نزاع خونين خروسان جنگي، يكي از صحنههاي موردعلاقه روميان باستان بود كه روي تابوتهاي سنگي مردهها منقوش ميشدند
چراكه روميها باور داشتند خروس، تنها برنده اين نزاع هولناك است كه ميان روح و مرگ در گرفته است.
به باور قدما، خروسها پيامآوران خورشيد بودند كه طلوع و برآمدنش را بانگ ميزدند و تمثيلي از خورشيد به شمار ميرفتند. چينيهاي باستان، خروسي را روي تابوت مرده ميگذاشتند و معتقد بودند خروس، ارواح خبيث را از متوفي دور ميكند.
حتي امروزه نيز در «فنگشويي» توصيه ميشود براي دور كردن انرژيهاي منفي، مجسمه خروسي را در محل كار و زندگيتان قرار دهيد.
توانايي خروس مبني بر دور كردن شياطين، تقريبا در بيشتر فرهنگهاي باستاني ديده ميشود و به همين سبب «خروس» يكي از اركان هميشگي مراسمهاي آييني بوده است كه طي مراسم به ايزدان تقديم و سپس قرباني ميشده تا خونش، شياطين را از محل برگزاري مراسم دور كند.
«كارتيكيا» ايزد جنگ نزد هندوها، همواره با خروسي نقاشي ميشد كه نشاني از دليري و شجاعت بود.
دليري و بيباكي خروس در عالم واقعيت، سببساز شكلگيري چنين داستانها و نشانههايي شده است و اين پرنده سحرخيز را به نمادي از غرور، صداقت، شجاعت، تكبر و قدرت بدل كرده است.
- پرنده ايراني
ميگويند هديه «اردشير دوم» به كسي كه دشمن و برادرش «كوروش» را كشته بود، خروسي زرينبال و سرختاج به مردي از اهالي «كاريا» بود كه ايرانيها لقب «خروس» به ساكنان اين منطقه داده بودند.
«پلوتارك» نقل ميكند كه «كارياييها» روي سپرهايشان خروسي نقش كرده بودند كه تمثيلي از شجاعتشان بود. «آريستوفان»، يكي از مهمترين نويسندگان يونان باستان، از خروس به عنوان «پرندهاي ايراني» نام ميبرد.
نقش و نگاره خروس بر مهرابهها و معابد مهري نشانه اهميت اين پرنده نزد مهرپرستان است كه طي مراسمي آييني به ميترا هديه داده ميشد.
علاوه بر اينها، پيكره خروس در مفرغكاريهاي لرستان نيز به وفور ديده ميشود. در «بندهش»، خروس، آفريدهاي اهورايي است كه ديوان و موجودات اهريمني را از بين ميبرد.
ايرانيان باستان، خروس را پرندهاي مقدس ميانگاشتند و از كشتن و خوردن آن پرهيز ميكردند. بنا به اساطير ايران باستان، خروس پرنده منتسب به امشاسپندان «بهمن» است و «سروش» به اين پرنده مأموريت داد تا با بانگ بلندش، شب اهريمني را دور و مردم را از خواب بيدار كند.
به نظر پيشينيان، بانگ خروس سفيد، خوشيمن و خجسته است و موجب پريشاني ديوان و اهريمنها ميشود، البته بانگ نابهنگام خروس، شوم و نحس است و ميگويند «كيومرث» در اثر بانگ بيهنگام خروسي درگذشت.
قدرت و جنگاوري خروس، موجب شده تا نماد جنگ و شجاعت نيز تلقي شود و شاهان و فرمانروايان ايراني به هنگام جنگ، خروسي را در سپاهشان جا ميدادند و روانه كارزار ميشدند.
در روايات نقل شده كه مغان بخارا، هنگام نوروز و در سالگرد گراميداشت «سياوش»، خروسي را به مدفن او برده، در آنجا قربانياش ميكردند.
با ورود اسلام به ايران، نه تنها اعتبار خروس از سكه نيفتاد كه بر ارزش و محبوبيتش افزوده شد.
بانگ صبحگاهي خروس، نويدي بود بر نماز صبحگاهي و آغاز ستايش روزانه. يكي از سرگرميهاي هميشه مردم، خروسبازي و نزاع خروسان با يكديگر بوده است كه بسياري از سياحان و مسافران ايران نظير «شاردن» نيز به آن اشاره كردهاند.
از عادات خروس است كه بر بلندگاهي بنشيند تا از هر ورود و خروجي به پناهگاه يا محوطهاش باخبر و مطلع باشد.
مهاجمان يا بيخبراني كه وارد محوطه خروس ميشوند، با بانگ بلند خروس رسوا و با ضربات مداوم نوك و چنگال پرنده، از ميدان به در ميشوند.
تماشاي چنين مناظري، احتمالا ايده شكلگيري اولين خروسبازيها را رقم زده است كه يكي از باستانيترين بازيهاي جهان و از قضا هنوز يكي از پرطرفدارترين سرگرميهاي امروزي است.
منبع: همشهري سرزمين من