همشهری آنلاین: اظهارات مقامات آمریکایی در مورد صلاحیت نداشتن ترامپ،حمله نظامی سه کشور غربی به سوریه و ... از جمله موضوعاتی بودند که در ستون سرمقاله برخی از روزنامه‌های سه شنبه-۲۸ فروردین-جای گرفتند.

فریدون مجلسی . تحلیلگر روابط بین‌الملل در ستون سرمقاله شرق با تيتر«متفقین در برابر سوریه»نوشت:

موشک‌های آمریکا، انگلیس و فرانسه با همکاری و هماهنگی به اهداف خود در سوریه حمله کردند و حتی کانادا که به انتخاب نخست‌وزیر جدیدش خوش‌بین بودیم، از این اقدام حمایت کرد. در برخی از گفت‌وگوهای مطبوعاتی در برابر این پرسش که آیا ایران می‌تواند اروپا را در برابر آمریکا قرار دهد، پاسخ این بوده است که وابستگی‌های اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی اروپا و آمریکا بیش از آن است که ایران بتواند با اثرگذاری در آن، اروپا را در برابر آمریکا قرار دهد. وقتی نخست‌وزیر جدید کانادا با حضور دو نماینده ایرانی در مجلس کانادا، انتخاب شد، این امید ايجاد شد که گشایشی در روابط با آن کشور پدید‌ آید. گره اصلی به قتل زهرا کاظمی، روزنامه‌نگار ایرانی و کانادایی، باز می‌گردد که با وجود ایرادهای برخی مقامات قضائی درباره نقش قاضی مرتضوی، هرگز به‌طور شفاف اقدامي آشتی‌جویانه و تلاشی برای دلجویی بازماندگانش نشد. انتخاب ترامپ به ریاست‌جمهوری آمریکا که بیشترین رابطه اقتصادی و استراتژیک را با کانادا دارد، مزید بر علت شد تا مواضع اتاوا تغییر کند. در ماه‌های اخیر درگذشت دکتر کاووس سیدامامی، استاد ایرانی- کانادایی جامعه‌شناسی و فعال محیط زیست، در شرایطی خطیر در زندان اوین روابطی را که در صورت بهبود می‌توانست گشایش اقتصادی مهمی برای ایران و با توجه به صدها ‌هزار ایرانی‌تبار کانادایی فراهم کند، به بن‌بست کشاند. رابطه با آمریکا دقیقا تابع سیاست و دیدگاه جمهوری اسلامی در مورد اسرائیل است. اما درباره اروپا که امید می‌رفت حمایت بیشتری از بقای برجام و بهره‌مندی اقتصادی واقعی از آن کند، روابط ظاهرا به دلیل برخي دوگانگی‌ها در سیاست خارجی با بن‌بست مواجه شد. در واقع تردیدی نیست که دولت ایران از ابتدای انتخاب آقای روحانی خواهان اصلاح روابط بوده است. روابط، مستلزم توانایی مذاکره با طرف مقابل است که به نتیجه مثبت در قالب برجام انجامید، اما دولت ترامپ که موفقیت خود را تا حدودی مدیون تندروی دلواپسان ایرانی است، از آغاز سیاست خود را بر پایه عقد اخوت با اسرائیل نهاد که اکنون پول عربستان نیز بر آن افزوده است، بی‌آنکه در رابطه واقعی آنان با ایران بهبودی حاصل شده باشد.

ولیعهد عربستان در این میان نقش مخربی برعهده گرفته و هرکدام از متفقین غربی را با قراردادی دل‌خوش كرده است که مقابله با آن از کیسه ایران بر نمی‌آید. همین چند روز پیش بود که بدر عربستان با شرکت توتال طرف قرارداد ایران در گاز پارس جنوبی قرارداد 10 میلیارددلاری بست تا فضای همکاری غول نفتی انگلیس با ایران تیره‌تر شود. قرارداد با انگلیس هم شامل خرید ‌میلیاردها دلار اسلحه و هواپیما بود. در آمریکا ارائه فهرست خریدهای عربستان در حضور ولیعهد آن کشور صحنه بی‌سابقه‌ای بود. آلمان هم قبلا اعلام کرده روابط اقتصادی جدی آن کشور با ایران بستگی به رفع تهدید ایران نسبت به اسرائیل دارد. در واقع مسئله برای ایران زمانی آغاز شد که فتنه داعش در سوریه تقریبا پایان یافت؛ پایانی به هزینه‌های جانی و مالی ایران. حالا غربی‌ها دیگر نیازی به ادامه شرایط قبلی با ایران نمی‌بینند. اتهام استفاده سلاح شیمیایی در سوریه آن هم در آستانه پیروزی بر آخرین سنگر‌های انصارالاسلام در حما، بهانه‌جویی کودکانه‌ای به نظر می‌رسد، همچنان که نخست‌وزیر انگلیس در ابراز دلیل مشارکتش در حمله موشکی به سوریه، تنبیه روسیه را هم به خاطر کاربرد اسپری محتوی گاز سمی به قصد ازبین‌بردن دو نفر از اتباعش که در بریتانیا پناهنده بودند، افزود؛ حمله با موشک به سوریه به خاطر استفاده از اسپری علیه دو نفر در لندن!

هرچند روسیه باید از این‌گونه توطئه‌های استالینی علیه اتباع خود یا دیگران دست بردارد، اما واکنش موشکی، مصنوعی‌بودن بهانه‌جویی‌ها را نشان می‌دهد. این یعنی جمیع آنان توجیه شده‌اند که دلیل اقدامشان بیش از هر چیز، رنگ دفاع از موجودیت اسرائیل را دارد. روسیه به‌عنوان دوست اسرائیل در این باب با آنها اختلافی ندارد و دنبال منافع خود در پایگاه لاذقیه است و شاید به سازشی برای لغو تحریم‌هایش تن دهد. ترکیه نیز در هر حال عضو ناتو و نیز دارای روابط گسترده با اسرائیل است. تصور نمی‌رود روسیه خطر مقابله با آمریکا را برای حفاظت از سوریه یا بشار بپذیرد. ایران در مقطعی حساس قرار دارد. سخنان تهدیدآمیز رئیس‌جمهور آمریکا که ضمن امکان‌پذیربودن راه‌آمدن با روسیه و ایران به عدم امکان آن نیز اشاره کرد، فضاي جديدي را نشان می‌دهد. اکنون، ایران در سوریه موقعیت‌هایی دارد که مي‌تواند از آن به نوعی استفاده كند که مستلزم مذاکره است.

  • ترامپ صلاحيت ندارد

فريدون مجلسي در ستون سرمقاله روزنامه اعتماد نوشت:

ديدگاه جيمز كومي، رييس سابق اف‌بي‌آي در خصـوص عدم صــلاحيت دونالـد ترامپ كاملا صحيح است، چرا كه ترامپ براي رياست‌جمهوري كشوري مانند امريكا هيچ‌گونه صلاحيتي ندارد، زيرا در روابط بين‌المللي قضاوت روي يك فرد به دليل اينكه در راس قدرت قرار گرفته به كل مردم يك كشور بسط داده مي‌شود.

اين موضوع در خصوص آقاي ترامپ از روز اول رياست‌جمهوري ايشان وجود داشته است. از همين رو مي‌توان گفت كه دونالد ترامپ بيشتر شبيه مديرعامل امريكا است تا رييس‌جمهور آن. اين دو سمت بسيار با يكديگر متفاوت هستند كه دونالد ترامپ در موقعيت مديرعاملي قرار گرفته است. از همين رو قصد دارد با زور تصميمات خود را اجرايي كند. حتي برخي مراكز روابط عمومي با فضا‌سازي‌هايي كه از روابط دونالد ترامپ با كشورهاي عربي و جذب سرمايه‌گذاري‌هاي كلان به وجود آوردند موجب شده تا كشورهايي همچون انگليس و فرانسه نيز از سياست‌هاي وي پيروي كنند. به‌طور مثال در جريان حمله به سوريه درست چند روز پيش از آن تصاويري در رسانه‌هاي مختلف منتشر مي‌شد كه بسيار دلخراش بود تا احساسات عمومي را جريحه‌دار كنند تا به هر نحو ممكن نشان دهند دولت سوريه از تسليحات شيميايي استفاده كرده است و اين اتفاق در شرايطي رخ مي‌دهد كه نيروهاي ارتش سوريه آخرين قدم‌ها را براي تسلط كامل بر غوطه شرقي بر مي‌داشت. ترزا مي‌، نخست‌وزير بريتانيا نيز در اظهارنظري عجيب عنوان مي‌كند كه نه‌تنها قصد داريم با حملات خود در سوريه جلوي استفاده از سلاح شيميايي را بگيريم بلكه مي‌خواهيم به روسيه نيز يك درس در خصوص اتهام مسموم كردن جاسوس سابق شوروي بدهيم. ولي اينها دليل نمي‌شود كه انتقام يك اقدام ديگر در كشوري ديگر با موشك و بمباران گرفته شود. اين نوع اقدامات نيز تحت تاثير رفتارهاي آقاي ترامپ صورت مي‌گيرد.

 

همچنين مصاحبه اخير جيمز كومي، رييس سابق اف‌بي‌آي نيز مهر تاييدي بر مسائلي كه در گذشته در خصوص آقاي ترامپ مطرح شده بود را مي‌زند. چرا كه آقاي ترامپ نقطه ضعف‌هايي دارد كه اينگونه اتهامات به او بچسبد. از همين رو ايشان را نمي‌توان در موقعيتي كه دارد جانشين مناسبي براي لينكلن، روزولت و ترومن دانست. از همين رو بحث عدم صلاحيتي كه از سوي جميز كومي مطرح شده است هم در كنگره و هم در ميان افكار عمومي امريكا طرفداراني دارد. برخي از جوامع پزشكي امريكا نيز در ابتداي كار ايشان عنوان كرده بودند كه اين شخص صلاحيت فردي براي رياست‌جمهوري را ندارد و نبايد كليد‌هاي هسته‌اي را در اختيار چنين فردي قرار داد و بايد كنترل شود. ولي ايشان نصف راه را آمده است و تصور نمي‌شود كه اينگونه رفتارها باعث بركناري دونالد ترامپ نيز بشود. امريكايي‌ها نيز اكنون گرفتار بن‌بستي شده‌اند كه بايد گفت خود كرده را تدبير نيست به اين معني كه كاري بود كه تندروها انجام دادند اما مشاهده كردند در دنيايي هستند كه همه‌چيز در اختيار آنها نيست كه هركاري را بخواهند انجام دهند. دونالد ترامپ در پس مشكلاتي كه با آنها روبروست برخي مشكلات شخصيتي نيز دارد. چرا كه برقراري روابط اجتماعي براي وي بسيار مشكل است به اين معني كه شبيه بيماران اوتيسمي مي‌ماند كه نمي‌تواند به خوبي ارتباط برقرار كند و همواره ارتباطات يك طرفه دارد و هميشه يك انگشت خود را حلقه و ديگري را به عنوان اينكه بايد كاري انجام شود نشان مي‌دهد. در مصاحبه‌ها كه خبرنگاران براي روساي جمهور امريكا از اهميت بالايي برخوردار بودند و فردي مانند باراك اوباما آنها را به اسم مي‌شناخت و با آنها شوخي مي‌كرد وي به آنها بي‌احترامي مي‌كند. شوخي بزرگ‌ترين نشان‌دهنده وضعيت رواني انسان‌ها است كه نشان‌دهنده روند طبيعي شخصيتي افراد است. فردي كه شوخي نمي‌كند اين فرد طبيعي نيست. ترامپ با هيچ كس شوخي نمي‌كند و افرادي كه در حلقه نزديكان او در گذشته بودند و حتي به او براي فرصت‌طلبي نزديك شده بودند يك به يك از كاخ سفيد اخراج شدند. محترم‌ترين آنها وزيرخارجه پيشين امريكا ركس تيلرسون، مديرعامل سابق شركت نفتي اكسون‌موبيل بود كه او را نيز تحمل نكرد و از كار بركنار كرد. اما بايد تاكيد كرد كه ترامپ هرچند صلاحيت ندارد اما به احتمال زياد ابزارهاي كنترل‌گر بيشتري را اطراف ترامپ قرار مي‌دهند تا به سمت بركناري وي از سمت رياست‌جمهوري نروند. ولي با توجه به همه اين شرايط فردي كه توانسته با زدو بندهاي بزرگ در سطح جهاني جريان‌هايي را به راه اندازد و ثروت كلاني را در طول ساليان دراز گردآوري كند و رفتارهاي مافيايي در تجارت را در عالم سياست به اجرا بگذارد، اين هوشياري را دارد كه اگر موقعيت خود را متزلزل ببيند رفتار خود را محافظه‌كارانه‌تر كند و احساس خطر نسبت به خود را كم كند اما به نظر مي‌رسد كنگره امريكا نظارت‌هاي بيشتري بر رفتارهاي ترامپ انجام مي‌دهد، به‌طور مثال روز گذشته عنوان شد كه كميته روابط خارجي سناي امريكا نيز مايك پمپئو، گزينه وزارت امورخارجه دولت امريكا را مورد تاييد قرار نداده است و با وجود اينكه در موضع دفاع از اسراييل و مقابله با ايران اتفاق نظر دارند با اين حال پمپئو را مورد تاييد قرار ندادند. اين در حالي است كه مايك پمپئو براي تاييد خود سعي كرد موضعي متعادل‌تر از آنچه هست را اتخاذ كند ولي با اين وجود باز هم نتوانست تاييديه كميته روابط خارجي را دريافت كند. از همين عدم پذيرش آقاي پمپئو مي‌تواند يكي از موارد كنترل بيشتر بر آقاي ترامپ باشد.

  • جنگ در دو جبهه ارضی و ارزی

روزنامه كيهان در ستون سرمقاله‌اش نوشت: 

  در هفته‌های اخیر دو اتفاق مهم و کلیدی در داخل و خارج ایران رخ داد که در یک نگاه کلان و اصولی در اصل یک اتفاق است اما در دو سیرت مختلف خود را به ما نشان داده است. با اینکه این دو اتفاق یگانه است، اما رویکرد اتخاذ شده درباره آن، دوگانه است و طبیعتا در هر میدان، نتیجه مختلفی حاصل شده است.

با هم این رخداد واحد و ذو وجه را (فارغ از تقدم و تاخر زمانی) بررسی می‌کنیم:

وجه نخست رخداد، اتفاقات تازه و کلیدی در جنگ سوریه بود. نبرد نیابتی‌ها با دولت قانونی سوریه درحالی وارد هشتمین سال خود شده که آمریکایی‌ها با هزینه‌کرد میلیاردها دلار، به اقرار صریح ترامپ هیچ نتیجه‌ای در آن میدان به دست نیاورده و روز به روز رسوا‌تر و مفتضح‌تر شده‌اند. در سوی دیگر همان جبهه، ایران قرار دارد که از روز اول و در زمانی که همه، کار را تمام شده می‌دانستند در آن جبهه حضور داشت. ایران نه تنها به سرنوشت شوم آمریکا و نوکرانش در منطقه مبتلا نشد، بلکه مقتدر‌تر از همیشه،تعیین‌کننده مناسبات منطقه‌ای است و توانسته حرف خود را به کرسی بنشاند. اکنون در محور مقاومت عراق، یمن، سوریه و لبنان سازشان را با آمریکا و نوکرانش تنظیم نمی‌کنند.اگر کسی فکر می‌کند که این حرف‌ها ادعا و خوش‌خیالی است،کافی است به این فکر کند که چند روز قبل، درست در زمانی که جهان منتظر حمله گسترده آمریکا و متحدانش به سوریه بود، چه اتفاقی افتاد که حمله به یک عملیات مسخره و به تعبیر واشنگتن پست«عملیات آبرو‌ریز» تبدیل شد!؟ چه شد که رئیس ‌سابق موساد در واکنش به این عملیات مضحک گفت:« حمله آمریکا به سوریه نمایشی بود و هیچ دستاورد استراتژیکی نداشت»!؟ کافی است به این فکر کنید که کمتر از یک روز قبل از آن حمله، در این سوی محور مقاومت،«انصار‌الله یمن» با موشک‌های خود، اهدافی در ریاض و برخی مناطق مهم عربستان را هدف قرار ‌داد. برخی از صاحبنظران این حمله را حاوی این پیام ارزیابی می‌کنند که اگر آمریکا و متحدانش جنگی را در سوریه آغاز کنند، قطعا آن جنگ نامتقارن و غیر قابل پیش‌بینی خواهد بود به نحوی که لزوما پاسخ آن در سوریه داده نخواهد شد و ممکن است شیوخ خبیث کشورهای حاشیه خلیج‌فارس، شب را زیر باران موشکی انصارالله بگذرانند و آفتاب روز بعد را نبینند!

عملیات آمریکا بعد از آنهمه رجزخوانی و با آن همه لاف گزاف، با سه مجروح به پایان رسید! و حال آن‌که در آستانه حمله سه روز قبل آمریکا به سوریه، وزیر مشاور یکی از شیخک‌های خلیج‌فارس، عکس خندان دکتر ظریف را توئیت کرد و نوشت:«بخند! دیگر پس از این باید همیشه‌گریه کنی»! او سگی بود که با دیدن اربابش به وجد آمده بود و پارس می‌کرد! یقین داشت که ترامپ کار سوریه که هیچ،کار ما را هم یکسره می‌کند! اما ساعتی بعد که انصارالله و محور مقاومت میدان بازی را عوض کردند،او لال شد و به سوراخش خزید! هم‌آوایی در محور مقاومت، عزت دیپلماتیک ایران را هم به نحو چشمگیری ارتقا داده است.

اما این پیروزی از کجا بدست آمد و چه شد که ثابت کردیم «آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند»!؟

ماجرا به سالها قبل بر می‌گردد. به آن روزی که تهرانی‌مقدم با شیرینی خاطره‌اش را از دیدار با رهبر انقلاب تعریف می‌کرد. از عهدی که همان روز بسته بود تا ایران را در موشکی خودکفا و مستقل کند. به آن روزی که قاسم سلیمانی مثل روزهای 8 سال دفاع مقدس خودمان لباس رزم به تن کرد و منطقه را زیر نگاه تیزبینش مدیریت کرد، از عراق به سوریه رفت، گوشه چشمی به فلان منطقه داشت و هرجا رفت، دشمن مثل گله‌ای که شیر به آن حمله کرده، از پیش رویش می‌گریخت. ماجرا از روزی شروع شد که پیر‌مردهایی مثل سردار همدانی و تقوی و جوانان دهه هفتادی مثل حججی، بیضایی، زبرجد، کامران و... جانشان را پای آرمان الهی یک نفر دادند. بله! همه اینان که نامشان را خواندید و همه آنها که خودتان نامشان را می‌دانید، جان و عمر و سلامت و زن و بچه و همه چیزشان را پیشکش فرمانی کردند که سال‌ها قبل(حتی قبل از تولد خیلی‌هایشان) امام راحل صادر کرد و سالها بعد رهبر عزیز انقلاب با جدیت تکرار و دنبال کرد. فرمان لزوم حمایت از مسلمانان و مستضعفان و مقابله با زیاده‌خواهی آمریکای جنایتکار. آنها این فرمان را خوب شنیدند و مردانه برایش جانبازی کردند و اگر امروز نیستند تا شکوه این پیروزی را ببینند، به یقین در ملأ اعلی ثمره زحماتشان را می‌بینند و به‌خاطرش متنعم می‌شوند. این ثمره اطاعت از فرمان ولی خدا بود.

وجه دوم رخداد، تلاطم ارزی در هفته‌های اخیر بود. رخداد تلخی که ارزش پول ملی را تا 60 درصد کاهش داد و موجب تشویش و نگرانی مردم و بخصوص قشر ضعیف جامعه شد. این یک عملیات مهم آمریکایی‌ها بود که با بی‌تدبیری دولت، اثری اینگونه گذاشت. باز ممکن است عده‌ای (حتی به‌عنوان مخالف دولت) بگویند ماجرای اخیر ارزی، ربطی به آمریکا ندارد! اما باید گفت کمترین تردیدی در این موضوع، نشان از نشناختن جبهه وسیع نبرد و بی‌خبری از اظهارات آشکار مقامات آمریکایی است. همین چند روز قبل بود که نشریه «بیزینس اینسایدر»در مقاله‌ای با عنوان:«آمریکا به‌دنبال جنگ اقتصادی با ایران» با‌اشاره به افزایش قیمت دلار و ناآرامی‌های اخیر بازار ارز ایران، ضمن بیان نقل قول‌هایی از وزیر خزانه‌داری و برخی مقامات ارشد آمریکایی مبنی بر تشدید این عملیات؛ به تشریح رویکرد آمریکا برای داغ کردن جنگ اقتصادی علیه ایران پرداخت. اگر فکر می‌کنید نباید به حرف یک نشریه اهمیت داد(!) ببینید جیمز ریکارد، «مشاور ارشد تهدیدات مالی و جنگ نامتقارن در CIA» درسال 2012در این باره چه می‌گوید:«به‌عنوان یک تحلیلگر کلان جهانی، اغلب از من پرسیده می‌شود که اگر جنگ با ایران شروع شود چه اتفاقی می‌افتد؟ پاسخ من این است که جنگ آغاز شده است اما در این جنگ هنوز تیری شلیک نشده! ایالات‌متحده و اسرائیل درگیر جنگی نامحدود یا نامتقارن با ایران هستند. این جنگ شامل خرابکاری، ترور، عملیات ویژه، عملیات روانی، حمله به زیرساخت‌های حیاتی، جنگ سایبری و همچنین شامل جدیدترین شیوه جنگ یعنی «جنگ مالی» است... بیش از ۳۰ سال است که ایالات‌متحده تحریم‌های مالی و اقتصادی علیه ایران را اعمال کرده است؛ این تحریم‌ها چیز جدیدی نیستند؛ اما چند هفته پیش رئیس‌جمهور اوباما با اعمال تحریم بانک مرکزی ایران راه تأمین اکسیژن ایران را مسدود کرد. به بانک‌های بین‌المللی گفته شد اگر آنها به کسب‌وکار با بانک مرکزی ایران بپردازند، آنها هم از انجام کسب‌وکار در سیستم پرداخت جهانی دلار که توسط ایالات‌متحده کنترل می‌شود محروم خواهند شد. البته که این بانک‌ها از این دستور پیروی کردند... این یک جنگ واقعی است که اتفاق افتاده است...»

می‌بینید که ماجرا یک جنگ تمام‌عیار است و جای کمترین تردیدی باقی نمی‌ماند. ما در این جبهه نتوانستیم واکنش مناسب و بهنگامی داشته باشیم و به اصطلاح نظامی«تک دشمن» موثر بود. (اقدام اخیر دولت در کنترل و رفع التهاب بازار، هرچند دیر‌هنگام بود اما ستودنی و قابل تقدیر است.)

چند سالی است رهبر انقلاب بر «اقتصاد مقاومتی» تاکید می‌کنند، بارها بر ضرورت قطع وابستگی به نفت تاکید کرده‌اند. برای هریک از این فرامین، راهکارهای روشن و عملیاتی هم ارائه کردند. ماجرای فقیر شدن یک شبه کشورهای آسیای شرقی را شرح دادند و به‌عنوان یک کلید‌واژه بسیار مهم، به ضرورت «شکستن ارزش و آقایی دلار» تاکید کردند و فرمودند:«اگر مسئولان و مردم بتوانند اقتصاد مقاومتی را به معنای واقعی محقق و کشور را از جادوی مالی و پولی دشمن خلاص کنند و ارزش  و آقایی دلار را در زندگی اقتصادی بشکنند، کشورهای دیگر را نیز  نجات داده‌اند و برای آنها الگو خواهند شد.» (95/6/28)

شاید برخی بگویند نیل به این اهداف بلند عمر نوح می‌خواهد و اصلا نشدنی است! اما خوب است بدانید همین حالا که مشغول خواندن این متن هستید حداقل 54 کشور جهان با انعقاد پیمان‌های پولی دو و چندجانبه، خودشان را از شرّ دلار راحت کرده‌اند و با پول‌های خودشان معامله می‌کنند! ماجرا وقتی جالب‌تر می‌شود که بدانید تقریبا هیچیک از آن کشورها تحریم هم نیستند و تحت هیچ تهدید تجاری و اقتصادی نیز قرار ندارند! عجیب نیست که آنها این مسیر مهم را با موفقیت طی کرده‌اند و ما که در کوران حوادث و تهدید‌های دائمی هستیم، هنوز اسیر دلاریم!؟ چینی‌ها که از پیشتازان این نوع قرار‌داد‌ها هستند،صراحتا اعلام کردند که از بیم آنچه آمریکا با ایران در موضوع دلار کرد، به سرعت با طرف‌های تجاریشان پیمان منعقد می‌کنند اما همان زمان،ما دربدر سوئیفت بودیم و دنبال FATF! نتیجه هم معلوم است و نیازی به شرح و بسط ندارد!

آنچه خواندید روایت یک جنگ گسترده در دو جبهه ارضی و ارزی بود.

در جبهه ارضی، فرماندهان ما حرف گوش کردند،کمر بستند و کار آنگونه پیش رفت که داعش نه تنها نتوانست به ایران اسلامی چپ نگاه کند، بلکه آنها را در عراق و سوریه هم سرکوب و منکوب کردیم و به اربابان عربستانی و آمریکایی‌شان هم سیلی فراموش ناشدنی زدیم.

اما در جبهه ارزی، آن نصایح عملیاتی نشد. نه در این دولت و نه در دولت قبل. مقامات ما همچنان فکر می‌کنند که شکستن آقایی دلار یعنی به جای دلار، یورو مصرف کنیم! حتی آقای رئیس‌جمهور، جلب سرمایه خارجی را مقدمه و نماد اقتصاد مقاومتی می‌داند و عده‌ای دیگر از تکنو‌کرات‌ها، خرید هواپیما و خودرو فرانسوی را به معنی مشارکت فعال در اقتصاد جهانی می‌دانند!

نتیجه هر دو میدان پیش روی ماست. ما در یک نبرد هستیم، اما دو راهبرد در پیش گرفته‌ایم.

  • ترقه بازي سه ياغي جهاني

سيد مسعود علوي در ستون سرمقاله روزنامه رسالت نوشت:

1- حمله آمريکا، انگليس و فرانسه به سوريه موجي از نفرت را در جهان برانگيخت. اين حمله بدون مجوز شوراي امنيت سازمان ملل و بدون اتکا به هيچ منطقي صورت گرفته است. وزير خارجه کشورمان در اعتراض به اين حمله گفته است: «هيچ کشوري خودسرانه حق اجراي مقررات تنبيهي عليه کشوري را ندارد.» اما ترامپ مي گويد من بدون اذن کنگره و بدون اجازه سازمان ملل با کمک دو قلدر جهاني در اروپا اين اجازه را دارم. اين منطق اگر رويه در حقوق بين الملل شود، به ديگران هم اجازه مي دهد بر اساس تشخيص خود، آمريکا و متحدان او را به دليل جنايات بي شمار آمريکا در منطقه، هر زمان و به هر بهانه اي لازم بود تنبيه کند. قدرت و لوازم تنبيهي هم به اندازه کافي در اختيار دارند. اگر گفتمان موشکي باب شود، موشک هاي نقطه زن در ايران، يمن، سوريه، لبنان و...

مي توانند به طور فعال در اين گفتمان موشکي حضور پيدا کنند.

2- ترامپ با ترميم کابينه خود، آرايش جنگي گرفته است. سايه جنگ نه تنها در ايران بلکه در کل منطقه محسوس است. برجام نتوانست اين سايه را بردارد و يک هواي آفتابي در مناسبات ما با غرب و غرب با منطقه ايجاد کند. نبايد گذاشت هزينه هاي اين عمليات را که ترامپ از قارون هاي منطقه به ويژه عربستان گرفته، بتواند به عنوان درآمد در خزانه داري آمريکا با اعلام حمله محدود و تنبيهي، سند بزند. او چندين برابر اين درآمد را بايد هزينه کند تا هژموني خود را در منطقه حفظ کند. روسيه، ايران، سوريه و نيز حزب الله و حماس بايد براي ترامپ، صورت حساب جديد بفرستند. سه ياغي جهاني بايد بدانند ترقه بازي آنها هزينه هاي گزافي خواهد داشت که بايد آن را حتماً بپردازند.

3- امروز آمريکا، انگليس و فرانسه به عنوان سه ياغي براي تحکيم استبداد جهاني شناخته شده اند. نبايد بگذاريم آنها توسط امپرياليسم خبري چهره خود را بزک کنند و به تجاوزات و جنايات خود مشروعيت ببخشند. موج تظاهرات انساني در پنج قاره بايد اين ياغي‌گري را رسوا کند.

 

4- مراکزي که در سوريه هدف تهاجم موشکي قرار گرفته است قبلاً توسط بازرسان سازمان ملل به بهانه هاي مختلف مورد بازرسي قرار گرفته بود. اين هدف گيري نشان مي دهد آمريکايي ها به بهانه بازرسي مراکز نظامي، اهداف شومي را در سر مي پرورانند. اين بازرسي ها جنبه جاسوسي غير مستقيم دارد. فشار آمريکا براي بازرسي مراکز نظامي ايران به بهانه فعاليت هسته اي همين هدف شوم را دنبال

مي کند. آنها مي خواهند گراي مراکزي را که مورد هدف بعدي قرار مي دهند قبلاً از نزديک بازرسي کرده باشند تا موشک هاي خود را دقيق به هدف بزنند.

5- نقش آل سعود و قارون هاي منطقه در اين حملات، تکميل تجاوزات و جنايات صهيونيستي در منطقه است. آنها براي صيانت از مرزهاي اسرائيل تضمين کرده اند که هزينه کنند. حمله آمريکا، انگليس و فرانسه در روز مبعث، در پي ديدارهاي

بن سلمان از اين سه کشور و تقاضاي کمک از آنها صورت گرفته بود. امروز آل سعود به عنوان ياور رژيم صهيونيستي و مکمل جنايات آنها مورد لعن و نفرين مسلمانان جهان هستند. آل سعود هم بايد هزينه آتش بازي مختصر و محدود سه ياغي جهاني را بپردازد. اخيراً بن سلمان با رئيس حرمسراي مسعود رجوي ملاقات کرد. او اگر مختصري عقل داشت از سرنوشت صدام عبرت مي گرفت. منافقين در کنار صدام چه کردند که اکنون در کنار بن سلمان مي خواهند بکنند؟ رقص شمشير آل سعود با بيوه آل مسعود فقط مي تواند چگونه مردن بن سلمان را معلوم کند.

6- حمله موشکي سحرگاه آمريکا و متحدان او در اروپا عبرت مهمي براي ما دارد. اين عبرت آن است که اولاً توانايي هاي نظامي به ويژه موشکي خود را حفظ نموده و به سرعت توسعه دهيم. ثانياً فريب اروپا را نخوريم که اجراي برجام منوط به مذاکرات منطقه اي و موشکي است. آنها همان طور که به برجام عمل نکردند، به هر تعهدي که بعداً خواهند داد نيز عمل نخواهند کرد. برجام موشکي يک سراب است. اين حمله نشان داد موشک، حرف اول را در منازعات نظامي فعلي منطقه مي زند. صداهايي که گاهي در داخل مبني بر پذيرش برجام موشکي شنيده مي شود، شريک جنايات و ماجراجويي ها و حمله احتمالي موشکي آمريکا هستند و آنها قطعاً خائن به ملت و کشور مي باشند. قدرت موشکي ايران امروز نقش بازدارندگي دارد. اين قدرت حافظ صلح و ثبات و امنيت کشور است به طوري که وقتي آمريکا به سوريه حمله مي کند، مفهوم اين رخداد اين است که قدرت موشکي ما حتي حافظ جان رزمندگان در خارج از مرزهاي استراتژيک ماست. حماقت آمريکايي ها در حمله اول به سوريه البته بي پاسخ نمي ماند. آنها

به زودي ضربه را از جايي دريافت خواهند کرد که هرگز به آن فکر نکرده اند.