به گزارش همشهري آنلاين به نقل از نيويورك تايمز، هلن ميرن پس از حدود نيم قرن بازي در سينما يك حسرت بزرگ داشت و آن حضور در يك فيلم ايتاليايي بود. به همين دليل وقتي پائولو ويرزي پيشنهاد بازي در «آخرين خوشي زندگي» را داد، ميرن در پذيرفتن آن ترديد نكرد. او خيلي زود همراه ساترلند سوار يك خودروي مسافرتي شد و همراه با عوامل ايتاليايي راهي سفري در گرماي سوزان ايالت جورجيا در آمريكا شد.
ميرن و ساترلند در «آخرين خوشي زندگي» نقش الا و جان اسپنسر را ايفا ميكنند؛ زوجي كه پس از 50 سال زندگي مشترك ميخواهند به آخرين سفر زندگي بروند. الا به سرطان مبتلا شده و جان فراموشي گرفته است. آنها سوار خودروي مسافرتي خود ميشوند و هدفشان منطقه كي وست در فلوريداست؛ جايي كه خانه ارنست همينگوي در آن قرار دارد. بازيگر بريتانيايي چند ماه ديگر با «فندقشكن و چهار قلمرو» در كنار كايرا نايتلي و مورگان فريمن به سينماها بازميگردد.
- «آخرين خوشي زندگي» يك فيلم جادهاي است و البته چيزي فراتر از آن.
فكر ميكنم درباره عشق است. فيلمهاي زيادي درباره عشق ساخته شده با اين تفاوت كه بيشتر درباره آغاز عشق بودهاند يا درباره ميانههاي عشق. فيلم ما درباره پايان يك داستان عاشقانه است؛ درباره رنجها و چالشهاي يك زندگي سراسر عاشقانه. اين چيزي بسيار دشوارتر از آغاز عشق است.
- در فيلم اشارههايي گذرا به كارزارهاي انتخابي هيلاري كلينتن و دونالد ترامپ هم ميشود. از يكي از تيترهاي مجله ونيتي فر در ماه نوامبر چنين برميآمد كه دوست داريد نقش رئيسجمهوري آمريكا را بازي كنيد.
نه نه، من چنين چيزي نگفتم. فكر ميكنم گفته باشم كه بازي كردن نقش ترامپ تجربهاي بامزه است. آدمهايي كه چنين رويكردي به جهان دارد، به شكلي غيرقابلباور آسيبپذير و به شكلي غيرقابلباور متوهم هستند. بايد هم چنين باشند.
- شما او را شخصيتي شكسپيري خطاب كرده بوديد.
شكسپير در نگاه كردن به يك شخصيت اجتماعي رويكردي درخشان داشت و خيلي زود در وجود آن بشر انبوه ناامنيها، شكستها، روانپريشيها و توهمها را قرار ميداد. از اين منظر اگر نگاه كنيم، همه آن آدمها شكسپيري هستند. گمان نميكنم باراك اوباما شكسپيري بوده باشد و بايد بگويم من به او با چشماني بسيار بسيار رومانتيك نگاه ميكردم. شايد اوباما رومئو باشد.
- تا به حال خودتان سفر جادهاي رفتهايد؟
بله. من و شوهرم تيلر هكفورد (كارگردان مشهور) سوار بر يك ون تمام جنوب را گشتهايم. داشتيم براي خانهمان در لسآنجلس ابزار و وسايل ميخريديم و جا براي خودمان در ون تنگ و تنگتر ميشد. يك سفر جادهاي بينظير بود.
- چه تفاوتي با سفرهاي جادهاي در اروپا دارد؟
سفر جادهاي در واقع يك اختراع آمريكايي است. وقتي براي بار اول به آمريكا آمدم و ديدم مردم سوار خودرو ميشوند و پنج ساعت بدون اينكه بدانند كجا ميروند به يك سو ميرانند، شگفتزده شدم. فكر ميكنم نيمي از مردم آمريكا اصلا گذرنامه ندارند. چون به اندازه كافي جا براي ديدن در اين كشور هست. اتفاقي كه ميافتد و اروپاييها نميتوانند با آن كنار بيايند اين است كه چطور ميشود هزاران مايل رانندگي كرد و به جايي رسيد كه هيچ تفاوتي با محل زندگي تو ندارد. گرچه من خيلي جاها در آمريكا دارم كه بايد بروم و زيباييهاي باورنكردني آن را ببينم؛ نيومكزيكو، اسموكي مانتينز، داكوتاي جنوبي، جنگلهاي ردوود، بايو و...
- شما كه سالها چهره جذاب هاليوود بوديد، نظرتان درباره پويشهاي احقاق حقوق زنان چيست؟
هرگز نخواستهام جوانتر از اينكه هستم باشم اما تنها چيزي كه مرا به فكر فروميبرد، آرزوي 18 ساله شدن است. چرا كه 18 سالههاي امروز پا به دنيايي متفاوت ميگذارند. معتقدم جنبشهاي ميتو و تايمزآپ كمبودها و واكنشهايي خواهند داشت اما خوشحالم كه اين سفر آغاز شده است. راستش را بخواهيد، فكر ميكردم من هم پيشتر چنين چيزي را تجربه كردهام. هر چند دوران ما دنيايي متفاوت بود.