در واقع پاييز برساختهاي متني ـ رسانهاي است كه در چند حس اصلي ما ميآميزد؛ با طعم انار و يك بغل خرمالو، با جهان گرم رنگهاي زرد و قهوهاي و قرمز و با صداي باران و خشخش برگها.
توليد اين بار معنايي را بيش از هر فرد و گروهي مديون شاعران عصر مدرن هستيم؛ آنها كه در وصف اين سوژه ناب، از هم پيشي ميگيرند، نمايي شاعرانه ـ عاشقانه از خزان ارائه ميدهند و در تقابل با شاعراني مانند مولانا قرار ميگيرند كه بهار را منشأ حيات و عشق ميداند و پاييز و خزان را نشانه زوال و نابودي... و ميگويد: «در خزان آن صدهزاران شاخ و برگ/ در هزيمت رفته در درياي مرگ».
اما شخصيت بيبديل پاييز ـ فصلي كه حتي در دو نيمكره جهان در يك زمان به تجربه درنميآيد؛ چه رسد به اينكه در مرزهاي يك كشور به يك شكل، ديده يا فهم شود ـ بيش از آنكه از رنگها و طعمها و زرد و نارنجيها هويت بگيرد، محصول قرارگرفتنش در فضاي بينابيني زمستان/تابستان است. بهعبارتي ديگر، قرارگرفتن بين يك تنور و يك يخچال است كه از پاييز، يك فصل پر از نشانه ميسازد؛ فصلي كه از هر دوي همسايگانش ـ تابستان و زمستان ـ چيزي در جيب دارد و نقطه دوختي است بين آن دو تجربه.
پاييز دقيقا جايي ميايستد كه معشوقها ميايستند و همانقدر هم گريزپا و دلبر است؛ مثل معشوقهها دستش را رو نميكند و هيچچيزش پيشبينيپذير نيست؛ دمي به باد و طوفان ميگذرد و دمي باران و نسيم و خشخش برگها. و با منطق «باران كه ببارد همه عاشق هستند» حسهايمان در اين فصل هم شكل ديگري مييابد. كافي است حسهايي مانند دلتنگي، خاطرهبازي، هجران، فراق و... را مرور كنيم تا بفهميم كه جايگاه اين فصل در زندگي احساسي ما كجاست و چرا اينچنين پاييز را ميستاييم.
البته همين ستايشگري نيز جاي سخن بسيار دارد؛ چراكه بهراحتي ميتوان پاييزپرستي را در كنار غمپرستي شرقي/ايراني گذاشت و تفسير كرد. در يك سپهر معنايي همانقدر كه ما اندوه و غم را ميستاييم، برگريزان و هر چيزي كه فقدان و هجران را نمايندگي ميكند، براي ما حائزمعناست و قابل ستايش؛ پاييز غمگين است و ما غم را دوست داريم.
بنابراين نبايد از پاييز بگذريم بيآنكه نظام نشانهاي آن را كمي ـ در حد وسع اين صفحهـ باز كرده باشيم. چند صباحي بيشتر از اين فصل نمانده؛ بايد از پاييزي كه در حال تنظيم حسوحال و روح و روان ماست، حرف بزنيم؛ از پاييز اخوانثالث كه با «شولاي عرياني» در كوچهها ميچرخد و پاييز حسين منزوي كه «پي نامردي» آمده است؛ از پاييز بازنماييشده در شعرها، كتابها، اينستاگرام و... از پاييز راديو چهرازي... .