شهرسازی، جز ظرف بروز تمایلات شهرنشینی نیست. تا زمانی که انسان در میان دشتها و کوهها و بستر طبیعت میزیست، ضرورتی بر کشف میدانگاه بروز هیجانات و تمایلات ساکنین سرزمین دیده نمیشد. سرزمین خود منشا و منبع بروز خلقیات بشری بود مشابه آنچه امروز در بافتهای روستایی دیده میشود.
به زبانی دیگر، ساکنین جز در پاسخگویی به انرژیهای طبیعت، سودای دیگری در سر نداشتند. ولی امروز با حجم زیاد مصنوعات دست ساز بشری در انبوه تودههای به هم فشرده ساختمانها و خیابانها و ترافیکهای سرسامآور و در میان میلیونها رخداد و مناسبت و هیجانات ناشی از تولیدهای شهرنشینی، بار پاسخگویی جز بر دوش شهرسازی نیست.
فنون برنامهریزیهای شهری در تطبیق تولیدات شهرنشینی که رخدادهای فوتبالی بارزترین آنها در روزهای پیش رو محسوب میشوند، به بیانی، جای خالی میدانگاههای طبیعت ازدسترفته را یک تنه پر میکنند و به خلق اجزا و عناصری میپردازند که در فروکش این هیجانات و تحرکات پرتأثیر عمل کنند.
امروز نقصان فضاهای شهری در پاسخگویی به موج واکنشهای شهرنشینی در شهرهای کشور به چالشی جدی تبدیل شدهاست بهگونهای که دستگاههای دولتی در شرایط بروز واکنشهای غرورآفرین و شادیبخش شهری بهخصوص پس از پیروزیهای تیمهای ورزشی در میدانهای جهانی، مستاصل و نگران از بروز حوادث، دچار رفتارهای غیرمعمول میشوند. این سردرگمی و استیصال در اتخاذ تصمیم درخور، نقص شهرسازی امروز ماست.
بهرغم دانش پیشینیان در معماری کهن شهر ایرانی با آن اعجاز خلق میدانها، مساجد، حمامها، حسینیهها و... که هر یک در شبکه سازمان فضایی شهری علاوه بر برخورداری از خوانایی، مقیاس، امنیت و پویایی، مکان بروز همسوییهای اجتماعی قلمداد میشدند، شهرهای امروز ما آمادگی پذیرایی از نشاط فورانزده غرور ملی را ندارند. این در شرایطی است که دنیای امروز سرشار از رخدادهای پیشبینی نشده است.
تعیین مکانهایی برای برگزاری تجمعات شهری از سوی هیأت دولت و شورای شهر تهران در چند روز گذشته و الزام شوراهای تأمین استانها برای تعیین اینگونه مکانها به تناسب جمعیت در سایر شهرهای کشور، از اتخاذ سیاستی حکایت دارد که نقش آن در طرحهای جامع و تفصیلی 40سال اخیر شهرهای کشور یا خالی بوده است و یا نابخردانه، راهکارهای آن اجرایی نشدهاند.
دو مولفه اساسی در تحقق سرزندگی و نشاط شهری، اول کیفیت چشمانداز طرحهای جامع شهری و دوم کیفیت مدیریت شهری است. بدیهی است اگر طرحهای بالادست شهری ضرورتهای جوامع امروز ازجمله ضرورت رویارویی همه اصناف و گروههای شهروندی با سلیقهها و فرهنگهای متنوع در مکانهای بزرگ مقیاس تا مرحله تحقق آنها را رصد کنند، الزام به اتخاذ سیاستهای آنی منتفی میشود.
بدیهی است با تعیین دستوری و سیاسی اینگونه مکانها، الزاما نمیتوان تحقق سرفصلهای برنامهریزی و فنون و اصول شهرسازی را همسو کرد. از اینرو در شرایطی که شهر، پی درپی با رخدادهای اجتماعی روبهروست، سطح کیفی مدیریت شهری میتواند در پرهیز از غفلتهای گذشته، ضمن اعمال نیمنگاهی به اصلاح و بهروزرسانی طرحهای جامع و تفصیلی در تأمین و افزایش نرخ سرانه فضاهای باز و عمومی و پاتوقهای مناسبتی، آزادسازی اراضی در محلات پرتراکم ساختمانی و جمعیتی را بهجای فروش تراکم و تودهگذاری سرلوحه مدیریت شهری خود قرار دهد تا شاید بار دیگر شاهد آن حیات و سرزندگی و نشاط گم شده شهری در میدانها، پاتوقها و حیاطهای جدید شهری باشیم.