نظام سیاسی کرهشمالی از 2سمت میتوانست مورد تهدید قرار گیرد؛ یکی از طرف قدرتهای خارجی و دیگری از طرف مردم در داخل. رهبران کرهشمالی از میان این دو تهدید، تهدید خارجی را در صدر اولویتهای خود قرار دادند و به سمت مجهز شدن به تسلیحات موشکی و هستهای حرکت کردند تا از این طریق بتوانند بقای خود را در مقابل تهدیدهای خارجی حفظ کنند.
اکنون کره به تسلیحات هستهای مسلح شده و بههمین دلیل، نگرانی رهبران کرهای از تهدید خارجی هم تا حدودی برطرف شده است. تهدید دوم اما از نارضایتی داخلی که متاثر از فشار ناشی از بیکاری، فقر و مشکلات معیشتی بوده نشات میگیرد. رهبران کرهشمالی در شرایط کنونی به سمت اولویت دوم حرکت کردهاند.
بهعبارت دیگر، کرهشمالی اکنون که در سایه تسلیحات موشکی و هستهای به یک امنیت نسبی دست پیدا کرده، تأکید خود را از اولویت امنیتی به اولویت رفاهی تغییر داده است. بنابراین از این پس، منابع کرهشمالی به سمت توسعه اقتصادی حرکت خواهد کرد.
کرهشمالی طی بیانیهای رسمی اعلام کرده است که دیگر نیازی به ادامه آزمایشهای موشکی و هستهای ندارد و آنها را به حالت «تعلیق» در میآورد. اکنون سؤال این است که آیا دشمنان کرهشمالی یعنی آمریکا، ژاپن و کرهجنوبی به پیونگیانگ اجازه میدهند که توانمندی موشکی و هستهای خود را در حد «تعلیق» حفظ کند؟ یعنی آیا این کشورها به حفظ شرایط موجود رضایت میدهند و یک کرهشمالی هستهای را در کنار خود تحمل خواهند کرد یا بهدنبال خلع سلاح هستهای این کشور هستند؟ باید میان «تعلیق»، «توقف» و «خلع سلاح» تفاوت قائل شد. میان این 3، فاصله زیاد است.
بهرغم علائم مثبتی که طی روزهای اخیر از سوی بازیگران درگیر در بحران شبهجزیره کره مخابره شده و بهرغم اقدامات نمادین مثبتی که صورت گرفته، باید پذیرفت که نتیجه چیزی جز پایین آوردن سطح تنش نمیتواند باشد. وضعیت کنونی به هیچ عنوان بهمعنای رسیدن به یک راهحل امیدوارکننده برای حل دائمی بحران شبهجزیره کره نیست.
با این حال، هر دو طرف درگیر در بحران، به چنین فرصتی نیاز داشتند تا از بلندپروازیهای اولیه که ممکن بود به یک جنگ بزرگ منجر شود دور شوند. بازیگران در دو طرف میدانند گامهایی که فعلا برداشتهاند، نمیتواند به خاتمه بحران منجر شود و تنها راهی آبرومندانه برای خروج از احتمال بروز یک جنگ تمامعیار هستهای بوده است.
بحران شبهجزیره کره تنها زمانی حل خواهد شد که کرهشمالی خلع سلاح شده و به موازات آن آمریکا هم سلاحهای هستهای خود را کنار گذاشته باشد. آنچه باید منجر به حل این بحران شود آنقدر دور از دسترس و دشوار است و با اهداف بازیگران فاصله دارد که میتوان پیشاپیش حدس زد حتی مذاکرات رو در روی رهبران هم به نتیجه نهایی که همان حل دائمی بحران است، منتهی نخواهد شد.