بهنظر شما زندگي ممکن است چه رنگ و بويي داشته باشد و آيا ميشود مزهاش را چشيد؟ فکر ميکنيد طعم زندگي چه ميتواند باشد و آيا مزهاي که ما داريم ميچشيم، دقيقاً همان طعم واقعي زندگي است و تعريف ما با حقيقت همخواني دارد؟
اين سؤالها، ميتواند به اندازهي ساعتها نشستن و انديشيدن طولاني بشود و هرکسي هم ميتواند جوابهاي درست خودش را داشته باشد. تعريف زندگي براي پدرها و مادرها يکچيز است و براي بچهها چيزهاي ديگر. همهي ما هم درست پاسخ ميدهيم و داريم راست ميگوييم. اما شايد وقتش رسيده باشد، در همين تعريفهاي درست خودمان هم، کمي ترديد کنيم.
مدرسهرفتن، خوب درسخواندن، 10دقيقه زنگ تفريح و دوباره امتحاندادن، کارهاي مشترکي است که همهي ما تجربه کردهايم. پاييزها، زمستان ميشود. زمستانها به نوروز ميرسد و همهي ما يک سال بزرگتر ميشويم.
همهي ما در کنکور شركت ميكنيم و خيلي از ما به دانشگاه ميروند. همهي ما بزرگ و شايد مهم ميشويم. اما قبل از آن که بخواهد دير بشود بهتر است همهي ما به اين پرسش پاسخ بدهيم که زندگي دقيقاً کجاست و دارد چه کار ميکند؟
تا حالا بذر کوچکي را ديدهايد که بدون سر و صدا، وسط يک جنگل انبوه، کنار درختي قطور ميرويد؟ نه، قطعاً نديدهايد.چون اگر ديده بوديد، ديگر کار دانه بيسر و صدا نبود و راز کوچکش برملا ميشد.
ديدهايد يک کبوتر چندبار پرواز ميکند تا با تکهشاخههايي که پيدا ميكند، لانهاش را بسازد؟ نه، اين را هم نديدهايد. چون اگر ديده بوديد ديگر اينقدر از کشف لانههايشان بالاي قفسههاي انباري يا... شگفتزده نميشديد.
آيا امروز که سربالايي را با عجله نفسنفس ميزديد، متوجه گربههاي محله شديد؟ يکي از گربهها، قلمرواش را گسترش داده و به گربههاي غريبه چشمغره ميرود كه بياجازه به حريم استحفاظياش وارد شدهاند. متوجه چشمغرههايش شدهايد؟
دقت کردهايد امروز هوا چه عطر عجيبي دارد؟ حس ميكنيد خورشيد چه بهتر ميتابد؟ آيا پيرزني را که با عصا آمده بود خريد کند دنبال کرديد؟ چرخدستياش را ديديد که چهقدر سنگين شده بود؟
راستي امروز براي دوستان قديميتان پيام کوتاهي فرستاديد؟ پيامي که در آن نشان بدهيد چهقدر برايتان مهماند و دوستشان داريد.
اين کارها ميتواند به اندازهي يک عمر زندهبودن و زندگيکردن ادامه داشته باشد، اما راستش من هم مثل شما نميدانم زندگي دقيقاً کجاست و دارد چه کار ميکند! حتي نميدانم دقيقاً تلخ است يا شيرين، اما مطمئنم که خيلي دور نيست و حس ميکنم بعد از تلخيها، شيرين و شيرينتر هم ميشود.
زندگي هميشه، حتي شبها که خوابيدهايم در جريان است. متوقف نميشود اما عجله هم نميکند و اگر بخواهد به چيزي شباهت داشته باشد، کلمهاي بهتر از مهرباني برايش سراغ ندارم.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
عكس: افسانه عليرضايي