این واقعیت است. اما این نتایج مورد قبول مردم واقع شد و همه را خوشحال کرد.
حتما دلايل مختلف فوتبالي و غير فوتبالي براي اين "به ظاهر تناقض" ميتواند وجود داشته باشد. شايد يكي از دلايل عير فوتبالي آن " توليد شاخص" سنجش است.
"سون تزو" چيني، از نامآورترين فيلسوفان جنگ در عهد قديم است. وي از جمله مواردي كه بيان داشته موضوع " تشخيص حدود قدرت" است. به باور وي در جنگ بايد به صورت واقعي حدود قدرت خود را بشناسي و بر اساس آن عمل كني.
كيروش در طول اين مدت با بيان گزارههايي واقعي، حدود فوتبال ما را مشخص كرد. مباحثي مانند امكانات تمريني، فرصتهاي تمريني، آمار مقايسهاي سرعت و قدرت و تكنيكهاي فردي بازيكنان ايراني با رقيبان بزرگ، بازيهاي تداركاتي، مقايسه ليگ ايران با ليگهاي ديگر و مانند آن به مردم نشان داد كه " حدود واقعي قدرت فوتبال ايران" چه ميزان است.
به اين ترتيب او شاخصي براي سنجنش به مردم داد. مردم در مقام تصميمگيري براي تيم ملي ديگر نياز نداشتند آن را با تيم فرانسه يا ژاپن، نحوه بازي عربستان يا صربستان، قدرت مسي و رنالدو و نظاير آن مشخص كنند. مردم بر اساس "شاخصهاي واقعي از حدود قدرت تيم ملي" به داوري آن پرداختند.
رمز قدرت كيروش در وحله اول ارائه اين شاخص بود. از اين روي مردم نوع بازياي كه وي طراحي كرده بود و سطح توقع خود از تيم ملي را قبول كردند.
كيروش در وحله دوم به اين واقعيت ارتقاء داد. كيروش از منظر غير فوتبالي در اين خصوص سه اقدام اساسي انجام داد. از
سويي كيروش بارها گفت كه "من ستاره ندارم، بلكه تيم من ستاره است". وي به اين ترتيب كاريزما يا " فرهمندي" را از "فرد" به " گروه" منتقل كرد. در اين خصوص علاقمندان به موضوع رابطه "قدرت و فرهمندي"ميتوانند به مباحث جامعه شناس معاصر "آيزنشتات" مراجعه كنند.
وقتي گروه " فرهمند" ميشود يعني ساختارهاي گروه (يا تيم) روابط هم پوشان و پيوسته با هم دارند. در اين شرايط، رفتارهاي حمايتي و تكميلي شكل ميگيرد، دستهها و باندهاي فرعي جايي ندارد. وي با اين كار "فرد"ها را به " تيم" تبديل كرد و تجربه نشان داده قدرت يك " تيم" بسيار بيشتر از "قدرت يازده فرد مستقل"است.
كار ديگر كيروش كه به صورت غريزي يا آگاهانه بدان پرداخت، توجه به موضوع "ديده شدن" است. هر انساني هم نياز به "ديده شدن" دارد و هم نيازمند "ديدن" است. اما اين نياز يك مشكل اساسي خلق ميكند. وقتي ما كسي يا چيزي را ميبينيم به اين معناست كه كساني ديگر و چيزهايي ديگر را نميبينيم. "ديده نشدن" بسيار خطرناك است. اين پديده موجب اعتراض، نااميدي، سركشي و نظاير آن ميشود. اگر قرار بود ما در تيم ملي فقط اشكان دژاگه يا سردار آزمون را ببينيم، ديگر نبايد منتظر قدرتنمايي اميد ابراهيمي يا حسيني جوان ميبوديم و نظاير آن. كيروش هرگز اجازه نداد فقط چند نفر ديده شوند. وي كاري كرد همه تيم احساس كنند "ديده ميشوند". در نتيجه گروهي از بازيكنان با انگيزه، مشتاق و فداكار را تربيت كرد.
موضوع سومي كه كيروش از آن بهره برد، انجام وظيفه به عنوان يك مربي (coach) بود. تعدادي از مربيان به جاي وظايف يك coach در نقش يك leader يا boss (كارفرما) رفتار ميكنند. نقش يك مربي تركيبي از؛ معلم، مدير، رهبر، حامي و پدر است. از اين روي در ميان شاگردان خود تركيبي از احساس؛ احترام، ترس، محبت، اعتماد را به وجود دارد.
اين عوامل (غير فوتبالي) در ارتقاء كيفيت تيم ملي از آنچه منطقا بايد باشد به آنچه كه شد، كمك كرد. بدين ترتيب مخاطبان او (هواداران فوتبال) شاخص خود را واقعيتهاي تيم ملي گذاشتند اما اين تيم بر اثر سياستهاي كيروش، فراتر از آن واقعيتها عمل كرد و اين موضوع باعث رضايت هواداران شد.
- پيشبيني اقدامات آتي كيروش
در خبرها آمده بود كه كيروش تا پايان جام ملتهاي آسيا قرارداد خود را تمديد خواهد كرد. اگر چنين شود به نظر ميرسد نخستين كاري كه او خواهد كرد، توهمزدايي است.
به نظر ميرسد "اغراق" يك موضوع عجين شده با جامعه ماست. وقتي يك رئيسجمهور انتخاب ميكنيم او را تبديل به ناجي افسانهاي ميكنيم. وقتي يك ايراني در نهاد معتبر علمي جهان مسئوليت ميگيرد، ايرانيان را نابغه عنوان ميكنيم. وقتي وحيد اميري از بين پاي "پيكه" توپ را رد ميكند (و چه زيبا اين كار را كرد) چنان از او ميگوييم كه گويي پايان تكنيك و تيزهوشي است. وقتي بيرانوند به زيبايي پنالتي رونالدو را ميگيرد او را در حد خالق يك معجزه بالا ميبريم. حركت فداكارانه اميد ابراهيمي و زخمي كه بر تن او نشست را كه ديديم، لباس آرش كمانگير را در قامت او دوختيم.
سخنان حماسي و تحريك كننده كيروش و اين ويژگيهاي "اغراق پسندي" ما باعث شده است كه از همين ديروز گروهي از مردم و اهل فوتبال به گونهاي سخن ميگويند كه انگار در جام ملتهاي آسيا ما مثل " آبخوردن" همه تيمها را ميبريم و قهرمان ميشويم.
كيروش اگر بماند، نخستين كارش ابهام زدايي از اين اغراقهاي شكل گرفته است. وي مجددا آمار خواهد داد. از امكانات، بازيهاي تداركاتي، مقاسيه لژيونرهاي تيمهاي ژاپن، استراليا، كره جنوبي، با لژيونرهاي ما، قدرت تيمهاي ازبكستان، عراق و تاجيكستان و تداركات قطر و امارات و عربستان خواهد گفت تا اين توهمات را تعديل كند و مجددا با ارائه شاخصي واقعي، ملاك سنجش واقعي به مخاطبانش دهد.