و اينبار بايد با كمك انديشه، شمشيرهاي نوري و سفينههاي فضايي، راهي براي غلبه بر نيروهاي پليد پيدا كرد.
دنياي «جنگ ستارگان» از مشهورترين دنياهاي خلقشده در تاريخ سينماست كه توانسته 40سال هوادارهاي پروپاقرص خود را در سراسر جهان نگه دارد.
تا همين چندسال قبل قرار نبود ششگانهي پرطرفدار جنگ ستارگان ادامه پيدا كند. اما ناگهان استوديوي «ديزني» تصميم گرفت شركت «لوكاسفيلم» را از «جرج لوكاس»، خالق اين دنياي فضايي بخرد و سهگانهي ديگري را از اين ماجراهاي كهكشاني توليد كند.
اولين قسمت اين سهگانهي جديد «جنگ ستارگان: نيرو برميخيزد» نام داشت و آن را دو سال قبل «جي. جي. آبرامز» ساخت؛ كسي كه از دوران نوجواني از هوادارهاي پروپاقرص جنگ ستارگان بود.
برخلاف نگراني عمدهي هواداران جنگستارگان، اين فيلم آنقدر خوب از كار در آمد كه حتي سختگيرترين هواداران جنگستارگان هم، سخت مشتاق ادامهي اين سهگانهي جديد شدند.
اكران جهاني «جنگ ستارگان: آخرين جِداي»، هشتمين قسمت جنگ ستارگان يا بهعبارتي دومين قسمت سهگانهي جديد، از 25 آذر آغاز شده و فروش آن تنها در دو هفتهي اول اكران جهاني، به مرز يك ميليارد دلار رسيده است.
به همين مناسبت، ترجمهي گزيدهاي از گفتوگويي ويژه را با «ريان جانسون» كارگردان اين قسمت جنگ ستارگان، «مارك هميل» بازيگر نقش «لوك اسكايواكر»، «ديزي ريدلي» بازيگر نقش «رِي» و «اسكار آيزاك» بازيگر نقش «پو دمرون» انتخاب كردهايم تا بيشتر با حال و هواي اين قسمت از مجموعهي جنگستارگان آشنا شويم.
- همين اول كار برويم سراغ سؤال اصلي! «آخرين جداي»، چه تفاوتهايي دارد با «نيرو برميخيزد»؟
ريان جانسون: آخرين جداي، دومين فيلم از يک مجموعهي سهگانه است و بهنوعي تماشاگر را آماده ميکند تا با داستاني مخوفتر و دنيايي تاريکتر روبهرو شود.
من خودم عاشق درونمايه و فضاي فيلمهاي اوليهي جنگستارگان هستم و سعي کردم همانطور که «جي. جي. آبرامز» در فيلم نيرو برميخيزد، آن حال و هوا را دوباره خلق کرد، در اين فيلم هم همان درونمايه وجود داشته باشد.
اولين و مهمترين نکته براي من در اين پروژه اين بود که فيلمي از مجموعهي جنگستارگان را با همان سازوکار بسازم؛ يعني مخاطب در سالن سينما، در داستان فيلم غرق شود، اما بهمحض خروج از سالن، به حياط خانهاش برود، سفينهي فضايي اسباببازياش را بردارد و در هوا به پرواز درآورد!
اين نکتهي کليدي مجموعهي فيلمهاي جنگستارگان است. ما هم در آخرين جداي، با تکيه بر همين قانون، کار کرديم و در عين حال اميدوارم اين فيلم، اثري سرگرمکننده و مفرح از کار درآمده باشد.
مارک هميل: پاسخ من بهطور مستقيم با مدتزماني مرتبط است كه در اين قسمت حضور دارم!
اسکار آيزاك: چون در فيلم اول از اين سهگانه، جهان داستان و شخصيتهاي جديد به تماشاگر معرفي شده بودند، در آخرين جداي، آشنايي با شخصيتها و فضاي فيلم، وقت زيادي نميگيرد و تماشاگر يکراست با خود قصه درگير ميشود.
بهنظرم نقطهي قوت فيلم آخرين جداي، در پرداخت شخصيتهايش است. ريان بهخوبي از پس اين کار برآمده و براي تکتک شخصيتها اهميت قائل شده و در نهايت مخاطب از تاريکترين تا روشنترين زواياي هرشخصيت را بهخوبي ميبيند. او کارگردان توانمندي است و با هوشمندي شخصيتها را به چالش کشيده. بهنظرم اين از نقاط برجستهي آخرين جداي است.
«ديزي ريدلي» در نقش «رِى»
- به نظر شما مهمترين تفاوت آخرين جداي، با ساير فيلمهاي مجموعهي جنگستارگان چيست؟
مارک هميل: طولانيتر است!
ريان جانسون: خيلي هم طولانيتر نيست!
ديزي ريدلي: من بهعنوان بازيگر خيلي راحت ميتوانم مقايسه کنم. نيرو برميخيزد، اولين حضورم در مجموعهي جنگستارگان بود و براي همين ميتوانم اين دو فيلم را مقايسه کنم.
اگر بازيگر احساس کند در محيط امني قرار گرفته، بهتر از عهدهي ايفاي نقشش برميآيد و حضور در اين پروژه مثل اين بود که بين اعضاي خانواده باشم. بهطور خلاصه ميتوانم بگويم که بازيها و صحنههاي آخرين جداي، پيچيدهتر و چالشبرانگيزتر از فيلم قبلي بود، اما تيم اجرايي فيلم به همان خوبي گروه پيشين بودند.
در اين مدت خيلي دربارهي تکنيک کارگرداني ريان و جي.جي صحبت شده و نميخواهم وارد اين بحث شوم. فقط بايد اضافه کنم که عوامل توليد اين دو فيلم گروهي شاد هستند که فضايي همراه با احترام پديد آوردند. شباهتها در اين دو فيلم بسيار بيشتر از تفاوتهاست و ميشد معني درست کار گروهي همراه با علاقه را در هر دو پروژه تجربه کرد.
- شخصيتهاي زن قدرتمند زيادي در اين فيلم وجود دارند. برخوردها نسبت به اين موضوع چهطور بود؟
ديزي ريدلي: من در لندن و در يک خانوادهي ليبرال بزرگ شدهام. قبلاً چيزهايي دربارهي شرايط سخت زنان بازيگر و ديد سختگيرانهاي که به شخصيتهاي زن در نقش اصلي فيلمها وجود دارد، شنيده بودم. اما تا وقتي که خودم درگير بازيگري شدم، متوجه عمق وخامت اوضاع نشده بودم.
هرشخصيت زني که توسط نويسندگان مجموعهي جنگستارگان به اين جهان سينمايي اضافه شده، نوعي اداي دين به هنرمندان زن بوده است. يكي از ويژگيهاي مجموعهي فيلمهاي جنگستارگان، نگاه فراجنسيتي به شخصيتهاست.
مثلاً تماشاگر صرفاً شخصيتي را بهخاطر زنبودن يا مردبودن دوست ندارد. به همين دليل خيلي هيجانزدهام که شانس حضور در اين مجموعه نصيبم شد.
اسکار آيزاك: من براي زنان احترام زيادي قائلم، چون مهمترين افرادي که در شکلگرفتن زندگي و سرنوشتم نقش داشتهاند زنان خانواده و پيرامونم بودهاند. برايم بسيار بسيار زيباست که ميبينم آخرين جداي، از نقش و اهميت زنان در زندگي غافل نشده است. اين حقيقتي است که زنان به زندگي شکل ميدهند.
ريان جانسون
- چرا فيلمهاي جديد مجموعهي جنگستارگان مثل فيلمهاي قديمي اين مجموعه ديگر از ديد «درويدها» (روباتها) روايت نميشوند؟
ريان جانسون: خب موضوع سر تفاوتهاي داستاني است. در نيرو برميخيزد هم داستان از ديد درويدها روايت نميشود. مثلاً در فيلمهاي جديد جنگستارگان، ديگر مسئله بر سر پيداکردن قلعهاي پنهاني نيست!
آخرين جداي، داستاني تازه دارد که شيوهي روايي خودش را ميطلبد. براي همين بيشتر از آنکه بخواهيم به فيلمهاي گذشته پايبند باشيم، سعي کرديم تا شيوهاي را بهکار بگيريم که به داستانگويي فيلم بيشتر کمک ميکرد.
ديزي ريدلي: من دانش سينمايي زيادي ندارم، براي همين هيچوقت ساختار جنگستارگان را بهدرستي درک نکردم. اما نکتهي شگفتانگيز دربارهي آن اين است که وقتي به تماشاي يکي از فيلمهاي اين مجموعه مينشينيد، با داستان همراه ميشويد چون تماشاگر، خودش را قدم به قدم با شخصيتها ميبيند. هرچيزي که تماشاگر ميخواهد ببيند، روي پرده در حال اتفاق افتادن است.
جنگستارگان جاي ابهامي براي مخاطبش نميگذارد. همهچيز روي پرده پرسيده ميشود و جواب هم همانجا داده ميشود. پس مخاطب لحظهاي خودش را جدا از جهان داستان حس نميکند. تماشاگر ديد کاملي نسبت به همهي جوانب داستان دارد و جهان پيرامون شخصيتها را بهدرستي درک ميکند.
«مارك هميل»، سال 2017 ميلادي در نقش «لوك اسكايواكر»
- قبول داريد که اگر در يک جمله بخواهيم جنگستارگان را تعريف کنيم بايد بگوييم داستاني دربارهي سفر قهرمانان است؟
ريان جانسون: فکر ميکنم عمدهي شهرت مجموعهي جنگستارگان بهخاطر تأثيرگرفتن از سفرهاي اسطورهاي قهرماناني باشد که «جوزف کمپبل»، نويسنده و اسطورهشناس آمريکايي، سالها دربارههاي آنها تحقيق کرد و کتابهاي زيادي هم نوشت.
نکته اينجاست که اين سفرهاي اسطورهاي براي تبديلشدن يک انسان به يک قهرمان يا «هرکول» رخ نميدهند. بهنظر من، جنگستارگان فيلمي دربارهي نوجواني است؛ يعني دربارهي گذر از دوران کودکي به سمت بزرگسالي و پيداکردن جايگاه خود در جهان است.
در دوران بلوغ، شما براي اولينبار نيرويي در درونتان کشف ميکنيد که نميدانيد بايد با آن چه کرد؛ نميدانيد براي مهار و هدايت اين نيرو بايد از چهکسي کمک بگيريد و نميدانيد به چه کسي بايد اعتماد کنيد و به چه کسي نه. حرکت و سفر در اين درياي پرتلاطم، موضوعي جهاني است که همهي نوجوانها آن را تجربه ميکنند.
بنابراين بخشي از ارتباط مخاطب با اين مجموعهي فيلم، به کشف دنياي قهرمانها و سفرهايشان براي کشف جايگاه خود، مربوط ميشود؛ قهرمانهايي که بيننده فکر ميکند قهرمانش هستند و قهرماناني که مخاطب انتظارش را ندارد، اما به قهرمانش تبديل ميشوند! جنگستارگان بيشک فيلمي دربارهي اين مکاشفه است.
- در آخرين جداي، دقيقاً ميتوان همين نگاه شما را ديد؛ پسري که از کارگر يك مزرعه به يک قهرمان تبديل ميشود.
مارک هميل: ريان جانسون، کارگرداني است که نظر و ديدگاهش بهخوبي در اثرش منعکس ميشود. او لحظه به لحظه با بازيگران همراه است تا نقشي را که بايد ايفا کنند. هيچ خطي در فيلمنامهي آخرين جداي، به اين نکته اشاره نکرده بود که «وضعيت در اين فيلم آنچيزي نيست که پيشبيني ميکنيد».
ريان مرا هل ميداد تا از نقطهي امن به قلب داستان پرتاب شوم. هرچند من نترسيده بودم و براي پاگذاشتن به ماجراها هراسي نداشتم، اما از اين کار ريان سپاسگزارم.
من نوع نگاه او به مجموعهي جنگ ستارگان را قبول دارم. براي نقشآفريني در چنين فيلمي، شما بايد به کارگردان اعتماد داشته باشيد و ريان تنها «اوبيوان» (از استادان جداي و آموزگار شخصيت لوك اسكايواكر جوان) در دسترس من بود! نه فقط بهعنوان استادي در بازيگري، بلکه بهعنوان راهنما در انتخاب رنگ جوراب!
يادم است در صحنهاي به جورابهاي تيرهرنگي که ريان اصرار داشت بپوشم، نگاه کردم و گفتم: «لعنت به تو ريان! انتقامم را ميگيرم!»
ريان جانسون: تو «پاداوان» (شاگرد جداي) خوبي بودي و خوب از عهدهاش برآمدي! آفرين!