به گزارش همشهري آنلاين به نقل از بيزنس اينسايدر، اين ماجراي شگفتانگيز البته يك نكته انحرافي دارد و آن اينكه نويسندهاي كه خودش را به يك چالش نشدني دعوت كرده فقط 12 سال سن دارد. هر چند او توانست كتاب 240 صفحهاي «بازيهاي جزيره: معماي چهار قطاع» را در كمتر از سه ماه بنويسد و كتابي كه لستينگ پرس منتشر كرد، در كمال شگفتي و خيلي زود به رده اول فهرست پرفروشهاي آمازون راه يافت.
«بازيهاي جزيره» داستان دو پسر به نامهاي ميتو و رايان را روايت ميكند كه چشمهاي خود را در يك ساحل شني باز ميكنند و درمييابند چيزي يادشان نميآيد. آنها خيلي زود به اين نتيجه ميرسند كه تنها بختشان براي زنده ماندن و نجات يافتن اعتماد كردن به يكديگر است اما داستان زندگي نوجواني 12 ساله كه توانسته نخستين رمان خود را به كتابي پرفروش در دنيا تبديل كند، از تندخواني او آغاز ميشود.
ريچل بوير، مادر كيلب ميگويد: «او در دوران كودكي بيشتر يك كتابخوان بود تا نويسنده و در چهار سالگي به يك تندخوان حرفهاي تبديل شد. از آن زمان هر سال صدها كتاب ميخواند. بنابراين طبيعي است كه احترامي عميق براي درست نوشتن قائل باشد و قدرت داستانگويي را درك كند.» به اين ترتيب، داستان ماجراجويانه كيلب با چرخشهاي و پيچهاي داستاني غيرمنتظره خوانندگان را هيجانزده نگه ميدارد.
بوير جوان وقتي كلاس ششم را به پايان رساند، كار روي كتاب را از اوايل تابستان آغاز كرد. او ميخواست چيزي بنويسد كه خودش هم دوست داشته باشد آن را بخواند: «ميخواستم داستاني خلق كنم كه شبيه آن را جايي ديگر در دنياي كتاب و داستان پيدا نكرده باشم.» كيلب يك برنامه منظم روزانه براي نوشتن در نظر گرفت و بر اساس آن پيش رفت؛ روزي 90 دقيقه. پس از نوشتن هر بخش آن را به دوستان نزديك و خويشان ميداد و نقدهاي آن را روي متن اعمال مي كرد.
اينگونه شد كه 10 هزار واژه به 20 هزار رسيد و او براي انتشار نخستين رمان 50 هزار واژه نوشت. اين البته تنها كار بوير نبود. نويسنده جوان يك شركت فرهنگي راه انداخت كه هدف آن القاي حس خواندن، نوشتن و كارآفريني به جوانان و نوجوانان در سراسر جهان است. مسئوليت بخش غيرانتفاعي شركت هم اهداي كتاب به بيمارستانهاي كودكان است تا آنها همزمان در چالش براي به دست آوردن سلامتي، ماجراجويي را هم تجربه كنند.
بوير ميگويد: «اميدوارم مردم از تمام گروههاي سني حس دوستي عميق ميان متيو و رايان را قدر بدانند. اين يك داستان ماجراجويانه است اما در عين حال يك پيام به شدت مثبت در آن وجود دارد كه اميد دارم بر زندگي روزمره مردم و خوانندهها تاثير بگذارد.»