جوان نمونهي سال 96 يك معلول مبتلا به بيماري «اس ام اي» است. او را پشت ميز مدير عامل در شركت دانش بنيانش ملاقات ميكنيم و البته داخل عكسهايي كه افراد مختلف در صفحات شخصيشان در اينستاگرام به اشتراك گذاشتهاند.
او البته مشاور فرماندار تاكستان و استاد دانشگاه هم هست. در يك جمله افتخارات «سعيد طاهرخاني» زياد است.
در حقيقت او آنقدر تلاش كرده تا به زبان عمل بگويد معلوليت محدوديت نيست و هر فردي در درونش تواناييهايي دارد كه تنها با خواستن ميشود از آنها پردهبرداري كرد. اين جوان بيست و شش ساله داستان زندگياش را برايمان روايت ميكند.
- دوران سخت مدرسه
«بيماريام مادرزادي است. روايت زندگيام از زماني آغاز ميشود كه ميخواستم مدرسه بروم. راستش را بخواهيد از همان سال اول ابتدايي قصد داشتم دكتر شوم و فرد مفيدي براي جامعه باشم.»
اين جملات را «سعيد طاهرخاني» دكتراي شيمي آلي به زبان ميآورد. او همانطور كه خاطراتش را ورق ميزند يادش ميافتد كه چه راه پر پيچ و خمي را براي درس خواندن طي كرده است.
راهي كه رفتنش براي همهي ما عادي است، براي او به هفت خوان عجيب و غريبي تبديل شد كه در سن بيست و شش سالگي هم نميتواند فراموشش كند:«يادم هست مدرسههاي معمولي هيچكدام ثبت نامم نميكردند.
براي همين مجبور شدم سه سال در مدرسهي مخصوص كودكان استثنايي درس بخوانم. پس از آن هم مدرسههاي شهرستان تاكستان مرا نپذيرفتند به همين خاطر به تهران مهاجرت كرديم.
سالهاي كودكي زود سپري شد تا اينكه به خودم آمدم و ديدم 11 ساله هستم. آن زمان ديگر به زادگاهم برگشته بودم و با سختيهاي فراوان در يك مدرسه عادي نامنويسي كردم.
دغدغهها و مشكلاتم درست از همين نقطه آغاز شد. روز اول كه وارد اين مدرسه شدم مديرمان گفت كه امكان جا به جايي كلاس از طبقه دوم به اول را ندارد و من بايد با ويلچر اين راه را طي كنم تا به كلاس درس برسم.
تصور كنيد هر روز با چه مشقتي همراه با برادرم كه فقط يك سال از من بزرگتر است، به طبقهي دوم مدرسه ميرفتيم.
اين تنها گوشهاي از مشكلاتي است كه معلولان در جامعهي ما دارند. مدير و ناظم مدرسه هرگز اميد نداشتند بتوانم در مقاطع بالاتر تحصيل كنم.
اما حالا كه موفق شدم به من زنگ ميزنند، دوست دارند بيايند و با هم عكس بيندازيم.»
سعيد تلخ ميخندد و دوباره در گذشته فرو ميرود، گذشتهاي كه قرار بود در آن مقدمات امروز را فراهم كند:« دوران دبيرستان مشكلات بيشتر به چشمم آمد.
ميخواستم انتخاب رشته كنم اما معلمها ميگفتند بايد كامپيوتر يا حقوق بخوانم! ولي من عاشق شيمي بودم. با دعوا و مرافعه حرف خودم را به كرسي نشاندم و در رشتهي تجربي ادامه تحصيل دادم.»
- چگونه ميتوان تفكر آدمها را عوض كرد؟
آقاي طاهرخاني رتبهي پنج در كنكور سراسري را به دست آورد، با اين حال موانع سر راهش هر روز بيشتر خودنمايي ميكردند:
« تاكستان دانشگاه سراسري ندارد و من نميتوانستم در شهر ديگري دور از خانواده مشغول تحصيل شوم براي همين با اين رتبه وارد دانشگاه آزاد شدم.
در اين دانشگاه، همه با من همكاري كردند از استادان مختلف گرفته تا همكلاسيها، به جرئت ميگويم اگر دانشگاه آزاد نبود نميتوانستم درس بخوانم.
با اين همه هميشه از خودم ميپرسيدم چطور ميشود تفكر و نگاه آدمها را نسبت به خودم و معلوليت تغيير دهم؟»
- دكتري قبول شدم ، اميدوار شدند
« روز اولي كه وارد دانشگاه شدم استادان گفتند اشتباه كردهام و نبايد وارد رشتهي شيمي ميشدم. اما چند ماه كه از ترم گذشت و نمرهها و تلاشم را ديدند با من راه آمدند. من در مقاطع مختلف زندگيام ثابت كردم تواناييهاي زيادي دارم و وقتي در مقطع دكتري ادامه تحصيل دادم خيليها به من اميدوار شدند.»
- از ناباوريهاي ديروز تا جايگاه امروز
آقاي طاهرخاني از جايگاه امروزش برايمان ميگويد، سكويي كه براي ايستادن روي آن با همهي آدمهايي كه فكر ميكردند يك معلول نميتواند موفق باشد، جنگيده است:« اين روزها هيچ مشكلي ندارم چرا كه جايگاه خودم را در جامعه پيدا كردهام.
خيلي از كساني كه ديروز مرا باور نداشتند امروز براي پيدا كردن شغل مناسب به من مراجعه ميكنند، من اگر ميخواستم به «نتوانستن»ها بها دهم بايد تا هميشه گوشه خانه مينشستم و حسرت ميخوردم.»
- جوان موفق سال 96
سعيد طاهرخاني مشاور فرماندار تاكستان، مدير عامل و صاحب امتياز يك شركت دانش بنيان، مدير تحقيقاتي شركت فيروز و مدالآور در رشتهي بوچياست.
او در سال 96 به عنوان كارآفرين برتر و جوان برتر سال شناخته شد:« فكر نميكنم كسي در سن و سال من توانسته باشد اين همه موفقيت و افتخار به دست آورد و من اين موفقيتها را مديون تلاشهاي خودم و كمك افرادي هستم كه حمايتم كردند.»
سعيد طاهر خاني در آخر گفت و گو از خانواده و استادش خانم محبوبه طاهر خاني تشكر و قدرداني مي كند كه در اين همه سال او را تنها نگذاشتند.او اميدوار است كه در آينده اي نزديك بتواند موفقيت هاي بيشتري به دست آورد.
منبع:همشهري سرنخ