اگر بخواهيم واقعگرايانه به سفر وزير خارجه انگليس به تهران نگاه كنيم، از منظر سياست خارجي، سفر بوريس جانسون به تهران قبل از هرچيزي در جهت منافع انگليس در ايران و خاورميانه قابل ارزيابي است؛ به بيان ديگر انگليس نياز به تقويت و بهبود وجهه خود در ايران دارد و آقاي جانسون بهدليل پيشينه قبلياش كه شهردار بوده، از توان ديپلماسي عمومي و قدرت نرم براي اين هدف برخوردار است،
كما اينكه قبل از ترك لندن به مقصد تهران، طي مصاحبهاي اعلام كرده بود در اين سفر توصيههاي حقوق بشري براي ايران خواهد داشت كه اين هم پيامي از سوي جانسون به غربيها بود كه بگويد سفرش به ايران انتقادي است و هم برخورد از موضع حق به جانب با تهران تلقي ميشود. البته مسائل مهمتري هم در گفتوگوهاي وزير خارجه انگليس با مقامات ايران طبعا مطرح شده كه از آن جمله ميتوان به 2اقدام ترامپ اشاره كرد.
بحران و تنش خصومتآميزي كه رئيسجمهور آمريكا در مواضع اخيرش در به رسميت شناختن بيتالمقدس بهعنوان پايتخت رژيم صهيونيستي ايجاد كرد يكي از زمينههاي اعلام موضع وزير خارجه انگليس بود كه نيازمند واكنش جدي مقام انگليسي بود و علاوه بر اين زمزمههاي تضعيف توافق هستهاي از سوي رئيسجمهور آمريكا موضوع ديگري بود كه ميطلبيد وزير خارجه انگليس بهعنوان يك كشور عضو دائم شوراي امنيت و گروه 1+5 مواضع جدي و شفافتري درباره آن اتخاذ كند.
به دلايلي كه در بالا به آنها اشاره شد اينگونه رفتوآمدهاي سياسي در عين اينكه براي همكاريهاي سياسي بين 2 كشور لازم و ضروري است، نبايد از نظر دور داشت كه سياستهاي مبتني بر قدرت نرم انگليس در ايران و منطقه خاورميانه، اگر در جهت امنيتسازي و ثبات باشد مورد استقبال و حمايت جمهوري اسلامي ايران است.
البته غربيها در برخي مقاطع به جنگ زرگري هم ميپردازند و بهنوعي نقشهاي پليس خوب و بد را بين خود تقسيم و ايفا ميكنند، در اين رابطه بايد ديد آيا انگليس در برابر ترامپ كه نداي برهمزدن برجام را سر ميدهد ميخواهد خود را حامي توافق نشان دهد كه اگر چنين باشد بايد تأكيد كرد از نظر ايران، اظهارنظر درباره توافق، كافي نيست و اقدام عملي براي نشان دادن پايبندي به توافق هستهاي لازم است و بهعبارت بهتر ملت و سياستمداران ايران رفتار و كردار سياسي كشورها را ملاك ارزيابي و عمل قرار ميدهند نه رفتوآمدهاي سياسي را.