ويژگيهاي شخصيتي مدرس از او يك چهره الگو در حاكميت قانون و محدودسازي قدرت مطلق و خودسر نظامهاي سياسي ساخت و بازخواني همين رويكردها نظام پارلماني در ايران را از نظر حصول به اهداف اثرگذارتر خواهد ساخت. سالگرد شهادت او فاصله دوري با نقطه شروع نظام پارلماني در ايران ندارد و نظام پارلماني ايران و تلاشها براي قانونمداري را در اذهان زنده ميسازد. شهيد مدرس با اينكه در يك محيط سياسي و اجتماعي متفاوت از امروز ايران حيات سياسي خود را رقم زد،
اما از اصولي پيروي ميكرد و شرايطي را بر مشي سياسي خود حاكم ميكرد كه امروز نيز كاربري دارد؛ حتي در مواردي هم نياز نمايندگان مجلس فعلي است. بهرغم تفاوتهاي زماني اصول رفتاري و عملكردي آيتالله مدرس در مجلسهاي شوراي ملي نافذيت خود را از دست نداده است. مدرس با استبداد داخلي و با دخالت اجنبي مخالفت ميكرد و در اعمال وظايف نمايندگي خود انسان صريحي بود كه به مصلحتطلبيهاي توجيهكننده امور نميپرداخت. همين 3مقوله از اصول راهبري سوابق نمايندگي آيتالله مدرس است.
1-شهيد مدرس در شرايطي زندگي ميكرد كه استبداد داخلي در شكل خاندان قاجار و مرحله انتقال سلطنت به سلسله پهلوي بر زندگي ايرانيان سايه انداخته بود. او بهعنوان نماينده مجلس شاهد اين موارد بود و احساس ميكرد كه بايد با استبداد حاكمان نوپا مقابله كند. او اين مبارزه را انجام داد.
2-مدرس با اعمال نفوذ خارجيها مبارزه ميكرد. وقتي روسها به ايران هشدار دادند مورگان شوستر آمريكايي (خزانهدار ايران) از كشور بيرون شود و دولت كوتاه آمد، اين مدرس بود كه گفت اگر قرار است از بين برويم چرا با رضايت خودمان از بين برويم؟
3-نكته اساسيتر در زندگي شهيد مدرس اين بود كه در اعمال وظايف نمايندگي مصلحتسنجيهاي بيمورد نميكرد. او به بهانه مراودات پشتپرده با ساير نهادهاي قدرت ازجمله دولت و نخستوزيرها دست از اعمال وظايف خود برنميداشت.
در شرايط كنوني اگرچه استبداد داخلي مثل دوران مدرس وجود ندارد و استقلال سياسي وجود دارد، اما براي نمايندگان ما بايد اين مقوله مطرح باشد كه در شرايط استقلال سياسي هم سازوكارهايي از سوي بيگانگان اتخاذ ميشود كه به اعمال نظر آنها يا تبديل كشور به قلمرو نفوذ آنها بينجامد. شم قوي سياسي كه بفهمد چگونه زمينه امكان حضور اجانب در شرايط استقلال سياسي ممكن است مهيا شود از كمبودهاي امروز ماست. اين مقوله ممكن است تنها در چارچوب ادبيات سياسي نباشد و از طريق يك نظام آموزشي اين دخالت صورت بگيرد.
4-نمايندگان مجلس بايد از دولتها از طريق نقادي صريح و بدون ملاحظه پشتيباني كنند. پشتيباني از دولت به اين معنا نيست كه هر آنچه دولت ميخواهد را با مدارا از سر بگذرانند. نمايندگان بايد خيرخواه دولت باشند ولي اين خصيصه را از طريق نقادي دنبال كنند. چنين ديدگاهي به توسعه ايران ميانجامد. اين ويژگي متأسفانه در مجالس فعلي ايران چندان پررنگ نيست. مصلحتسنجيهاي زيادي بين نمايندگان و سياسيون وجود دارد. مصلحتسنجي به جاي آنكه يك استثنا باشد، تبديل به يك قاعده شده و چون قرار است ملاحظه همه در انجام وظايف صورت گيرد، امور كشور به خوبي از سوي نمايندگان اداره نشده است.
5-مجلس «در رأس امور» وامدار مقتضيات و شرايطي است. نظام انتخاباتي ما بهگونهاي است كه هنوز تودههاي مردم ادراك واقعبينانهاي از وظايف نمايندگي ندارند و معمولا به كساني رأي ميدهند كه آنها را رافع مشكلات بعضا فردي يا منطقهاي خود ميبينند. بنابراين مجالس از نمايندگان قوي و ملي تشكيل نميشود. دستگاههاي ارتباط جمعي و رسانهاي بايد در اين زمينه اقدام كنند. نمايندگان مردم اگر قابليتهاي قانونگذاري و نظارت بر دولتها را داشته باشند، ميتوان اميدوار بود كه مجلس در رأس امور قرار بگيرد. اين يك خواسته مطلوب است ولي شرايطش در كوتاهمدت محقق نميشود. نظام انتخاباتي، توقعات مردم و قدرت منتخبان بايد بهتدريج در اين مسير اصلاح شود.