ما از اين ضربالمثل نتيجه ميگيريم كه اگر كسي ما را نيش زد ناراحت نشويم؛ زيرا طبيعتش همين است. يا مثلاً اگر رانندهاي پشت فرمان هي بوق زد و بوق زد ناراحت نشويم. اين را بدانيم كه او يك فرد معتاد است كه با بوقزدن حالش خوب ميشود.
خبر:
به اين خبر نگاه كنيد! نوشتهاند: رانندهاي در كشور هند وجود دارد كه هرگز بوق نزده و بهخاطر همين جايزه گرفته است.
بعدازخبر:
آقاي بوقآبادي از آن آقاهاي نازنين است. وقتي توي روزنامه اين خبر را خواند سرش سوت كه چه عرض كنم، بوق كشيد.
آقاي بوقآبادي به روزنامه تلفن كرد و پس از شنيدن صداي بوق اشغال براي اولين بار ناراحت شد. زيرا بوق براي او مثل نفس بود. اما بوق اشغال حالگيري است. بههر حال دست از تلاش نكشيد و دوباره تلفن كرد. وقتي موفق به برقراري ارتباط شد، گفت: «آقا چرا اين خبرهاي جعلي را چاپ ميكنيد؟!»
آقاي همكارآبادي گفت: «چي شده جانم؟ چرا جوش ميزني؟»
آقاي بوقآبادي گفت: «اين آقاي هندي وجود خارجي ندارد. مگر ميشود كسي تا بهحال توي عمرش بوق نزده باشد؟»
آقاي همكارآبادي براي آقاي بوقآبادي متأسف شد. ولي با كمال خونسردي توضيح داد كه عزيز من، بدون بوقزدن هم ميشود رانندگي كرد. او خيلي آرام و ملايم گفت كه بوقزدن يكجور بيماري است. نوعي اعتياد است. هركس به چيزي معتاد است و البته جاي نگراني نيست. با سعي و تلاش ميشود آن را درمان كرد.
آقاي بوقآبادي به فكر فرو رفت. يعني من معتادم؟ خاك بر سر من اگر معتاد باشم. و يادش آمد كه چند سال پيش يكي از فاميلهايش به سيگار معتاد بود و دكتر براي اينكه سيگار را ترك كند به او آدامس داده بود.
مدتي بعد اين فاميل به آدامس معتاد شده بود و براي اين كه آدامس را ترك كند به او شكلات توصيه كردند و او كمي بعد به شكلات معتاد شد و خلاصه از آن زمان مدتها ميگذرد و حالا به گوشي موبايل اعتياد دارد و از بس انگشت روي صفحهي گوشي كشيده ديگر انگشتهايش ساييده شده و اخيراً با نوك دماغش... بگذريم...
پيشبيني:
ميتوان از همين حالا پيشبيني كرد كه آقاي بوقآبادي براي بوقنزدن چهكار ميكند. عنصر جايگزين براي بوق چيست؟ همكاران ما آيندهي او را ميبينند كه هنگام رانندگي اعصابش پشت راهبندان داغون شده، دست به دهان ميبرد و سوت ميزند.
خب سوت بد نيست، ولي خودش يكي از عوامل آلودگي صوتي است. بايد كمكم يك جايگزين بهتر برايش پيدا كرد. نظر شما چيست؟
نتيجهگيري:
همانطور كه قبلاً هم نتيجه گرفتيم: نيش عقرب نه از ره كين است. جانا، طبيعتش در واقع همين است.
شعر:
مرغ بوق ملكوتم، نيَم از عالم خاك
بوقزدن كار من است تا برسم بر افلاك