به گزارش ایلنا، فروردین ماه امسال، حسین که به همراه پدر و مادر و 3 خواهرش برای گذراندن" روز طبیعت" به باغ های اطراف خلخال رفته بود، به یکباره ناپدید شد و جستجوها برای یافتن او بی نتیجه ماند تا جایی که با گذشت 8 ماه همچنان اثری از این کودک 4 ساله بدست نیامده است.
حمدالله اسدی پدر حسین کودک 4 ساله مشکین شهری در تشریح این حادثه گفت: حوالی ظهر 13 فروردین ماه سالجاری به همراه خانوادهام برای گردش به یکی از باغهای اطراف شهر خلخال رفته بودیم. آنجا چادر زدیم و بچهها برای جمع آوری چوب به اطراف باغ رفتند. من و همسرم داخل چادر نشسته بودیم که ناگهان دخترم با چهرهای مضطرب و نگران وارد چادر شد و گفت: حسین نیست، گم شده است.
اسدی در ادامه افزود: دخترم با نگرانی گفت صدای موتور و جیغ حسین برادرش را شنیده ولی زمانی که به محل حادثه رسیده دیگر اثری از برادرش نبوده است.
پدرحسین ادامه داد: در همان لحظات اول پلیس را خبر کردیم و جستجوها برای یافتن پسرم آغاز شد. تیمهای امداد و نجات در محل حاضر شدند. سگهای زنده یاب، بیل مکانیکی و تعدادی غواص در رودخانه کنار رودخانه به جستجو پرداختند ولی هیچ اثری از پسر چهار و نیم سالهام یافت نشد.
وی گفت: غرق شدن تنها پسرم در داخل رودخانه غیر ممکن است چرا که در چند صدمتری پایین دست رودخانه تورهای فلزی نصب شده و در طول مسیر رودخانه آنقدر تنه درخت هست که اگر پسرم در رودخانه غرق میشد حتما به جایی گیر میکرد.
اسدی در ادامه تصریح کرد: حدود 40 دقیقه پس از مفقود شدن فرزندم دمپاییهایش در رودخانه پیدا شد. من و مادرش خودمان را به رودخانه انداختیم و هرچه گشتیم اثری از او پیدا نکردیم. من مطمئنم آدم ربایان برای رد گم کنی دمپایی های فرزندم را داخل آب انداخته بودند که بتوانند به راحتی از منطقه دور شوند.
پدر کودک مفقود شده با بیان اینکه مشکلات مالی باعث شده نتوانم به طور تمام وقت پیگیر یافتن فرزندم شوم، افزود: بنده با داشتن چهار فرزند یک کارمند معمولی هستم و آنقدر توان مالی ندارم تا با چاپ آگهی در جراید و رسانهها موضوع مفقود شدن فرزندم را پیگیری کنم و به همین خاطر عاجزانه از مسئولان و نیروی انتظامی تقاضا دارم تا تمام توان خود را بکار بگیرند و خانوادهای را از نگرانی برهانند.
وی در بخش پایانی سخنان خود گفت: با گذشت 8 ماه هنوز از پیدا شدن فرزندم ناامید نشدهام و همچنان بعضی روزها به منطقه ای که فرزندم در آنجا مفقود شده میروم و آنجا را جستجو میکنم تا شاید از او اثری پیدا کنم. هنوز امیدوارم او را یکبار دیگر در آغوش بگیرم و خانواده شش نفره مان یک بار دیگر دور هم جمع شود و بزودی این کابوس بد تبدیل به شادی پیدا شدن حسین عزیزم شود.