وسط دعواي مثلا قاچاق كتابميآيند مينويسند «مگر خودتان كپيرايت دادهايد كه...» يا مثلا وسط دفاع از حقالتاليف نويسنده و مترجم ميآيند و اظهار فضل ميفرمايند كه «تا وقتي كپيرايت نويسنده خارجي را نپردازيم، وضع همين است كه همين است».
اصلا كپيرايت چي هست؟
حق نشر يا حق تكثير يا كپيرايت (copyright) به حقوق انحصارياي گفته ميشود كه به ناشر يا خالق يك اثر داده ميشود و بر اساس آن تكثير و شبيهسازي آن اثر ممنوع است. براي حمايت از آثار ادبي و هنري هم يك توافقنامه جهاني وجود دارد كه نخستين بار در سال1886ميلادي (1326شمسي) در شهر برن سوئيس، تصويب و به كنوانسيون برن معروف شد. بر اساس اين كنوانسيون، تمام كشورهاي امضاكننده توافقنامه برن، موظف به رعايت حق نشر هستند.
اين قانون در ايران، در سال1348 و تحت عنوان «قانون حمايت از حقوق مولفان و مصنفان و هنرمندان» به تصويب رسيد اما متأسفانه ايران هيچوقت به عضويت كنوانسيون برن درنيامده است كه عضويتش باعث رعايت حقوق هنرمندان و نويسندگان ايراني در جهان باشد و حقوق هنرمندان و نويسندگان جهاني هم در ايران رعايت شود.
در ايران طي سالهاي گذشته، برخي از ناشران به شكل كاملا شخصي اقدام به پرداخت حق كپيرايت به نويسندگان كردهاند كه البته تا جايي كه ميدانم شكل خوبي هم نداشته و شنيدهام اغلب با خواروخفيف نشاندادن ايران و صنعت نشر ايران، فقط در حد گرفتن اجازه از آنها بوده است.
گرفتن حق كپيرايت به اين راحتي نيست كه مثلا ناشر ايراني سراغ نويسنده يا ناشر خارجي برود و بگويد ميخواهد فلان كتاب را منتشر كند. البته گاهي هم چنين ميكنند اما راه اصلي، ارتباط با وكيل يا كاردار كتاب مورد نظر و گرفتن اجازه از آنهاست.
مدتي پيگير اين ماجرا بودم و جز ردوبدلشدن ايميلهاي بيفايده، نتيجهاي به بار نيامد. اول اينكه تيراژ پايين كتاب در ايران، مانع اصلي است. پايه آغازين دادن كپيرايت در عرف حرفهاي آنها حداقل 6هزار نسخه در هر چاپ است (يك خيال هميشگي در صنعت نشر ايران)؛ مهمتر از آن، بعضيها نميخواهند ايران را به رسميت بشناسند.
و مسئله مهمتر البته اينكه داستان كپيرايت در ايران شبيه داستان دختر كبريتفروش شده! دخترك مدام كبريت ميزد و مدام باد و طوفان، خاموشاش ميكرد و هرگز شب تاريك، با روشناييهاي اندك اين دخترك سرمازده، نه روشن شد و نه گرم.
بعد از اينكه من ناشر بيايم و شخصي اقدام كنم و گيرم وكيل نويسنده را يا خود نويسنده را يا خود ناشر را راضي كنم به پرداخت حق كپيرايت، چه تضميني در ايران وجود دارد كه ديگران كه صف بستهاند و كمين كردهاند تا كتابي معروف بشود و بيفتند به جانش و ترجمههاي متعدد از آن بيرون بدهند، ديگر اين كار را نكنند؟
بهطور مثال ما در نشر آموت براي هر چاپ از كتاب «اليزابت گم شده است» نوشته خانم اما هيلي با ترجمه خانم دكتر شبنم سعادت، حق كپيرايت ميپردازيم كه از طرف ناشر به خانم سعادت پرداخت ميشود و ايشان هم به خانم هيلي ميرسانند. هيچ دشواري و سختياي هم در كار نيست و پرداخت 3 تا 4درصد از حقالتاليف قيمت پشت جلد، هيچ ناشري را ذليل نكرده و اتفاقا حس بسيار خوشايندي هم به همراه دارد؛ اما مسئله اين است كه من مدام دارم به اين فكر ميكنم كه اين كتاب كه حالا در آستانه چاپ چهارم است، اگر به چاپ دهم برسد، ناشران ايراني ديگر به ما مجال ميدهند؟
بلايي كه سر خانم جوجو مويز آمد و الان به طور رسمي و با مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، حداقل 18ناشر ديگر هم همزمان با ما دارند منتشرش ميكنند؛ كاش دوباره ترجمهاش كنند؛ برميدارند از روي ترجمههاي خانم مريم مفتاحي كپي ميكنند و ميبرند و اداره كتاب هم به آنها مجوز ميدهد. شكايت هم كه ميكنيم، با اينكه ثابت شده كپي كردهاند، نتيجه شكايتمان ميشود جعل و تقلب ناشراني كه كتابها را 50درصد زير قيمت در دستفروشيها ميفروشند؛ اما آيا رسيدگياي در كار هست؟
اين قصه سر دراز دارد
ناشران ايراني آرزو دارند ايران به عضويت كنوانسيون حق كپيرايت برن دربيايد و بيترديد همگي به اجراي آن متعهد خواهند بود؛ چون تا وقتي كه حق ديگران را رعايت نكنيم، ديگران حق ما را رعايت نخواهند كرد.