اردیبهشت 1397 خورشیدی، همزمان با برگزاری نمایشگاه کتاب تهران، بنرهایی بزرگ در پارهای خیابانها و گذرگاههای شهری نام و تصویر او را به شهروندان چنین نمایاند: «جعفر شهری، پژوهشگر تاریخ، 1378ـ1293» و یکی از آنها همچنان بر ورودی خیابان پیروزی از سمت میدان شهدا بر جاست.
جعفر شهری، چه او و سبک تاریخنگاری و نوشتاریاش را بپسندیم چه نه، جایگاهی مهم در روایت تاریخ تهران قدیم و زیست روزمره مردمانش دارد. آثار پربرگ او درباره تهران قدیم، در سالهای اخیر، بسیار به کار تاریخنگاران و پژوهشگران و تهرانشناسان آمده است اما درباره خود شهری، همینقدر میدانیم که زاده 1293 و درگذشته 1378خورشیدیاست و آگاهیهای چندانی درباره زندگی و شخصیت جعفر شهری و حتی چگونگی نگارش آثارش وجود ندارد.
نصرالله حدادی ـ تهرانشناس و پژوهشگر تاریخ و زندگی مردم تهران قدیم ـ در جوانی به علت علاقه به سبک نوشتاری جعفر شهری، با او همنشین شده است. آشنایی نصرالله حدادی با جعفر شهری، آنگونه که خود روایت میکند، به واپسین سالهای دهه50 خورشیدی بازمیگردد. او تاریخنگار فرهنگ و زندگی مردم تهران قدیم را با «شکر تلخ»ی شناخته که از انتشارات امیرکبیر به سال1357 خورشیدی خریده است.
خواندن برگهایی از آن کتاب، او را بر آن داشته که در پی یافتن شهری برآید و بدینترتیب، در تابستان گرم چند سال بعد گذر او به یکی از کوچههای تجریش افتاده که خانه جعفر شهری را در خود داشته است. حدادی، اینگونه به خانه و محفل او راه مییابد و پیوندی میانشان برقرار می شود. حدادی بر آن است که جعفر شهری پس از آشنایی با انتشارات امیرکبیر و ابوالقاسم انجوی شیرازی ـ پژوهشگر سرشناس ادبی و فرهنگ مردم ایران ـ دگرگون شده و در مسیر شهرت افتاده است؛
«شهری تا پیش از آن گمنام بود.» او روایتی ویژه درباره شخصیت و زمانه جعفر شهری، سبک نوشتاری و رویکرد تاریخنگارانه او دارد. گفتوگویی پردامنه با نصرالله حدادی درباره جعفر شهری و دنیای ذهن و اندیشه او داشتهایم که متن پیش رو، تنها آن بخش از نگرش این تاریخنگار فرهنگ و زندگی مردم تهران قدیم را مینمایاند که بر سوگیری و سبک نوشتاری و تاریخنگاری او تأثیر گذاشته است.
- جعفر شهری، نویسنده، روایتگر و تاریخنگاری مهم در بازتاباندن فرهنگ و زندگی مردم تهران در روزگار گذشته به شمار میآید. نوشتهها و آثار او با دیگر همطرازانش چه تفاوتهایی دارد؟
نوشتهها و آثار شهری 3دسته است؛ نخست، سهگانه «شکر تلخ»، «گزنه» و «قلم سرنوشت» که زندگینامه خودش به شمار میآید. بخشی مهم از سرگذشت تلخ، بدبختیها و آوارگیهای روزگار کودکیاش در کتاب گزنه آمده است. او آیینها، سنتها و باورهای عامیانه را به همراه ضربالمثلهای تهرانیها، در این سهگانه همراستای خط سیر اصلی داستان، روایت کرده است.
دومین دسته آثار شهری درباره تهران به نگارش درآمدهاند. «طهران قدیم» و «تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم»، روایت اصلی جعفر شهری از تهران قدیماند که تهرانشناسی و تاریخ تهران، بدون آنها کاستیهای بسیار دارد و اگر نبودند، دانستههایی بسیار را از دست داده بودیم. سومین دسته از نوشتههای او مانند «گفتار ملامحمدجعفر» و «حاجی در فرنگ» در دورهای نوشته شده که جعفر شهری هنوز شناختهشده نبوده است.
نوشتههای شهری، علاوه بر رویه، لایهای از زندگی طبقههای گوناگون مردم تهران را نشان میدهد که همواره پنهان بوده و در تاریخنگاری دیگران نیامده است. اگر جعفر شهری به اینها توجه نداشت و جزئیاتشان را نمینوشت، پدیدههایی فراوان را از زندگی مردم، از دست داده بودیم.
خلقوخوی و زندگی روزمره مردم، تفریحها و سرگرمیها، کاستیهای جامعه، پدیدههایی همچون فقر، فحشا، فساد، پیشهها و مشاغل، سبک زندگی، حتی ادبیات عامیانه و آنچه در محاورهها میان مردم گفته میشده، خوی پادشاهان و رجال، تاسیسات شهری، طبقههای گوناگون مردم، فحشها، اصطلاحها و ضربالمثلها، مضمونها، تکیهکلامها، بهداشت و سلامت همگانی و آیینها، تنها بخشی از آن کار سترگ هستند که جعفر شهری درباره تهران قدیم و مردمانش ثبت کرده است.
- گاهی در روایتهای او پدیدههایی توصیف شدهاند که بارها ـ حتی امروز ـ در زندگی میبینیم یا نامشان را به کار میبریم، بیآنکه در دیگر تاریخنگاریها دربارهشان شنیده باشیم.
جعفر شهری آن پدیدههایی را در نوشتههایش نمایانده که در جامعه وجود داشته اما مردم و دیگران نمیدیدهاند. او زیر پوست شهر رفته و همه جزئیات آن را برایمان آشکار کرده است. نوشتههای او بر پایه آموزههایی استوار شده که از دانشی هزاران ساله برمیآمده است.
تهرانیها شالی به کمر میبستند که حتما از پوست زیر شکم بچه شتر نر بود و او به این پدیده اشاره کرده است. پزشکی امروز نشان میدهد آن پوست و پشم آن ویژگیهایی داشته و نرمتر هم بوده است.
ضربالمثلهایی که جعفر شهری در نوشتههایش آورده است، ناب بودهاند؛ مثلا «کلاهش پشم ندارد» به این معنا بوده که بید، کلاه کسی را میخورده و او متوجه نمیشده است؛ حکایت آدمی که درنمییابد پیرامونش چه خبر است. او گمترین و گمنامترین ضربالمثلها، طعنهها و استعارههای مردم تهران را بازنوشته و به دست ما رسانده است.
- سبک نگارشی او بهویژه در کتابهای تاریخنگارانهاش نیز از دیگر امتیازهایش نسبت به دیگران به شمار میآید.
دقیقا! جعفر شهری در نگارش تاریخ تهران قدیم، سبک محاورهای را برگزید و هرآنچه را مینوشت که از دهان درمیآمد؛ مثلا «هیچ چیز» را مینوشت «هیچچی». باور داشت همان چیزی را باید بنویسد که از دهان شنیده میشود.
- همین سبک موجب میشود که هنگام خواندن نوشتههای او گویی با متنی کهن در ادبیات فارسی روبهرو شده باشیم.
نثر آهنگین جعفر شهری از آنجا میآمد که او همه دیوانها و بیشتر کتابهای عامیانه را خوانده بود و بر آنها چیرگی داشت. سبک نوشتاریاش البته یک نثر وحشی اواخر قاجاری است. او نشانههای جملهها همچون پرسش و تعجب را نمیگذاشت و میکوشید منظورش را با سکونها یا اِعرابها به خواننده برساند.
جنس تاریخنگاری و نوشتن جعفر شهری با همه دیگر کسانی که تاریخ تهران را نگاشتهاند، متفاوت است. مثلا نوشتههای حسین کریمان درباره تاریخ تهران، از جنس پژوهشهای اندیشمندانه تاریخیاست اما لایههای پنهان زندگی را در خود ندارد؛ همان پدیدههایی که جعفر شهری بهروشنی دیده و در نوشتههایش بازتابانده است. شهری، توانست آنها را از فرهنگ زندگی مردم بیرون کشد و بر کاغذ آورد. هیچ جا حتی در خود مخابرات نیز درباره تلفن کریر، نقلی نیامده است؛ اینکه قدیم چگونه شماره میگرفتهاند. شهری با هنرمندی روایت کرده است که چگونه با آن مرکز تماس میگرفتند و آن مرکز در خط میآورد.
- جعفر شهری در طهران قدیم یا تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم آیا از منابع نوشتاری پیشین یا همدورهاش بهره گرفته است؟
او در هیچیک از آثار تاریخنگارانهاش همچون طهران قدیم و تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم به منابع نوشتاری و تاریخنگارانه استناد نکرده است. او حافظهای شگفتانگیز داشت و همه رخدادها، دیدهها و جزئیات پیرامونش را با ریزبینی در یاد داشت. شهری آنچه را مینوشت که از کتابهای دیگران خوانده بود و البته با دیدهها، شنیدهها و باورهایش در هم میآمیخت. او بیننده و تماشاگری هنرمند بود که چیزی را از نگاه دور نمیداشت.
حتی در همنشینیهای دوستانه و خصوصی هم به شیوه رفتار و پوشش پیرامونیانش توجه داشت و نگرشاش را بیان میکرد. این، البته نقطه ضعف و کاستی سبک نوشتاری و تاریخنگاری شهری نیز به شمار میآید. او همواره به حافظهاش اتکا داشت؛ از این رو گاه در رخدادنگاریها به اشتباه میافتاد. مثلا آرامگاه تختی را به جای ابنبابویه، در امامزادهعبدالله نوشته بود. نقدها را در این باره اصلا نمیشنید و به ویرایش در نوشتهها باور نداشت. پژوهشگرانی که از نوشتهها و تاریخنگاریهای او بهره میگیرند، در این زمینهها باید دقت داشته و سره را از ناسره تشخیص دهند.
- او تصویری حساسیتبرانگیز و خاکستری، حتی سیاه از تهران قدیم و زیست روزمره مردمان آن ارائه داده است؛ به آن اندازه که حتی اگر بخواهیم کتابهایش را امروز بازنشر دهیم و عکسهای رنگیشده از تهران قدیم در آن بگذاریم، شاید وصله ناچسب باشد. روایت و تصویر او از تهران قدیم آیا راستین و همخوان با واقعیت است؟
بخشی بزرگ از آنچه جعفر شهری از تهران قدیم روایت کرده، بازتاب و نمایش آن تهران واقعی به شمار میآید که در گذشته بوده است؛ اکنون اگر آن را برنمیتابیم، شاید از روی پیشداوریها، خواستههای ذهنی یا ناباوریمان نسبت به پارهای رخدادها و پدیدههای گذشته است؛ مثلا آنجا که به گونهای پررنگ از پارهای مفسدههای اخلاقی و اجتماعی سخن میراند و ما امروزه آنها را نمیپذیریم یا در صحتشان تردید میکنیم؛ اما دیگر سندهای تاریخی، به درستی روایتها و نوشتههای شهری گواهی میدهند. او البته زشتیها و بدیهای جامعه تهران عصر قاجار را بازتاب گسترده میدهد که این میتواند ویژگی سبک تاریخنگاری او به شمار آید.
تهران عصر قاجار در آثار او، یک شهر و جامعه زشت تصویر میشود که مردم در آن در زشتیها میلولیدهاند. او تأکید میکند که پس از برافتادن قاجارها کارهایی در شهر انجام شد که آن وضعیت ناخوشایند را بهبود بخشید. او واقعا «تاریخ زندگی مردم تهران قدیم» را روایت میکند؛ همانی که بوده است! البته در بازنمایی واقعیتها به افراط افتاده است و نباید اینگونه رفتار میکرد. او به بسیاری پدیدهها بدبین بود و همین ویژگی در سبک تاریخنگاریاش تأثیر میگذاشت.
شهری باور داشت تا زمانی که بدیهای جامعه گفته نشود مردم، خوب و بد را از هم تشخیص نخواهند داد. البته عریاننویسی جعفر شهری که ویژگی مهم سبک نوشتاری و تاریخنگاریاش به شمار میآید موجب شده است که آثار او در دورههای بعد، بهویژه پس از انقلاب با حساسیت و بیتوجهی روبهرو شوند. او هنگامی که با نقدهایی درباره عریاننویسیاش روبهرو میشد، نوشتهها و سرودههای شاعران پرآوازه ایرانی را گواه میآورد. میگفت کسانی چون سعدی، حافظ و مولانا نیز در سرودههایشان بهروشنی به مفاسد و کاستیهای جامعه زمان خود اشاره داشتهاند و باور داشت آنان کاستیها را گفتهاند تا جامعه، آنها را دریابد. او برای خود نیز چنین رسالتی میپنداشت.
- شهری که تحصیلات بالایی نداشت؟
او سواد مدرسهای نداشت و تنها 2کلاس درس خوانده بود اما دقتی بسیار داشت. او البته آنگونه که خود میگفت، به هر سوراخی سرک میکشید تا از رخدادها و وضعیت زمانه شهر آگاه شود. حافظه شگفتانگیز و روحیه کاوشگرانه و جستوجوگرانهاش، او را توانمند کرده بود که زمانه خود را با جزئیات به تصویر بکشد.
زندهیاد علیاصغر فقیهی ـ شارح نهجالبلاغه ـ از دقت شهری در توصیف آدمها و مشاغل شگفتزده بود. یک بار از او شنیدم که میگفت جعفر شهری کنّاس را به اندازهای درست و دقیق شناسانده که از کنّاس، کنّاستر است. شهری در این زمینه یک استثنا در تاریخ و تاریخنگاری ایران به شمار میآید.
- وضعیت زمانه و جامعهای که شهری در آن زاده شده و پرورش یافته بود، میتواند در رویکرد و نگرش او تأثیر گذاشته باشد؟
تقدیرگرایی، در زندگی خصوصی و نگرش تاریخنگارانه جعفر شهری بسیار تأثیر داشت؛ بر آن بود که پیشانینوشت انسان از آغاز مشخص بوده و همه پدیدهها و رخدادها در دایره تقدیر رقم خورده است. همین نگاه تقدیرگرایانه موجب بدبینی او به زندگی و دیگران شده و بر روایت تاریخنگارانهاش تأثیر گذاشته بود.
این نگرش البته در روزگار کودکی او ریشه داشت؛ زیرا زندگیاش با رنج و بدبختی شکل گرفته بود. ایران در زمانی که شهری زاده شد، روزگاری دشوار را از سر میگذراند. واپسین سالهای سده سیزدهم خورشیدی، آبستن آشوبها و هنگامههای سیاسی، نظامی، اجتماعی و اقتصادی بود. قحطی همزمان با جنگ یکم جهانی، وضعیتی سخت برای ایران و تهران آن روزگار پدید آورد. کتاب شکر تلخ شهری از همین قحطی با «سال قحطی دمپختک» آغاز میشود.
شمار جمعیت تهران در سالهای پایانی سده سیزدهم خورشیدی ناگهان از 250هزار نفر به نزدیک 50هزار نفر رسید. این کاهش چشمگیر میتواند پیامد فقر، فحشا و بیماریهایی همهگیر و بیتوجهی به بهداشت همگانی باشد که شهری بسیار درباره آنها نوشته است. جعفر شهری، زمانی در پاسخ به علی حاتمی گفته بود میخواستم نام کتاب طهران قدیم را «طهران کثیف» بگذارم و حاتمی به من گفت: «هنگامی که نوشتههای جعفر شهری را در کتاب طهران قدیم میخوانم از تهران بدم میآید».
- خدمت به فرهنگ عامیانه
ارزش کارهای جعفر شهری در روزگار کنونی که رویکرد تاریخنگاری اجتماعی گسترش یافته است، بیشتر نمود مییابد. عباس میلانی در یکی از نوشتارهایش در کتاب «تجدد و تجددستیزی در ایران» به این مسئله اشاره میکند و بر آن میشود که جعفر شهری با شناختی که از زمانهاش داشته، دستاوردی مهم و چشمگیر در زمینه فرهنگ عامه و ثبت جنبههای گوناگون زیست روزمره مردم تهران قدیم بر جای گذاشته است.
همطراز جعفر شهری، دیگر کسی نمیآید. همه جلوهها و گوشههای زندگی اجتماعی مردم تهران روزگار گذشته، در پی دگرگونیهای گسترده و ژرف در همه گستره پیوندهای اجتماعی، معماری و اقتصادی و زندگی روزمره، در یک سده گذشته نابود شده است؛ از این رو کسی دیگر شبیه او پدید نمیآید که بتواند آنها را با چنان هنرمندی شگفتی به تصویر بکشد. تاریخ فولکلور ایران و تهران، به جعفر شهری بسیار وامدار است.
او به فرهنگ عامیانه و فولکلور مردم تهران خدمتی بزرگ و بیهمتا کرد. اگر آنچه او درباره پیشهها، آیینها و زیست روزمره مردم پایتخت ثبت کرده است نبود، بسیاری دانستههای امروز را درباره آنها نمیداشتیم؛ مثلا امروزه بیشتر دانستههای ما درباره پیشههایی چون میرآبی، دلاکی، مامایی و قابلهگری، از نوشتههای او برآمده است. شهری، هم به وجود آنها و هم به شیوه انجامشان به جزئیات اشاره کرده است. بسیاری از آنها امروزه نابود شده و از یاد رفتهاند و تنها با خواندن نوشتههای شهری میتوانیم دربارهشان آگاهی یابیم.