گاهي ما در درون خود نيز به چنين تغييرهايي نياز داريم. گاهي نياز داريم جور ديگري به زندگي و به خودمان نگاه كنيم. مخصوصاً وقتي اضطراب و دلشوره ما را ضعيف ميكند و توان ما را تحليل ميبرد.
وقتي نياز داريم همهي اضطرابها و نگرانيها و دلشورههاي آزاردهنده را از خود دور كنيم تا آرامشي در درون خود احساس كنيم. وقتي كه دلشوره و نگراني، تمركز ما را بههم ميريزد و نميگذارد حتي درسهاي معمولي را هم درست متوجه شويم. وقتي...
با اين همه،شايد تعريف آرامش به لحاظ علمي کار چندان سادهاي نباشد؛ اما براي رسيدن به آن لازم است بيشتر خودمان را بشناسيم، به ضعفها و قوتهاي خود پي ببريم و مهارتهاي مورد نياز براي رسيدن به آرامش را بياموزيم و تمرين كنيم.
سارا حاصلي، روانشناس و مشاور، در گفتوگو با دوچرخه ابتدا آرامش را اينطور تعريف ميکند: «از يک جنبه ميشود گفت آرامش مفهومي انتزاعي است، يعني لزوماً تعريف آرامش براي همهي آدمها يکسان نيست و تعريف آن براي افراد متفاوت، متناسب با ذهنيتي كه دارند فرق ميکند.
تصويري که از آرامش در ذهن ما تقريباً نقش ميبندد، زاييدهي اتفاقهاي گوناگوني است که در زندگي با آن درگير بودهايم، تمام چالشهايي که برايمان ايجاد شده است و محيطي که در آن زندگي کردهايم.
هرچند البته آرامش از نيازهاي مغز بدوي انسان است؛ يعني آن مغزي که در آغاز شروع به شکلگيري کرده، نياز به آرامش را در شمار نيازهاي خود شناخته است. بنابراين، از لحاظ تئوري انتخاب، آرامش در بخش نياز به بقاي ما قرار ميگيرد و همهي ما براي زنده ماندن به آرامش نياز داريم.»
- مثل فنر برميگردي
خوب ميشد اگر ميتوانستيم زندگي را مرور کنيم تا لحظههايي را پيدا كنيم که آرام نبودهايم. همهي لحظههايي که يا با ترس همراه بوده و يا با اندوه و دلخوري و... تا ببينيم چند روز يا چند ماه از اين عمر در نگرانيهاي مختلف سپري شده است؟ شايد اينطوري راحتتر راه دستيابي به آرامش را پيدا كنيم.
بههرحال اين سؤال خيلي وقتها پيش روي ماست كه چهطور ميتوانيم خودمان را در وضعيتهاي نابسامان، آرام نگه داريم يا آرام کنيم؟
حاصلي در جواب اين سؤال ميگويد: «در روانشناسي با مفهومي به نام تابآوري سروکار داريم. تعريف علمي تابآوري شبيه همان تعريفي است که براي فنر بهكار ميبرند؛ اينكه وقتي فنر را ميکشيد، هروقت رهايش کنيد، فنر برميگردد به شکل قبلي خودش. اين تعريفي است که در مورد تابآوري گفته ميشود يعني بازگشت به همان شکل قبلي.»
بياييم به خودمان قول بدهيم اين بار که ناراحت شديم به اين فنر رها شده فکر کنيم و باور کنيم که زندگي به روزهاي عادي خودش برميگردد.
اين مشاور ميگويد: «آرامش همسو با تابآوري قدم برميدارد. ولي ما چهار سرمايهي روانشناختي خيلي مهم داريم كه عبارتند از: خوشبيني، اميد، تابآوري و خودکارآمدي. اينها تنگاتنگ با آرامش درارتباطند.
اما هميشه وزن يکسري از سرمايهها يا اتفاقها بيشتر است و من فکر ميکنم وزن اميد، خوشبيني و تابآوري در شکلگيري آرامش بيشتر از خودکارآمدي است. البته شايد خودکارآمدي هم نقش داشته باشد، اما ريشهي آرامش، تابآوري است. يعني فرد اين ظرفيت و توانايي را داشته باشد که بعد از يک سختي بتواند بهبود پيدا کند و برگردد به آن حالت قبلي خود.»
- خطاهاي شناختي تأثيرگذارند
شده دلت شور بيفتد؟ شده با خودت فکر کني تو مقصر همهي اتفاقهاي نامناسب زندگيات هستي؟ شده يک اختلافنظر کوچک با دوستت يا يک نمره درسي بتواند همهي آرامشت را به هم بريزد؟
حاصلي معتقد است: «خطاهاي شناختي بيشتر از هرچيزي ميتوانند به آرامش ما ضربه بزنند، برخي خطاهاي شناختي رايج، باعث بروز بزرگترين چالشها ميشوند؛ چالشهايي که آرامش را از بين ميبرند.
اگر بخواهم ساده بگويم كافي است نوجوانها سه کلمه را با متضادهايش ياد بگيرند. کلمههاي دروني، دائمي و فراگير و متضادهايشان که ميشوند بيروني، موقت و محدود.
افرادي که به سرعت آرامش خودشان را از دست ميدهند و خطاهاي شناختي دارند معمولاً اتفاقهاي ناخوشايند را دروني ميبينند و فکر ميکنند خودشان مقصر اين ماجرا بودهاند. اين دسته اتفاقها را دائمي ميبينند و فکر ميکنند که اين اتفاق برايشان هميشگي، دائمي و در تمام زندگي، فراگير است.
در جهت مخالف، آدمهايي که خطاي شناختي دارند، اتفاقهاي خوشايند را بيروني، موقت و محدود تبيين ميکنند و ميگويند كه همين يک بار چنين اتفاقي افتاد. آن اتفاق را اصلاً به خودش ربط نميدهد و آن را زاييدهي دنياي بيرون ميداند نه زاييدهي تلاش و کارآمدي خودش. اتفاق را محدود ميبيند و حتي درهمان لحظه هم تبيين خوشايندي از ماجرا ندارد.
خطاهاي شناختي در اين زمينه بسيار مؤثرند. مثلاً در شناختدرماني يک خطاي شناختي داريم به اسم فاجعهسازي. خطاي شخصيسازي و ذهنخواني هم داريم که همهي اينها روي آرامش اثر ميگذارند.»
- درون خودت است
لازم نيست جاي دوري برويم و به دشت و دريا نگاه کنيم تا آرامش پيدا كنيم. آرامش پيدا كردن در موقعيتهاي حساس و مهم زندگي، مهارتي آموختني و قابل دستيابي است. درواقع آرامش، درون خود ماست.
اين روانشناس ميگويد: «ما ميگوييم اگر تابآوري و اميد داشته باشي؛ اگر خوشبين باشي؛ درست تصميم بگيري و يا اين که اصلاً چون اينها را داري و به آن خودکارآمدي مسلطي؛ چنانچه با مانعي هم روبهرو شوي ميتواني خودت را ارزيابي کني و ببيني که چهقدر درست تشخيص دادهاي و... بعد ميتواني از مسير درست حرکت کني و به آرامش برسي.»