ما به يک احساس نسبي نياز داريم. ما ميتوانيم به اين حس برسيم، زياد سخت نيست.
راضيهسادات شجاعي، کارشناس ارشد روانشناسي و مشاور، در گفتوگويي براي ما از رازهاي شادي و شادبودن ميگويد. او معتقد است که شادي احساسي نسبي است، متناسب با هدفها و نظام ارزشي که براي خودمان تعريف کردهايم.
مثلاً ممکن است فردي با کمک به ديگران خيلي شاد بشود و ديگري از هيجان ورزشي مثل اسکي روي آب. گفتههاي اين كارشناس را بخوانيد.
- شادي و سلامتي
از نظر فيزيولوژيکي، شادي باعث ترشح سرتونين و دوپامين ميشود و اين دو عامل لذت و شادي در مغز هستند. اين دو ماده در افرادي که مشکل افسردگي دارند به وسيلهي دارو ايجاد ميشود، اما وقتي فرد، شادي را تجربه کند بهطور طبيعي در مغزش سرتونين و دوپامين ترشح ميشود.
از سوي ديگر، شادي سيستمايمني و دفاعي بدن را تقويت ميكند، از اين طريق بر روي سلامت اثر دارد. افرادي که اين دو ماده در بدنشان ترشح نميشود و شادي را زياد تجربه نميکنند، در معرض آسيبهاي جسماني، ويروسها و مشکلات گوناگون قرار دارند.
بايد توجه کنيم که شادي لزوماً احساسي پايدار و هميشگي نيست. ممکن است لحظههاي کوتاهي در طول روز بروز كند. ولي براي اينکه شادبودن به روندي پايدار در زندگي تبديل شود و لحظهاي نباشد، لازم است برنامهها و رويكرد ما به زندگي طوري باشد که بين خود واقعي ما و خود ايدهآلمان فاصلهي چنداني وجود نداشته باشد.
انتظارها و توقعهايي که از خود داريم با تواناييهايمان خيلي فاصله نداشته باشد و اين فاصله، پرشدني و پرکردني باشد، نه اينکه هميشه در حسرتش باشيم و هرچه ما جلو برويم آن آرزوها و خواستهها هم از ما فاصله بگيرند.
- خندههاي الکي!
خندههاي مصنوعي و بيدليل از آن جهت که ميتوانند مغز را فريب بدهند تا احساس شادي کند و آن دو ماده در مغز ترشح بشود، مثمر ثمر هستند. بد نيست بدانيم که حتي تظاهر فرد به شادي و لبخند ميتواند بخشي از آن تأثير مثبت را در پي داشته باشد يا لااقل جلوي تأثيرات مخرب را بگيرد.
البته همانطور که تظاهر به شادي در ترشح موادي در مغز اثر ميگذارد، حالت افسردهگرفتن و دامنزدن به غم و ناراحتي هم اثر منفي دارد و به مغز اين پيغام را ميدهد که وقتي اخمهايم در هم است يا گوشهي چشمم آويزان است، اتفاق ناراحتكنندهاي افتاده است و پس از آن، ترشح سرتونين و دوپامين کم ميشود.
- هدف داشته باشيم
افرادي که زندگي روزمره و تکراري دارند و بيهدفند، معمولاً نميتوانند شادي درازمدت را تجربه کنند. ولي کساني که با خلاقيت، برنامههايي نو يا سبکي تازه براي زندگي خود تدارك ميبينند، ميتوانند شادي طولاني مدت و حس خوشبختي را تجربه کنند.
اگر آدمها اهداف و پروژههاي کوتاه مدتي براي خودشان تعيين کنند؛ مثلاً هدفهاي تحصيلي، هنري يا تفريحي (چون حتي صرف تفريح هم موجب تجربهي لذت و شادي ميشود) و در جهت رسيدن به آن برنامهريزي و تلاش بکنند، اين كار ميتواند شادي عميق و خشنودي را برايشان رقم بزند.
- افکارمان را درست کنيم
قبل از انجام هركار، اول فکر ميکنيم و بعد براساس آن، احساسي در ما توليد ميشود و سپس رفتاري از ما سر ميزند. مثلاً من اگر فکر کنم که دوستم امروز به من محل نميگذارد، احساس بدي در من ايجاد ميشود و بعد از او کنارهگيري ميکنم.
برعکس اگر فکر اولم مثبت باشد و فكر كنم رفتارش بيمحلي به من نبوده، بلكه شايد مشکلي براي خودش دارد و متوجه من نشده، حس کمک و همدردي در من ايجاد ميشود و رفتاري که از من سر ميزند پرسشي است که چه کمکي ازدست من بر ميآيد تا انجام دهم.
بنابراين چون ريشهي همه چيز به افکار آدمي برميگردد بهتر است فکرمان را درست کنيم، قضاوت نابهجا نکنيم، به افکار منفي پروبال ندهيم و حسادت نكنيم و مثبت فکر کنيم، همهي اينها در شادي مؤثر است.
يکي از ويژگيهاي مؤثر در شادي همان احساس مسئوليت است. اگر فرد نسبت به اين کارها احساس مسئوليت داشته باشد و خودش را مؤثر ببيند بيشتر احساس شادي ميکند.
اتفاقهاي ناخوشايند محيطي، ممكن است براي همه پيش بيايد؛ اتفاقهايي مثل زلزله و... اما سهمي که من ميخواهم در مواجهه با اين موضوع داشته باشم يا اين که در اين شرايط چه کمکي از من برميآيد، حس مسئوليت و منفعل نبودن من است. اين حس که من ميتوانم در اين وضعيت، تأثيرگذار باشم و کمک کنم، يکي از مهمترين عواملي است که شادي را رقم ميزند.
مهمترين درس اخلاقي اين است که آنچه براي خود ميپسندي، براي ديگران هم بپسند و کسي که پايبند اصول اخلاقي است، هرکاري كه بخواهد انجام دهد اين معيار را در نظر ميگيرد. چنين فردي از زندگي شادي برخوردار خواهد بود و هيچوقت دچار شادي کاذب نميشود که در يک لحظه بخندد و کسي را مسخره کند و شادي موقتي را تجربه کند، اما در دراز مدت شاد نباشد.
يکي ديگر از عوامل مؤثر در ايجاد شادي درازمدت، قدرت تعامل و سازگاري ما با اطرافيان است. کساني که با هيچ کسي نميسازند يا خلقشان باعث ميشود که ديگران طردشان کنند، معمولاً نميتوانند در دراز مدت شادي را تجربه کنند.
بنابراين لازم است در تعامل اجتماعي ياد بگيريم كه با انصاف باديگران برخورد کنيم، با ديگران همدردي و همدلي كنيم. خود را جاي آنها بگذاريم و ديگر اين که تفريحها را بخش اصلي و ثابت زندگيمان قرار بدهيم؛ بخش ثابتي كه بهطور منظم براي آن برنامهريزي كنيم.