه قرار است فيلم بهصورت 70ميليمتري هم اكران محدودي داشته باشد، اين چهارمين فيلم پس از سال 2010 است كه بهصورت 65ميليمتري فيلمبرداري ميشود و در قالب 70ميليمتري به نمايش درميآيد؛ بعد از فيلمهاي «استاد» (پل تامس اندرسن، 2012)، «هشت نفرتانگيز» (كوئنتين تارانتينو، 2015) و «دانكرك».
- عجيب ولي واقعي!
در واقعيت هم قتلي در قطار سريعالسيرشرق روي داده است؛ البته يك سال بعد از انتشار كتاب آگاتا كريستي. كارل استراسِر در سال 1935 از ماريا فاركاسانو دزدي كرد و در نهايت او را از قطار در حال حركت به بيرون هل داد. در سال1950 هم سايمن كارپه در اين قطار ناپديد شد كه شرايط مشكوك پروندهاش مسئله جاسوسي را مطرح ميكرد؛ و البته عناصري كه يادآور «از روسيه با عشق» ايان فلمينگ بودند!
- دنبالههاي احتمالي!
از قرار معلوم درباره فيلمهاي آمريكايي بايد گفت كه «هميشه پاي يك دنباله در ميان است»! جيمز پريچِرد، رئيس كمپاني محدود آگاتا كريستي و پسر نوه اين نويسنده سرشناس، در سال 2015 براي خلق دنبالههاي اين فيلم ابراز اشتياق كرد و از همكاري لذتبخش با برانا و گروهش گفت. برانا هم درماه مه 2017 اعلام كرد كه اگر فيلم موفق شود، بدش نميآيد دنبالههاي ديگري را هم بر آن كارگرداني كند!
- قتل در قطار سريعالسيرشرق
Murder on the Orient Express در قطار سريعالسير كارآگاه پوآرو كه بهخاطر بهمن از حركت بازميايستد، قتلي روي ميدهد.
كارگردان: كنت برانا، فيلمنامهنويس: مايكل گرين براساس رمان كارآگاهي آگاتا كريستي، مدير فيلمبرداري: هريس زامبارلوكوس، تدوين: ميك آدسلي، موسيقي: پاتريك دويل، بازيگران: كنت برانا (هركول پوآرو)، پنهلوپه كروز (پيلار استراوادوس)، ويلم دافو (گرهارد/ سايرس هاردمن)، جودي دنچ (شاهزاده دراگوميروف)، جاني دپ (ساموئل راتچت/ جان كاسِتي)، ميشل فايفر (كرولاين هابرد/ ليندا آردن) و... محصول 2017مالت وآمريكا، ژانر: درام معمايي- جنايي، 114دقيقه.
- كنت برانا و طراحي يك سبيل
برانا درباره بازي و كارگرداني در اقتباس جديد از «قتل در قطار سريعالسير شرق» اثر آگاتا كريستي ميگويد: «همهچيز همزمان روي داد؛ چون بازيكردن در اين نقش با چگونگي احساسم از كارگرداني اين فيلم پيوند تمامعياري خورده بود». او با ايفاي اين نقش، وظيفه واقعا دشوار بازي در قالب شخصيت هركول پوآروي مشهور را پذيرفت؛ كارآگاهي كه در بيش از 30رمان از آثار خالقش ظاهر شده و يكي از مشهورترين كارآگاهان قلمرو ادبيات است. برانا توأمان وظيفه كارگرداني و هدايت 12ستاره سينما را هم برعهده گرفت كه ازجمله آنها ميتوان از جودي دنچ، جاني دپ، ميشل فايفر و پنهلوپه كروز نام برد؛ با اين حال شايد بزرگترين ستاره اين «تركيب فوقالعاده» يك بازيگر نباشد. برانا با نهايت سختگيري و دقت، دست به طراحي سبيل شمايلوار پوآرو زد كه بد نيست بيشتر درباره جزئيات آن بدانيد:
چطور برانا به يك طرح مناسب رسيد
اين كار به نوعي مشابه يك تحقيق كتابخانهاي بود. كارول همينگ كه سبيل را طراحي كرد، هفتههاي متوالي هر نمونهاي كه ميتوانست را پيشنهاد كرد؛ از باريكترينها تا پرپشتترينها!
بر اساس يك سبيل حقيقي!
همينگ عكس فوقالعادهاي از يك افسر جوان سوارهنظام مربوط به اواخر سده نوزدهم يافت. سبيل اين افسر، نمونهاي چهاربعدي بهنظر ميرسيد و كاملا با نمونه مورد نظر كريستي همخواني داشت.
اين سبيل اصلا خوشايند نبود!
برانا ميگويد كه اين سبيل هم در سرما مشكلساز بود و هم در گرما. هر اتفاقي ميافتاد خارش به همراه داشت و فقط چند بار در روز در حالت ايدهآلش قرار ميگرفت؛ تازه اين در شرايطي بود كه ما انبوهي از وسايل صحنه را براي نگهداري از آن، همراه اين شخصيت كرده بوديم! بيترديد نگهداري از چنين سبيلي، كار هر كسي نيست و قطعا بلافاصله تأثيرش را بر ديگران ميگذارد!
واكنش بازيگران سر صحنه
هر بازيگري كه براي نخستين بار در مقابل من قرار ميگرفت، نگاه خاصي به من ميانداخت. برخي از نخستين واكنشها از اين قرار بودند كه «انتخاب جسورانهاي است كنت»، «اميدوارم جواب بدهد» يا «خوشحالم كه شخصيت من چنين سبيلي ندارد»!
در هر صورت سبيل نظرگير شخصيت برانا در اين فيلم جواب داد و به يكي از ستارههاي واقعي اين اقتباس جنايي محبوب ـ جلو و پشت دوربين ـ بدل شد. برانا با اشاره به بعضي از محبوبترين تريلرهايش مانند «پنجره عقبي»، «سكوت برهها» و «شاهين مالت» ميگويد آنچه اين فيلمها را ويژه كرده، تواناييشان در انتقال اين احساس به تماشاگران است كه در 2 ساعت آينده اتفاق وحشتناكي روي خواهد داد. او با اين توضيح، حرفهايش را پايان ميدهد كه «من دقيقا چنين تجربه پرتنش و نفسگيري را در زمان ديدن اين فيلمها پشت سر گذاشته بودم و اين همان چيزي بود كه ما در اين بازسازي به دنبالش بوديم و سعي در انجامش داشتيم».
فندانگو، اريك ديويس