آن روز چشمهايم فراتر از قابشان را ديده بودند يا که خورشيد از مرز افق گذشته بود. ملايمت از سر و روي زندگي مي باريد و کوهي که از طراوت عريان بود به افراهاي پروبالريخته پوز خند ميزد.
آنروز آرزوي بلندي داشتم که ميشد با آن بپرم و غبار را از بالهاي خيالم بتکانم. آنروز تمام شد و من ماندم و تماشا کردم که پشت تکتک اين شيشههاي باراننخورده، نورافکنها، مهتابيها، لامپرشتهايها... چهقدر تاريک ماندهاند.
راستي دنيا زشتيهايش را گم کرده بود يا من عينکم را...؟
وجيهه جوادي، 16ساله
خبرنگار افتخاري از نجفآباد
تصويرگري: زينب خرمآبادي، 16ساله
خبرنگار افتخاري از آران و بيدگل