هرروز بعد از ظهر، تعدادي از دانشآموزان و كاركنان مدرسه به دكه مراجعه ميکنند؛ بعضيها مجلهي تخصصي ميخرند و بقيه هم نوشيدني، خوراکي و...
عباس کريمي، فروشندهي دكه، 40سال است كه روزنامه و مجله ميفروشد. البته سالهاست که در کنار روزنامه و مجله، مواد خوراکي و نوشيدني و حتي کبريت و فندک و سفته هم ميآورد تا فروش روزانهاش بالا برود.
ميگويد: «اين مدرسهي غيرانتفاعي دو سال است که اينجا آمده و بيشتر از ما آب معدني، نوشابه و خوراکي ميخرند. بعضي وقتها هم مجله يا روزنامهي ورزشي، اما خيلي کم.»
کريمي گوشي موبايلش را نشان ميدهد و ميگويد: «خيلي از خبرها اينجاست و همه هم اين گوشيها را دارند.»
او دربارهي مشتريهاي دائمياش ميگويد: «هنوز هم بعضي مشتريهاي قديمي ميآيند و از من روزنامه ميخرند، اما در سالهاي قبل، روزهايي بود که نوجوانها و جوانها و بعضي از پدرو مادرها زمان اعلام نتايج کنکور دم دكه صف ميکشيدند تا روزنامه بخرند و دنبال اسم خودشان يا يكي از اعضاي خانوادهشان بگردند.
آن روزها من شاديها و غمهايشان را ميديدم. بعضيها داد ميزدند قبول شدم، بعضيها به من شيريني ميدادند... اما خيلي وقت است که ديگر از اين خبرها نيست.»
کريمي دربارهي مشتريهاي نوجوانش ميگويد: «الآن از همين مدرسه يک نوجوان است که ميآيد و مجلههاي مربوط به ماشين را ميخرد. بعضيها هم مجلههايي ميخرندکه عکس بازيگران يا خوانندههاي مورد علاقهشان را داشته باشد.
خب ما زياد مجلهي نوجوان نداريم؛ اما بعضي وقتها بچههاي کوچکتر به همراه مادرشان ميآيند و مجله و کتاب کودکان ميخرند. من وقتي اينها را ميبينم خوشحال ميشوم و ميگويم اينها بعداً روزنامه هم ميخوانند.»
کمي بعد مدرسه تعطيل ميشود. جلوي دكه ميايستم. بيشتر دانشآموزان دواندوان ميروند، تقريباً کسي سراغ دكه نميآيد. پسرنوجواني آرام آرام از دور ميآيد و چنددقيقهاي ميايستد. تمام مجلهها را با دقت نگاه ميکند و يک مجلهي مربوط به گروه سني جوان ميخرد.
نامش اميرعلي است و مجله را براي خواهرش ميخرد و ميگويد: «خودم هم اين مجلهها را دوست دارم و ميخوانم.»
از او دربارهي نشريات مناسب سن نوجوانان ميپرسم كه ميگويد: «راستش توي مدرسه به ما مجله ميدهند. بچهها زياد نميخوانند. ميگويند وقت نداريم، بايد روي درسها تمرکز کنيم، کنکور داريم، اما من ميخوانم.»
او ميرود و کريمي ميگويد اين پسر تقريباً مشتري دائمي ما شده است.
سالهاست که اين دكهي سفيد جاي دكهي کرم رنگ و سادهي قبلي را گرفته است. البته کريمي نميداند که قرار است به زودي چهرهي دكههاي شهر دوباره تغيير کند.
به او نگفتم! همين روزهاي گذشته کامران زنگيشه، مديرعامل شرکت ساماندهي صنايع و مشاغل شهرداري تهران اعلام کرده که در تهران 400دكهي مطبوعاتي و گل فروشي وجود دارد و اين دكهها قرار است با همکاري اتحاديههاي مربوط تغيير چهره بدهند.
او با اشاره به وجود 250دكهي مطبوعاتي و 150دكهي گل فروشي که بخش عمدهاي از پيادهروها را اشغال کردهاند، گفته است: «در طراحي دكههاي جديد، جاي مناسبي براي روزنامهها در ديوارهها طراحي شده است و دكههاي جديد فضاي بسيار کمتري را اشغال ميکنند که طبق برنامه در نظر داريم تمام دكههاي تهران در قالب اين طرح ساماندهي شوند.»
زنگيشه در گفتوگو با شهرنوشت گفته است: «کاربري اين دكهها مربوط به ساليان گذشته و زماني است که دسترسي به مطبوعات دشوار بود و در حال حاضر باتوجه به پيشرفت فناوري و گسترش استفاده از فضاي مجازي، فروش مطبوعات در اين دكهها کاهش يافته است.»
وقتي دكهها عوض شوند،کريمي باز هم سر شغلش ميماند. او از هرنوع تغيير فيزيکي مربوط به شغلش استقبال ميکند اما از تغيير فضاي جامعه به سمت فضاي مجازي نگران است. ميپرسم:«خودتان روزنامه ميخوانيد؟»
ميگويد: «هميشه نه! روزهاي معمولي تيترها را ميخوانم، اما اگر خبر مهمي باشد يا مثلاً بازي فوتبال باشد روزنامههاي ورزشي را ميخوانم.»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
عكس: محمود اعتمادي/ دوچرخه