متهم در این جلسه جزئیات جنایت را فاش و اظهار پشیمانی کرد. به گزارش همشهری، این حادثه نیمهشب 26فروردین در شرق تهران رخ داد. آن شب با پیداشدن جسد مردی پشت فرمان خودروی آزرا که کنار خیابان پارک شده بود، تحقیقات پلیس برای کشف راز جنایت شروع شد. مقتول صاحب خودرو بود که با شلیک 2گلوله به قتل رسیده بود.
مأموران با بررسی تصاویر دوربینهای مداربسته و در کمتر از 12ساعت قاتل را شناسایی کردند. او برادر مقتول بود که در خانهاش دستگیر شد و اعتراف کرد بهخاطر اختلاف مالی 15میلیون تومانی دست به جنایت زده است. متهم دیروز به دادسرای امورجنایی تهران منتقل شد و مقابل بازپرس پرونده جزئیات جنایت را شرح داد.
او پس از شرح جزئیات ماجرا با دستور قاضی راهی بازداشتگاه پلیس آگاهی تهران شد تا پس از بازسازی صحنه جنایت و تکمیل تحقیقات، پروندهاش به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شود. گفتوگو با این مرد 40ساله را بخوانید.
- فقط بهخاطر 15میلیون تومان دست به قتل برادرت زدی؟
فقط این نبود. من هم از برادرم کینه داشتم و هم از پدرم. پدرم هیچ وقت مرا قبول نداشت. اگرچه پسربزرگ خانواده هستم اما همیشه مرا تحقیر میکرد و اعتمادی به من نداشت اما به 2برادر کوچکم بیشتر اهمیت میداد و همه اینها باعث کینه و حسادت شد.
- بیشتر توضیح بده.
پدرم وضع مالی خوبی دارد. او سال95 یکی از مغازههایش در شرق تهران را به من اجاره داد. مغازه لوازم خانگی بود اما مهرماه سال96 هنگامی که قصد داشتم از خانه به مغازه بروم، در بین راه ناگهان با خودرویی تصادف کردم. این تصادف همه زندگی مرا نابود کرد چرا که ناچار شدم بهخاطر شکستگی پاهایم، چند ماهی خانه بمانم. همین شد که پدرم، مغازهاش را به شخص دیگری اجاره داد. البته گاهی کمک مالی میکرد اما زیاد نبود. پس از چند وقت به من گفتند که یکی از پاهایت خوبشدنی نیست و تا آخر عمرم باید لنگان لنگان راه میرفتم. آن زمان بود که بدبختیهای دیگرم شروع شد.
- مگر چه اتفاقی افتاد؟
پس از بهبود، پیش پدرم رفتم تا باز مغازه را از او اجاره کنم اما نشد. از سوی دیگر قبل از تصادف 15میلیون بهعنوان پیشپرداخت به پدرم دادهبودم که دیگر آن را برنگرداند. وقتی شنیدم که حاضر نیست مغازهاش را به من اجاره بدهد، از او درخواست کردم تا پولم را برگرداند اما مدعی شد که همه پولهایش دست برادرم (مقتول) است و باید پولم را از او بگیرم. او به برادرم بیشتر از من اعتماد داشت و همین عصبانیام کرده بود.
- بر سر این موضوع با برادرت اختلاف پیدا کردی؟
وقتی سراغ برادرم رفتم، زیر بار نرفت و گفت پولت را از پدر بگیر. مرا مسخره کرده و به یکدیگر پاس میدادند. وضعیت مرا میدیدند و هیچ کدام حاضر نبودند که کمکم کنند. تا اینکه شنیدم برادرم یک مغازه 500میلیونی از پدرم خریده است. خیلی عصبانی شدم. پدرم همیشه هوای 2برادر دیگرم را داشت و با اینکه من بزرگتر بودم، اهمیتی به من نمیداد. من بهخاطر تأمین هزینههای زندگی با ماشین کار میکردم اما برادرم مغازه چندمیلیونی خریده بود. همه اینها باعث شد که از آنها کینه به دل بگیرم.
- از شب حادثه بگو؟
چند روز پیش از حادثه سراغ برادرم رفتم و درخصوص طلب 15میلیونیام صحبت کردم اما او زیر بار نرفت. برای همین تصمیم به قتل او گرفتم. آن شب آخرین مسافرم را پیاده کردم و به مقابل مغازه برادرم رفتم. به او گفتم که کاری با او دارم و میخواهم با وی صحبت کنم. برادرم قبول کرد. اسلحهای را که از قبل خریده بودم همراهم بود. آن شب سوار ماشین آزرای برادرم شدم و حرکت کرد. در محلی خلوت از او خواستم کنار خیابان توقف کند.
البته اشتباه کردم و فکرش را نمیکردم که آن حوالی دوربین باشد. موبایلم را به برادرم دادم و به بهانه نشان دادن کلیپی، سرش را گرم کردم. سپس اسلحه را از جیبم بیرون آوردم و 2گلوله به سمتش شلیک کردم. بعد پیاده شدم و میخواستم گلوله سوم را شلیک کنم که اسلحه گیر کرد. به آنطرف خیابان رفتم و دوباره برگشتم ببینم که برادرم زنده است یا نه. او نفس نمیکشید و من از ترسم به آن طرف خیابان رفتم و سوار بر یک خودروی عبوری به خانه برگشتم.
- بعد چه کردی؟
خیلی ترسیده بودم برای همین دوباره به محل حادثه برگشتم و از دور دیدم که مأموران در محل هستند. به خانه برگشتم و وسایلم را جمع کردم. میخواستم برای مدتی به شهرستان بروم و وقتی آبها از آسیاب افتاد، دوباره به تهران برگردم. آن شب تا صبح نخوابیدم و تلگرام را چک میکردم ببینم درخصوص خبر قتل برادرم و شناسایی قاتل مطلبی نوشته شده یا نه. چند ساعت بعد بود که مأموران وارد خانهام شدند و دستگیرم کردند.
پشیمانی؟
خیلی. همه این اتفاقات بهخاطر عصبانیت من رخ داد. کاش هیچوقت اسلحه نخریده بودم.