براي پيبردن به جواب اين سؤال، بايد به لايههاي زيرين شخصيت آدمهايي که به نمايشگاه ميآيند سري بزنيم و اين لايهها را مورد بررسي قرار بدهيم.
اصولاً افرادي که به نمايشگاه کتاب ميروند چهار دستهاند:
کتابخورها: اينها پاي ثابت تمام نمايشگاههاي کتاب در هروضعيت و شرايطي هستند. ميخواهد باران بيايد، ميخواهد توفان غرفهها را از جا بکند و با خودش ببرد، ميخواهد يک موجود فضايي به زمين حمله کند يا... در همهي اين حالتها، اعضاي اين دسته به نمايشگاه ميروند. آنها بيدي نيستند که با اين بادها بلرزند...
جان اين افراد به کتاب بند است و بندبند وجودشان کتاب را صدا ميزند. اينها همان مسئولان محترم مترکردن غرفهها هستند و براي رسيدگي به همين مسئوليت خطير است که هرروز از صبح تا شب ميان غرفهها ميچرخند.
هرچه سطح کتابخوري در اين افراد بالاتر باشد، پول کمتري در جيبشان پيدا ميشود و کلاً بيشتر از اينکه کتاب بخرند، آه ميکشند.
آنها هرچند از گرسنگي ممكن است پخش زمين شوند پول ساندويچ ناهارشان را با دل و جان ميدهند و به سمت مسئول غرفه دست دراز ميکنند تا آخرين جلد کتاب مورد علاقهشان را هم بگيرند. در اين لحظه لبخندي مليح هم روي لبهايشان نقش ميبندد و آثار پيروزي بر چهرهشان آشكار ميشود.
کتابخانهشناسي: البته در خانهي اين افراد جايي به اسم کتابخانه وجود ندارد، بلکه در گوشه و کنار کتابخانهشان جايي بهنام خانه پيدا ميشود. کتابهاي آنها زير کابينتها، روي کمدها، داخل کشوي لباسها و در کنار جورابها و در تمام نقاطي که عقل جن به آنها ميرسد و نميرسد، كتاب قرار دارد.
کتابخوانها: اين افراد قشر عادي و طبيعي جامعهي کتابدوستان هستند. مثل بچههاي خوب يک روز در زمان برگزاري نمايشگاه به آنجا ميروند، به غرفههاي ناشران مورد علاقهشان سر ميزنند و دست آخر با چند جلد کتاب به خانه برميگردند. ساندويچشان را هم ميخورند و جانشان را فداي کتاب نميکنند.
البته خود اين افراد به چند دستهي مساوي و نامساوي تقسيم ميشوند: «انرژيمثبتان» يا آنهايي که سراغ کتابهاي «موفقيت در سه سوت» و «چه کسي کروکديل مرا خورد؟» و اين مدل کتابها ميروند.
«دوستداران شعر و ادب و طرب» يعني كساني كه دو ساعت تمام جلوي غرفههاي شعر ميايستند و در مورد «مسير رو به قهقراي شعر معاصر» و «جايگاه شاعر در عصر مدرن» صحبت ميکنند و آه ميکشند.
بقيهي دوستداران هم در دستهي بعدي قرار ميگيرند که اسم خاصي ندارند و به آنها «بقيهي دوستداران» گفته ميشود.
کتابخانهشناسي: کتابخانهي اين افراد خيلي مختصر و مفيد است. همين ديگر.
کتابخرها: اين افراد داراي روحي هنرمند و کتابنخوان هستند! هدف آنها از آمدن به نمايشگاه، «ايجاد آشتي ميان هنر چيدمان و کتابآرايي» است!
نفهميديد چه شد؟ آنها به کتاب به چشم مجسمه و شکلاتخوري نگاه ميکنند. باز هم متوجه نشديد؟ بابا از روي اندازه و رنگ جلد، متناسب با دكورخانه کتاب ميخرند و ميگذارند آنجا. آخ ببخشيد، از بيان هنري دور شدم. اينطور تصحيح ميکنم: از کتاب به منظور تزيين خانهشان استفاده ميکنند.
لطفاً به اين بندگان خدا کاري نداشته باشيد. ذهن آنها با هنر محض پرشده است و احتمالاً درک درستي از کتاب ندارند و نميدانند کتاب يک چيز خواندني است، نه تزييني و همونطوري آنجاگذاشتني.
کتابخانهشناسي: کتابخانهي اين افراد به همان باکس کوچک بالاي تختخوابشان محدود ميشود. رنگ جلد کتابها هم با روتختيشان هارموني بينظيري دارد. در آن نقطه از اتاق هنر فوران ميکند کلاً.
ذرتمکزيکيخورها: اينها به نمايشگاه کتاب به چشم تفريح و پيکنيک نگاه ميکنند. ايدهي اين افراد «حالا يه نمايشگاهم بريم ببينيم چه خبره» است.
اين افراد نه تنها در نمايشگاه کتاب بلکه در تمام نمايشگاههاي ديگر از جمله نمايشگاه «توليدات مشتقات نفتي»، نمايشگاه «توليد نوشابه، از ابتدا تا امروز»، نمايشگاه «قطعات يدکي پيکان» و هر نوع نمايشگاه ديگري حضور به هم ميرسانند. هدف آنها گذران يک روز شاد در کنار خانواده يا دوستان و خوردن ذرتمکزيکي است.
کتابخانهشناسي: چه حرفهايي ميزنيد ها! کتابخانه؟ مگر با اين قيمتها ميشود کتاب خريد که انتظار داريد اينها کتابخانه داشته باشند؟
تصويرگريها: لاله ضيايي