رهبري اين تحقيقات را پروفسور سام پرنيا، پزشك ايراني برعهده داشته كه بهخاطر تحقيقاتش در اين رابطه در جهان بسيار مشهور است. مرگ و اتفاقاتي كه هنگام و بعد از آن براي انسان رخ ميدهد از موضوعاتي است كه ساليان سال ذهن دانشمندان را درگير كرده و سؤالات زيادي را براي بشر بهوجود آورده است. سام پرنيا، استاديار پزشكي دانشكده پزشكي دانشگاه استونيبروك يكي از اين افراد است. او مدير پروژهاي از دانشگاه ساوهامپتون براي بررسي هوشياري پس از مرگ بود؛ پروژهاي كه «آگاه» نام داشت و حال مشغول انجام مرحله دوم اين پروژه براي رسيدن به اطلاعات قطعيتري است. اين تحقيق، پرنيا را به نتيجهاي متفاوت براي توجيه تجربيات هنگام مرگ رساند؛ آگاهي انسان از مغز او جداست. سام پرنيا در مصاحبه اختصاصي با همشهري از نتايج عجيب و متفاوت پروژه «آگاه» به زبان سادهتري گفت؛ نتايجي كه به گفته او برخلاف همه يافتههاي علمي انسان تاكنون بودهاند.
- دكتر پرنيا، چند وقت پيش شما در مصاحبهاي با اينديپندنت گفتيد كه بعد از مرگ تا مدتي به هر چيزي كه اطرافمان هست آگاه هستيم. ميتوانيد اين موضوع را بهصورت سادهتري توضيح دهيد و اينكه اين آگاهي تا چه مدت بعد از مرگ وجود دارد؟
شواهد تا الان نشان ميدهند كه چيزي كه ما الان آن را نهاد يا آگاهي ميناميم- كه در واژگان قديمي يونانيها به آن روان ميگفتند و بعدها اين كلمه به اسم روح ترجمه شد- وقتي كه فردي ميميرد از بين نميرود. ما اين موضوع را فقط زماني ميتوانيم مطالعه كنيم كه كسي از مرگ نجات پيدا كند و هماكنون مدت زمان اين موضوع به دهها دقيقه تا چند ساعت محدود ميشود.
- براين اساس ميتوانيم بگوييم ما وقتي ميميريم كه آگاهي خود را از دست بدهيم نه زماني كه قلب كار نكند؟
مرگ در پزشكي هميشه زماني تعريف ميشود كه قلب ديگر كار نكند. چون وقتي اين اتفاق بيفتد فرد ديگر نميتواند نفس بكشد و مغز او غيرفعال ميشود. در اين حالت يك آدم ديگر بدون حركت و بدون زندگي است.در اين زمان بخشي از مغز كه باعث ميشود با تنفس زنده بمانيم هم از بين ميرود و 2تا 20ثانيه بعد از ايست قلبي ميزان الكتريسيتهاي كه مغز توليد ميكند هم به صفر ميرسد. در اين حالت وقتي اقدامات مربوط به احياي قلب هم انجام شود فقط 15درصد حالت عادي خون به مغز وارد ميشود، اين ميزان براي نجات فرد كافي نيست.
ولي علم به اين نتيجه رسيده كه وقتي ميميريم سلولهاي بدن هم وارد فرايند مرگ خودشان ميشوند و اين فرايند براي چندين ساعت طول ميكشد. به همين دليل ما ميتوانيم كسي را دهها دقيقه يا حتي ساعتها بعد از مرگ دوباره زنده كنيم و تا زماني كه سلولهاي مغز بهطور غيرقابل بازگشتي آسيب نديدهاند ما ميتوانيم جان برخي افراد را نجات دهيم.
- پس چرا چنين اتفاقي رخ نميدهد؟
امروزه اين اتفاق انجام نميشود چون فناوريها بسيار ساده هستند يا اينكه بيمارستانها راه بهينه را براي انجام اين اقدامات پيدا نكردهاند. ما نميگوييم كه بعد از اينكه فردي ميميرد او زنده است يا هنوز مغز يا ديگر اعضاي بدن او كار ميكنند، نكته اين است كه سلولها فورا متلاشي نميشوند.
در واقع چند ساعتي طول ميكشد تا سلولها غيرقابل احيا شوند. پس موضوع اصلي تحقيق ما اين است. بعد از اينكه فردي وارد دوره اول مرگ ميشود اگر بتوانيم قلب را قبل از زماني كه سلولها وارد فرايند غيرقابل بازگشتي شوند احيا كنيم و در كنار آن اقداماتي انجام دهيم تا آسيبهاي سلولي در مغز كاهش پيدا كند، ميتوانيم بدون هيچ آسيب مغزياي فرد را دوباره به زندگي برگردانيم. اين كار پيچيده اما ممكن است.
- به همين دليل بسياري از رسانهها به شما لقب «مردي كه ميتواند شما را از مرگ نجات بدهد» دادهاند. آيا ميتوانيد بهطور دقيقتري توضيح دهيد كه چگونه ميتوانيد چنين كاري را انجام بدهيد؟
اين مسئله پيچيدهاي است كه نميتوانم آن را با جزئيات توضيح بدهم اما اطلاعات دقيق آن در كتابي به نام پاك كردن مرگ وجود دارد. اگرچه بهطور خلاصه ميتوانم بگويم كه پزشكان براي اينكار از دستگاههايي استفاده ميكنند تا قلب را احيا كنند و از سويي مطمئن شوند كه خون بيمار با اكسيژن آميخته ميشود.
- شما ابتداي مصاحبه گفتيد كه وقتي ميميريم آنچه نام آن نهاد يا آگاهي است از بين نميرود، اما از سويي گفتيد كه با ايست قلبي مغز ديگر كار نميكند، چطــــور ممكن است كه مغز كار نكند اما آگاهي وجود داشته باشد؟ آيا اين ربطي به اين باور شما كه ذهن توسط مغز توليد نميشود دارد؟
اين يك باور نيست، شواهد علمي كه پس از سالها تحقيق بهوجود آمده نشان ميدهد چيزي كه ما آن را نهاد يا خود ميناميم ممكن است يك وجود علمي جداگانه و ناشناخته باشد. به همين دليل اين وجود علمي ناشناخته وقتي مغز كار نميكند تا مراحل اوليه مرگ بهكار كردن ادامه ميدهد.
- چه شد كه به اين نتيجه رسيديد؟
ما فهميديم كه براي مطالعه فرايندهايي كه منجر ميشود پزشكان جان افراد را بعد از سكته قلبي نجات دهند بايد فرايندهاي مغز را بعد از مرگ افراد مطالعه كنيم. در اين مدت بسياري از مردم كه تجربه سكته قلبي داشتند گزارش دادند كه در طول زماني كه پزشكان ميخواستند آنها را نجات دهند قادر به ديدن يا شنيدن وضعيت اطراف خود بودهاند.
در واقع آنها داشتند وارد دوره مرگ ميشدند اما زنده ماندند و از تجربهخود گفتند؛ اينكه داشتند از گوشه اتاق ميديدند كه پزشكان دارند روي آنها كار ميكنند يا از مكالمات واقعي پزشكان و پرستاران گفتند. به همين دليل بخشي از تحقيق ما مربوط به فهم پديده آگاهي و هوشياري در دوره سكته قلبي است؛ فهم بخشي كه ما را هر كه هستيم ميكند و اسم آن را روان يا روح گذاشتند.
ما ميخواهيم بدانيم بعد از اينكه فردي از آستانه مرگ ميگذرد چه اتفاقي براي روانش ميافتد. براي فهم اين موضوع ما تحقيقي را انجام داديم كه در نوع خودش بزرگترين تحقيق بود و شامل 2060داوطلبي بود كه در حال تجربه سكته قلبي بودند.
- نتيجه اين تحقيق چه بود؟
از ميان افراد كه بعد از اين تحقيق زنده ماندند (101نفر) حدود 40درصد گفتند كه تجربه چيزي به نام آگاهي را هنگام ايست قلبي داشتهاند. البته آنها نميتوانستند اطلاعات بيشتري بدهند. اين افراد فقط حس ميكنند كه آگاه بودهاند ولي آن آگاهي يادشان نميآيد. 10درصد اين افراد يك تجربه عرفاني داشتند. آنها ميگفتند كه نور درخشان به سمت آنها ميآمد، خويشاوندانشان كه مرده بودند از آنها استقبال ميكردند يا تصوير كل زندگيشان را ديدهاند. بيش از 2درصد اين افراد هم گفتند كه آگاهي ديداري و شنيداري كاملي از اتفاقاتي كه اطرافشان رخ ميداد داشتهاند.
- از كجا مطمئن شدهايد چيزي كه اين افراد ديده يا شنيدهاند واقعيت دارد؟
ما برنامه بيمارستانها را ديديم و از تيمهاي پزشكي سؤالاتي پرسيديم و تأييد ميكنيم كه چيزهايي كه افراد از 3تا 5دقيقه بعد از مرگشان به ياد ميآورند واقعا رخ داده است. در نتيجه در دوره زماني، افراد بهقدري هوشيار و آگاه بودند كه ميتوانند موضوعاتي را به ياد بياورند و اين دوره زماني قبل از مرگ آنها نيست بلكه زماني است كه ما انتظار داريم مغز غيرفعال باشد.
اين برخلاف هر چيزي است كه علم تاكنون كشف كرده است. ما وقتي اين تحقيق را انجام داديم انتظار داشتيم كه بعد از مرگ هيچ آگاهي وجود نداشته باشد؛ چون براساس مدلهاي علمي، شما فقط وقتي ميتوانيد آگاهي داشته باشيد كه مغز كار كند، پس وقتي مغز كار نميكند نبايد چنين تجربههايي داشته باشيد.
علم همچنين ميگويد اين تجربيات هنگام مرگ رخ نميدهد بلكه بعد يا قبل از آن رخ ميدهد، ولي تحقيق ما ميگويد كه هيچ كدام از اين حرفها درست نيست و اين تجربيات و خاطرات درست هنگام مرگ و درست زماني كه مغز كار نميكند رخ داده است.