بسياري از ما از دوران نوجواني چنين تصاويري به ياد داريم؛ تصاويري گاه خوب و مؤثر و گاه مبهم و نادرست؛ تصاويري كه نشان ميدهد پدر و مادرهايمان با اينكه خودشان دوران نوجواني را سپري كرده بودند اما در روش تربيتي ما در نوجواني سردرگم عمل ميكردند. آنها خيلي اوقات نميتوانستند مرز بين ورود از دوران كودكي به نوجواني و بعد جواني را درست تشخيص بدهند و گاهي در حرف زدنها، عمل كردنها و سپردن مسئوليتهاي مختلف گنگ عمل ميكردند. دوره نوجواني به لحاظ تربيتي از آن جهت اهميت دارد كه بخش عمدهاي از ويژگيهاي شخصيتي و فرهنگي ما، در همان دوران شكل ميگيرد؛ دورهاي كه بسياري، از آن بهعنوان دوره هويتساز هر فرد ياد ميكنند؛ دورهاي كه زمان جولان احساسات و تفكر در هر فرد است و مجموعهاي از تغييرات شناختي، رواني، جسمي و جنسي به سمتش هجوم ميآورد. نظر به اهميت اين دوره و براي يافتن زبان مشترك خانوادهها با نوجوانهايشان كه بتوانند ارزشهاي انساني، اعتقادي و شهروندي و مسئوليتپذيري را در نوجوانهايشان ايجاد يا تقويت كنند، با دكتر محسن فرمهيني فراهاني، متخصص علوم تربيتي و عضو هيأت علمي دانشگاه شاهد تهران گفتوگو كردهايم تا او درباره يافتن اين زبان مشترك با ما حرف بزند.
- از نظر شما، بهعنوان يك متخصص علوم تربيتي، چه مولفههايي در مسئوليتپذير كردن يك نوجوان اهميت دارد؟
ببينيد مسئوليتپذيري هر فردي در ابتدا در خانواده شكل ميگيرد و سپس نظام آموزشي مكمل آن ميشود. هيچگاه به يكباره نميتوان فردي را در دوره نوجواني مسئوليتپذير كرد بلكه بايد از دوران كودكي، او را آموزش داد تا بتوان انتظار داشت در دوران بزرگسالي، مسئوليتپذيري در او ايجاد شود. حتي در آموزههاي ديني هم بر مراحل تربيتي تأكيد شده است. حديثي از پيامبر اكرم(ص) هست كه دوران زندگي را به سهدوره هفت ساله تقسيم ميكند؛ هفت سال اول دوره سيادت است، هفت سال دوم دوره اطاعت و هفت سال سوم كه دوره مشاورت است و همزمان با دوره بلوغ.
- ولي بسياري از خانوادهها روشهاييكه چطور مسئوليتها را به فرزندانشان واگذار كنند بلد نيستند.
يكي از راهكارهاي مسئوليتپذير كردن نوجوان اين است كه كاري را به او بسپاريم و از او مشورت بگيريم. در آموزههاي ديني ما هم به اين امر تأكيد و توجه شده است. دوره نوجواني نقشي مهم و كليدي در زندگي هر فرد دارد. نقش خانواده هم در اين بين بسيار اهميت دارد بهويژه در ايجاد روحيه مسئوليتپذيري. پدر و مادر در نصيحت كردن فرزندانشان در اين سن نبايد خيلي زيادهروي كنند چون سن حساسي است؛ مثلا اگر قرار باشد كودك يا نوجواني را امر و نهي كنيد آنها موضع ميگيرند. در اين سن بايد از جايگاه تشويق و ترغيب، عمل و رفتارهاي مثبت فرزندتان را تأييد كنيد. چگونگي پر كردن اوقات فراغت نوجوانان هم بسيار اهميت دارد و ميتوان از اين فرصت براي مسئوليتپذيركردن آنها استفاده كرد. منظورم اين است كه بيبرنامگي خانواده يا نداشتن برنامه هفتگي و عدمتعيين فرصتي براي كار و تلاش روي تربيت نوجوان اثر دارد. ضمن اينكه بايد به انتخاب نوجوان و تفريحات بدني او توجه شود. همه اين موارد ميتواند در ايجاد روحيه مسئوليتپذيري مؤثر باشد، البته نقش آموزشهاي پنهان و ضمني در خانواده هم اهميت دارد زيرا فرزندان، مسئوليتپذيري را بيشتر از اينكه از گفتار والدينشان ياد بگيرند از رفتار آنها ميآموزند. مسئوليتپذيري يكي از زيرشاخههاي تربيت اجتماعي است و نقش آموزشهاي پنهان، ضمني و غيررسمي بسيار مهم است. گفتار والدين بايد با رفتارشان هماهنگ باشد.
- با توجه به اينكه نقش گروه همسالان در اين سن بسيار مهم است و معلمان و مربيان تربيتي هم روي نوجوان اثرگذارند، مدرسه چه نقشي در تربيتپذيري اجتماعي آنان دارد؟
نقش نظام آموزشي بهعنوان نقش مكمل بسيار مهم است. در بسياري از كشورها، درسي به نام تربيت شهروندي يا تربيت مدني هست كه در آن درس تلاش ميشود ويژگيهاي شهروندي را به دانشآموزان بياموزند. در اين درس قرار است به فرد درباره اهميت شركت در انتخابات، آگاهي از مسائل ملي و بينالمللي و حساسيت به مسائل اجتماعي، آموزش داده شود. هدف از درس تربيت شهروندي، تقويت بعد دانشي و مهارتي آنهاست؛ مثلا به نوجوانان آموزش ميدهند كه چطور با يكديگر همكاري كنند و مسئوليتپذير باشند يا در فعاليتهاي داوطلبانه شركت كنند. تربيت شهروندي سه بعد دانش، توانش (مهارت) و نگرش (ارزش و بينش) را شامل ميشود. بحثهاي ارزشي به نوجوانان توانمنديهاي ارزشي ميبخشد؛ مثلا داشتن ادب و نزاكت در برخورد با ديگران يا داشتن رويكرد انتقادي به مسائل. بايد توجه كنيم كه مولفههاي تربيت شهروندي روي مسئوليتپذيري نوجوان بسيار اثرگذار است. اين اصول بايد در خانواده شكل گرفته باشد، نظام آموزشي آن را تكميل و اجتماع هم آن را تأييد كند. مهم است دانشآموزاني تربيت شوند كه مسائل محيطزيست را بدانند و در اقدامات داوطلبانه و بشردوستانه پيشگام باشند؛ اگرچه اين كار بسيار مشكل است و نياز به صرف وقت دارد. ضمن اينكه هماهنگي بين نظام آموزشي، اجتماع و خانواده اهميت دارد و اگر بين اينها تضاد باشد يعني در مدرسه به بچهها مسائل محيطزيست و رعايت قوانين راهنمايي رانندگي آموزش داده شود اما در اجتماع ببينند كه رفتار اجتماعي مردم خلاف آن است در واقع اثر آموزشي مدرسه با اين رفتار اجتماعي خنثي ميشود؛ بنابراين هماهنگي بين آموزشهاي درون مدرسهاي، خانواده و جامعه، اهميت دارد و اگر مثلث تربيت شهروندي با هم هماهنگ نباشد اين تربيت به درستي اتفاق نميافتد.
- زبان آموزش به نوجوان، زبان سادهاي نيست و گروههاي مرجع و الگوي نوجوان، خانواده و معلم نيستند بلكه بيشتر از گروه همسالان و حتي سلبريتيها تأثير ميپذيرد. چطور بايد زبان نوجوان را شناخت تا اين تربيت اثرگذار باشد؟
بايد ويژگيهاي دوره نوجواني را شناخت. سه نقطه عطف در زندگاني آدم وجود دارد؛ نخستين نقطه عطف، تولد است و پايان آن مرگ، نقطه بين آنها دوره بلوغ است. بلوغ، نقطه عطف زندگي هر فرد است كه در دوره نوجواني اتفاق ميافتد. برخي از روانشناسان از دوره نوجواني بهعنوان دوره مستي ياد ميكنند. حتي در احاديث ما هم به آن اشاره شده است؛ چون فرد در اين دوره، دچار تحولات مختلفي ميشود ازجمله تحولات روحي، جسمي و جنسي كه هر كدام ويژگيهايي را براي نوجوان بهوجود ميآورد. كساني كه مرتبط با امر آموزش نوجوانان هستند بايد ويژگيهاي اين سن را بشناسند. بايد بدانند كه نوجوانان در اين سن هيجانات خاصي دارند و دچار نوعي عدماعتماد بهنفس هستند. بايد بدانند كه بچهها در اين سن از خانواده دل ميكنند و نقش گروه همسالان پررنگتر ميشود. بايد بدانند كه در اين دوره نگرانيهاي دوران بلوغ نسبت به تغييرات جسمي و جنسي آنان بروز مييابد؛ مثلا نگرانيهايي از اين دست وجود دارد كه آيا عادي هستند يا نه و همين باعث كاهش اعتماد به نفس در نوجوان ميشود. اگر والدين و معلمان نسبت به اين تغييرات و ويژگيهاي دوره نوجواني شناخت داشته باشند دقيقتر ميتوانند با آنان برخورد كنند. جايي بايد با نوجوان تسامح كرد و رفتارش را ناديده گرفت. روش تسامح، تساهل و تغافل در برخورد با نوجوانان كاربرد زيادي دارد چون نوجوان در اين دوره بسيار اشتباه ميكند و بايد جاهايي خطاهايش را ناديده گرفت. بايد عزتنفس را در نوجوان افزايش داد بايد مهارتهايي را كه دارد ارج بنهيم تا زمينه رشد ديگر مهارتها در او افزايش يابد.درك ويژگيهاي اين دوره توسط مربي، معلم و والدين بسيار مهم است. معمولا در اين ارتباط مشكل داريم يعني نه بزرگترها زبان نوجوان را ميفهمند و نه آنها زبان بزرگترهايشان را. بايد يك همزباني ايجاد شود ضمن اينكه ويژگيهاي اين دوران را بايد شناخت. بايد با نوجوانها صميمي شد.
- در خاطرات بسياري از ما، دوره نوجواني دوران تعليق بود. از انتخاب براي لباس پوشيدن گرفته تا تصميمگيريهاي بزرگتر. چرا نسبت به شناسايي نيازهاي نوجوان و پاسخگويي به آن كمتوجهي شده است؟
دوره نوجواني، مرز بين كودكي و جواني است. خانوادهها بايد اطلاعات اين دوره را داشته باشند. انجمن اوليا و مربيان، تشكلهاي مردمي و ساير نهادهاي فرهنگي بايد در آموزش خانوادهها براي شناخت ويژگيهاي دوره نوجواني فعالتر شوند. بايد روانشناسي نوجوان براي مربياني كه كار تربيتي ميكنند در آموزشهاي ضمن خدمت آنها ديده شود. بايد دانش خانوادهها و معلمان درباره دوره نوجواني به روز شود. فضاي مجازي، نوع برخورد ديگري با نوجوان را ميطلبد چون اطلاعات آنها در برخي از حوزهها از خانوادههايشان بيشتر است مثلا در مورد اطلاعات جنسي، نوجوانان اطلاعات زيادي دارند و بايد دستيابي به اين اطلاعات، كنترل شود. روانشناسي نوجواني ويژگيهايي دارد كه اطلاعات معلمان و خانوادهها بايد مرتب به روز شود. پژوهشي روي سند تحول بنيادين آموزش و پرورش داشتم كه در قسمتي از اين سند اشاره شده شهروند مناسب جمهوري اسلامي، چه شهروندي است؟ آنجا به اين نتيجه رسيدم كه ما نياز به شهروندي داريم كه اصول شهروندي يعني دانش، توانش و نگرش شهروندي را داشته باشد و شهروندي فضيلت گرا بوده و در پي ارزشهاي اسلامي و اخلاقي باشد. سومين مولفه هم ارتباطي بودن اين شهروند است. اينجا فقط منظور ارتباطهاي بين فردي نيست بلكه ارتباطهاي گستردهتري مدنظر است تا فرصتها و تهديدهاي محيط پيرامونش را بشناسد. ارتباط را نميتوان رد كرد بلكه بايد آن را جهت داد بهويژه در فضاي مجازي. بايد اينها را به خانوادهها و نوجوانان آموزش داد تا شهروند جمهوري اسلامي يك شهروند فضيلت گراي ارتباطي باشد، مولفههاي شهروندي را داشته باشد، اخلاق و ارزشها برايش مهم باشد و به «ارتباط» بهعنوان يك مولفه كليدي توجه كند، ارتباطش را فقط به ارتباط بين فردي محدود نكند، قدرت كنترل و مديريت ارتباط در فضاي گسترده دنياي مجازي را هم داشته باشد؛ در جامعه مسئوليتپذير باشد و شهروندي مطلوب در سطح ملي باشد؛ يعني حضور در انتخابات را براي خود يك تكليف شهروندي بداند. حتي در سطح بينالمللي هم فعال باشد و نسبت به مسائل احساس مسئوليت كند. براي اينكه چنين شهروندي تربيت شود بايد روي آموزش به نوجوانان كار شود.
- چقدر آموزشهايي كه در اين دوره داده ميشود اهميت دارد آيا اين آموزشها در فرد ماندگار ميشود؟
البته بخش مهمي از شخصيت در كودكي شكل ميگيرد اما دوره نوجواني هم در تثبيت شخصيت، مهم است. تربيت اخلاقي در اين سن از نگاه نظريهپردازان متفاوت است. برخي معتقدند كه اين دوره، دوره عزت در برابر يأس و نااميدي است؛ يعني اگر شرايط مناسبي فراهم شود فرد احساس عزتمندي ميكند و اگر شرايط فراهم نباشد نـوجـوان احساس نا اميدي ميكند.
نظر شما