به گزارش همشهري آنلاين به نقل از تلگراف، خبرنگاران و منتقداني كه پس از تماشاي «كتاب تصوير» به كاخ جشنواره آمده بودند، از ديدن چهره فيلمساز 87 ساله فرانسوي و از پيشروترين چهرههاي موج نوي سينماي فرانسه روي صفحه يك آيفون سونپلاس شگفتزده شدند. هر چند نشست خبري 10 دقيقه تاخير داشت و دليل آن آشنا نبودن گدار با شيوه كار كردن با نرمافزار فيستايم بود اما در هر حال خالق «كتاب تصوير» با سيگاري گوشه لب روي صفحه گوشي مشكي آمد و گفتگو با نخستين پرسش اينگونه آغاز شد.
- ميتوانيد درباره به تصوير كشيدن دنياي عرب در فيلم خودتان به ما بگوييد؟
خب من فقط فيلم ميسازم و با توجه به سن و سالم بيشتر به واقعيتها علاقه دارم اما آنچه توجه مرا به واقعيتها جلب ميكند، چيزهايي نيست كه اتفاق ميافتد بلكه اتفاقهايي است كه نميافتد. اين دو شانه به شانه هم پيش ميرود و تو بايد آنها را به هم مرتبط كني. تو نميتواني صرفا درباره اتفاقهايي كه ميافتد حرف بزني و طبعا مردم درباره آنچه اتفاق نميافتد حرف نميزنند. آنچه اتفاق نميافتد ميتواند به يك فاجعه مطلق ختم شود؛ يك مصيبت.
- آيا «كتاب تصوير» يك فيلم سياسي است؟
نه. من ميخواستم نشان بدهم چطور عربها به ديگران نياز ندارند و خودشان ميتوانند كارهايشان را پيش ببرند. آنها خط را اختراع كردند و خيلي چيزهاي ديگر را. آنها نفت دارند، بسيار بيش از مقدار مورد نيازشان. بنابراين معتقدم عربها را بايد به حال خودشان گذاشت تا به كارهايشان برسند. بسياري از فيلمهاي حاضر در كن امسال و سالهاي پيش اتفاقهايي را كه افتاده نشان ميدهند اما تعداد فيلمهاي راوي اتفاقهاي نيفتاده بسيار كم است و من اميدوارم فيلم من آن جنبه را نشان بدهد. من معتقدم بايد درباره ديگران با كارهايي كه ميكنند و نميكنند داوري كرد، نه صرفا با فكرهايي كه در سر دارند.
- شما يكبار گفته بوديد يك فيلم بايد ابتدا، ميانه و پايان داشته باشد، البته نه لزوما به همين ترتيب. هنوز هم سر حرفتان هستيد؟
من آن حرف را خيلي سال پيش در مخالفت با استيون اسپيلبرگ و ديگراني گفته بودم كه معتقد بودند يك فيلم بايد داستاني با آغاز، ميانه و پايان داشته باشد. آن حرف من صرفا براي سرگرمي نبود و برايش معادل هم داشتم. وقتي شما يك معادله داريد x+1، هر بچه دبستاني هم ميفهمد كه در معادله x+3=1 مقدار x مساوي منفي دو است. وقتي شما يك تصوير ميسازد، ميخواهد درباره گذشته باشد، حال يا آينده، بايد همزمان دو تصوير داشته باشيد كه از ميان آنها تصوير بهتر را انتخاب كنيد. درست مثل يك معادله. اين يك نكته كليدي در سينما و ساختن فيلم خوب است. ضمن اينكه فراموش نكنيم وقتي حرف از كليد به ميان ميآيد، بايد به قفل هم فكر كنيم.
- («كتاب تصوير» فيلمي است كه تقريبا تمام آن با استفاده از تصاوير آرشيوي ساخته شده است) به نظر ميرسد شما در اين فيلم كلا روند فيلمبرداري را كنار گذاشتهايد. واقعا حوصلهتان سر نرفت؟
قطعا. خيلي زود به اين نتيجه رسيدم كه آنچه در اين فيلم بيش از همه اهميت دارد، نه فيلمبرداري بلكه تدوين است. در واقع اول تدوين بود و سراغ فيلمبرداري در مرحله پستوليد رفتيم. در اين حالت است كه شما رهاتر است و ميتوانيد بيشتر فكر كنيد. فرآيند تدوين، حتي تدوين ديجيتالي كاري است كه با دست انجام ميشود و در فيلم هم ميگوييم كه انسان بايد با دستهايش فكر كند. فقط چند دقيقه به اين فكر كنيد كه در طول روز مجبور باشيد از دست استفاده نكنيد. چه اتفاقي برايتان ميافتد؟ چطور غذا ميخوريد؟ چگونه بدون دست عشق ميورزيد و چطور سرتان را تكان ميدهيد؟ شما بدون دست كاري از پيش نميبريد. به همين دليل است كه فيلم من در همان ابتدا نشان ميدهد همه چيز بر اساس پنج انگشت بنا شده است و وقتي پنج انگشت كنار هم جمع ميشوند، شما يك دست داريد.
- با اين نظر موافقيد كه پرسش اصلي فيلم شما «سينما چيست؟» است؟
هيچ پرسش اصلي وجود ندارد. ما چند پرسش اصلي داريم و چند پرسش پيراموني و همه را با هم پيش ميبريم. همانطور كه به يكي از همكاران شما گفتم، سينما بيشتر مجموعهاي است از چيزهايي كه اتفاق ميافتد. شما ميتوانيد هر روز اتفاقهاي پيرامون خودتان را ببينيد. فيلم بايد به شما نشان بدهد چه اتفاقهايي نميافتد و شما هرگز آنها را جايي نميبينيد؛ حتي در فيسبوك.
- چرا صداها و تصاوير در فيلم تازه شما با هم نميخوانند؟
هدف اين بود كه صدا را از تصوير جدا كنيم. نميخواستيم صدا صرفا تصوير را همراهي كند، بلكه ميخواستيم يك ديالوگ واقعي شكل بگيرد، يك تحليل، يك بحث مداوم. بهترين نمايش براي اين فيلم در يك كافه است تا روي صفحه تلويزيون. بايد فيلم را يك كار صامت ببينيد و گاهي هم صداها از بلندگو به گوش برسد. بعد شخصي كه در كافه نشسته ناگهان بفهمد صدا و تصوير با هم ميخوانند. به نظرم ارزش دارد كه آدم چنين تجربهاي داشته باشد.
- نظرتان درباره روسيه امروز چيست؟
چون آقاي پوتين را نميشناسم، نميتوانم درباره ايشان حرف بزنم. من آقاي مكرون و خانم مركل را هم نميشناسم. من در حوزههاي ديگر سرمايهگذاري كردهام. در فيلم قبليام «خداحافظي با زبان» به اين نكته اشاره كردم كه وقتي روسها متعلق به اروپا يا آسيا باشند، ديگر روس نيستند. در روسيه امروز چيزي هست كه من پاسخي برايش ندارم. ما بايد با روسيه مهربان باشيم. داستايفسكي ميگفت هم بايد نيكوكار و مهربان باشند و من همواره همين حس را نسبت به روسها خواهم داشت.
- از آنجا كه «كتاب تصوير» بازيگر ندارد، به نظر ميرسد شما ديگر به بازيگري اعتقاد نداريد. درست است؟
نميخواهم با كسي جدل كنم. بازيگران مرد و بيش از همه زنان بازيگر بينهايت به من كمك كردهاند. راستش نميدانم. ما آن اوايل بدون حضور بازيگران فيلم ميساختيم و فكر ميكنم امروز آنها بيش از اندازه درگير سياست شدهاند. معتقدم بسياري از بازيگران از نظر تصاويري كه ثبت ميشود در نوعي از تماميتخواهي مشاركت ميكنند. اين در تقابل با تصاويري است كه در ذهن آنها وجود دارد.
- در فيلم شما تصاويري از فيلم اكشن مايكل بي «13 ساعت: سربازان مخفي بنغازي» وجود دارد. نظرتان درباره كارهاي مايكل بي چيست؟
(سكوت طولاني) ميشود كسي به من بگويد در آن بخش فيلم چه تصاويري وجود داشت؟ (يكي از حاضران محتواي صحنه را شرح ميدهد) راستش نه نام فيلم يادم ميآيد نه نام كارگردان آن اما اگر از آن استفاده كرده باشم، ميبايست چيزي بوده باشد كه نتوانستهام مشابه آن را جايي ديگر پيدا كنم.