از شعر بلند «كارت شناسايي» كه ميگفت: «بنويس/ من عربم/ همراه رفقاي كارگرم سنگها را ميتراشم، صخرهها را جابهجا ميكنم/ تا قرص ناني به كف آورم/ و كتابي/ براي هشت فرزندم/ اما صدقه طلب نميكنم/ و چاپلوس بارگاه تو نميشوم/ آيا عصباني هستي؟»
كه زبان حال انبوه فلسطينياني بود كه هر روز بايد در پشت ايست بازرسي استنطاق ميشدند و به پرسشهاي سربازان صهيونيستي پاسخ ميدادند تا بتوانند وارد سرزمين آبا و اجداديشان شوند. شعر بلندي كه به سرعت فراگير شد و همه دنياي عرب آن را زمزمه كردند و به يكي از نمادهاي اصلي شعر مقاومت تبديل شد.
تنها شعرهاي مقاومت درويش نبود كه از چنين جايگاهي برخوردار شدند، عاشقانههاي محمود درويش نيز كم از شعرهاي مقاومت او نبودهاند.ريتا درشعرهاي درويش نه تنها از معروفترين شخصيتهاي ادبيات امروز عرب به شمار ميرود، بلكه شهرتي جهاني دارد و به زبانهاي گوناگون ترجمه شده است.
محمود درويش هيچگاه از سرودن براي مقاومت دست برداشت، عاشقانهها نيز همواره در شعرهاي درويش حضور داشتند. هرچه زمان ميگذشت شعرهاي محمود درويش پختهتر ميشد و مخاطبان بيشتري در جهان عرب و سراسر دنيا پيدا ميكرد.
يكي از آخرين سرودههاي محمود درويش كه در سالهاي پس از درگذشت او در جهان عرب بسيار زمزمه ميشود عاشقانهاي است كه براي سرزمينش فلسطين سروده است.
محمود درويش كه از كودكي طعم اشغال و آوارگي را چشيده و از يك سو سالها شعر مقاومت گفته بود و از سوي ديگر سالها شعر عاشقانه سروده بود در يكي از درخشانترين سرودههاي سالهاي آخر شاعرياش عاشقانهاي براي سرزمينش فلسطين ميسرايد، شعري كه در آن معشوق و سرزمين يكي ميشوند. جايي كه ميگويد: بر این سرزمین چیزیست که زيبنده زندگیست/ بر این سرزمین/كه بانوی سرزمینهاست/ سرزميني که نامش از گذشتهها فلسطین بود/ سرزميني که نامش سرانجام فلسطين شد/ بانوی من، زیبنده است مرا/ چرا که چون تو بانوییست مرا/ زیبنده ست زندگی