تاریخ انتشار: ۳۰ فروردین ۱۳۹۷ - ۲۳:۴۷

معرفی کتاب > مینا حدادیان: راوی رمان، دختر نوجوانی است به‌نام «سارا لوییز». سارا داستان را این‌طور شروع می‌کند: «کارولین، آرام، مطمئن، روان و مانند طلا درخشان بود. من اما خاکستری و کدر بودم.

زشت يا هيولاوار نبودم؛ که شايد اگر بودم بهتر بود. هيولا‌ها هميشه توجه همه را به خود جلب مي‌کنند، حتي اگر فقط به‌خاطر وحشتناک‌بودنشان باشد.»

«کارولين» خواهر دوقلوي اوست. سارا اول به دنيا مي‌آيد و چند دقيقه بعد کارولين. کسي چندان به سارا توجه نمي‌کند چون نوزاد سالمي است، اما کارولين بيمار و شکننده و ظريف است.

اين بي‌توجهي به سارا، به‌‌ همان زمان تولد محدود نمي‌شود. کارولين زيبا و اهل موسيقي است و سارا خودش را زمخت و معمولي مي‌داند.

سارا با پدرش به شکار خرچنگ مي‌رود و به اقتصاد خانواده کمک مي‌کند. در روستاي کوچک آن‌ها هيچ جواني نيست که دختران، اميد عشق و ازدواج با او را داشته باشند.

روزها مي‌گذرند و مي‌گذرند تا اين‌که پيرمردي وارد روستا مي‌شود؛ پيرمردي كه كاپيتان صدايش مي‌كنند. مادربزرگ دوقلو‌ها سال‌ها پيش عاشق کاپيتان بوده است، اما او از روستا رفته و حالا در پيري و بي‌پولي به اين‌جا برگشته است.

کاپيتان براي سارا مردي دنيا ديده و جذاب است. بعد از مدتي او عاشق کاپيتان مي‌شود. مادربزرگ براي او آيه‌اي از انجيل مي‌خواند. آيه‌اي که در آن خداوند اشاره کرده که از ميان دو پيامبر دوقلو، يعقوب را بيش‌تر دوست داشته است. يعقوب دومين دوقلو بوده است.

سارا فکر مي‌کند حتي از طرف خداوند هم به او ظلم شده است.

اما کاپيتان، اين مرد دنيا ديده در مقابل اين عشق پرشور چه مي‌کند؟

فکر مي‌کنم شما هم بهتر است مثل من رمان را بخوانيد.

نمي‌دانم بعد از خواندن آن، براي شما چه اتفاقي بيفتد؟

اما من به‌عنوان کسي که نوجواني را پشت سر گذاشته‌ام، دوباره به‌‌ همان سال‌ها برگشتم و به‌‌ همان پرسش‌هاي دوره‌ي نوجواني:

آيا من زيبا هستم؟

من عاشق چه کسي خواهم شد؟

چه کسي مرا دوست خواهد داشت؟

آيا دخترهايي که کارهاي مردانه انجام نمي‌دهند، با کلاس‌تر و زيبا‌ترند؟

قرار است چه اتفاقي براي من بيفتد؟

و...

راستش را بخواهيد فکر مي‌کنم هر پرسش مهمي که درباره‌ي زندگي طرح كني، به اندازه‌ي آن پرسش جواب خواهي گرفت.

اگر مدام پرسشمان اين باشد که چرا در حق من ظلم شده است؟ چرا من زيبا‌تر و پولدار‌تر و با استعداد‌تر نيستم؟ زندگي به شما جواب‌هايي مي‌دهد در‌‌ همان حد و حدود.

اما گاهي ما هم مثل سارا در جزيره‌هاي کوچک گير مي‌افتيم. موضوع فقط يک جزيره‌ي کوچک جغرافيايي نيست.

ما در جزيره‌هاي کوچک خودساخته در ذهنمان گير مي‌افتيم. بايد اول جزيره‌هاي ذهنمان را بشناسيم و بعد براي ويران‌کردن جزيره‌هاي محدودکننده قدم برداريم. کاري که سارا بالأخره در اين رمان انجام مي‌دهد.

دلم مي‌خواهد اين رمان را همه‌ي دختران نوجوان بخوانند تا درک بهتري از خودشان داشته باشند و پسران نوجوان هم بخوانند تا دنياي دختران را بهتر بشناسند.

 

  • يعقوب را دوست داشتم

نويسنده: کا‌ترين پترسون

مترجم: بيتا ابراهيمي

ناشر: انتشارات پيدايش (66481177)

قيمت: 19هزار تومان