این سفر که با اهداف مهم سیاسی و اقتصادی صورت میگیرد، موضوع تحلیل کارشناسان و تحلیلگران قرار گرفته است. اهمیت این سفر و اهداف آن را از چند منظر میتوان مورد ارزیابی قرار داد که بهطور خلاصه به آن اشاره میشود.
1- آنچه آمریکا سعی دارد بر ایران تحمیل کند بر پایه این ادعا نهادینه شده است که کشورمان دچار انزوای بینالمللی شده است. مبنای کار خود را هم براساس ماده 41منشور ملل متحد پیش میبرد. در این ماده از منشور آمده است که کشوری که تهدید برای صلح و یا ناقض صلح بینالملل باشد ابتدا مورد انزوای بینالمللی قرار گیرد سپس روابط دیپلماتیک با آن کشور قطع شود و بعد به لحاظ تجاری، بعد به لحاظ اقتصادی، بعد تحریمها و بعد محاصره اقتصادی به او تحمیل شود.
اگر این اتفاق بیفتد معنای ضمنی آن براساس این منشور این است که ایران یا ناقض و یا تهدید برای صلح بینالملل است. این یعنی دستاوردی سیاسی برای آمریکا، بنا بر این باید با این ترفند مقابله کرد.
2- ما برای اینکه بتوانیم این طلسم تحمیلی را بشکنیم باید در دنیا ثابت کنیم که ادعای آمریکا باطل است. این ادعا هم با این روش صورت میگیرد که اثبات کنیم با جهان ارتباط داریم و منزوی نیستیم و رفتوآمدهای سیاسی، اقتصادی و دیپلماتیک داریم. این رفتار ما خنثیسازی عملیات روانی آمریکاییهاست چراکه ما مصداقی برای ماده 41منشور ملل متحد و مصداقی برای تهدیدکننده صلح و امنیت بینالملل نیستیم و نخواهیم بود. بنا براین سفر رئیسجمهور به این 2کشور مهم اروپایی را ابتدا میتوان در این قالب تبیین و تفسیر کرد.
3- از سویی دیگر اتریش و سوئیس خود بهدنبال مخابره کردن این پیام به دنیا و بهویژه ترامپ و متحدانش هستند که مایلند با ایران مراوداتی داشته باشند. در واقع با تمام سنگاندازیهایی که برای انجام این سفر صورت گرفت، 2کشور از این سفر استقبال کردهاند و خود پذیرای رئیسجمهور کشورمان شدهاند. این پیام در قالب اتحادیه اروپا بهتر میتواند خود را نشان دهد. اروپاییها چون خودشان در مسائل بینالمللی و تجاری از آمریکاییها ضربه خوردهاند مایل نیستند در این زمینه شرایط را برای جولان دادن بیشتر آمریکا فراهم کنند و همین مسئله باعث شده که اکثریت آنها از روابط ادامهدار با ایران استقبال کنند.
4- مسئله بعدی اهمیت خود کشورهای اتریش و سوئیس در شرایط کنونی است. اینکه چرا این 2کشور بهعنوان مقصد اول رئیسجمهور بعد از خروج آمریکا از برجام انتخاب شدهاند میتواند دلایل متنوعی داشته باشد اما در این رابطه هم چند نکته مورد توجه قرار میگیرد.
الف) نظرات اتریش و سوئیس در کنار نظرات مخالفی در اروپا و بهویژه در اتحادیه اروپا مثل نظر کشور لهستان میتواند وزنه طرفداران ایران را در اتحادیه اروپا افزایش دهد و نظر مخالفان را به حداقل برساند.
ب) بخش خصوصی نیز در این سفر همراه آقای رئیسجمهور هستند و قرار است تفاهمنامههای همکاری بین بخشهای خصوصی ایران و این 2 کشور امضا شود. بخش خصوصی بهدنبال این است که تفاهمنامههایی را که از قبل بوده است تمدید کند و قطعا بهدنبال انعقاد تفاهمنامههای جدیدی نیز هستند. این مسئله علاوه بر اینکه میتوانند آوردههای اقتصادی خوبی برای کشور داشته باشد باز هم به لحاظ سیاسی خلاف آنچه است که آمریکا با خروجش از برجام بهدنبال آن بوده. به همین جهت تفاهمنامههای اقتصادی بخش خصوصی در این سفر اهمیت زیادی دارد.
ج) باید توجه داشت که سوئیس مرکز مبادلات بانکی جهانی است. گرمی روابط با این کشور نیز میتواند به شرایط مبادلات بانکی ایران با دنیا در آینده کمک کند. ضمن اینکه فرانسه، آلمان و انگلیس و یا سایر کشورها هم این روابط شکلگرفته را میبینند و در تصمیماتشان برای ارتقای روابط با ایران اثرگذار خواهد بود.
نکته پایانی هم این است که آمریکا بهانهای که برای خروجش از برجام مطرح میکرد را (خارج از اینکه عنوان میکرد برجام برایشان سودی نداشته است) به مسائل منطقهای و موشکی کشورمان مرتبط میدانست. این نوع بهانهگیریها تلاشی برای هدف قرار دادن کشورمان در قالب همان پروژه ایرانهراسی تبیین و تفسیر میشود.
ایران از اتخاذ هر سیاستی که بتواند با ایرانهراسی مقابله کند باید بهره گیرد. این رفتارها میتواند از حضور ایران در عرصههای ورزشی و جهانی مثل فوتبال و نقشآفرینی در آن شروع شود و در عرصههای غیرسیاسی مثل هنر و فیلم تا گسترش روابط سیاسی و دیپلماتیک با سایر کشورهای دنیا ادامه پیدا کند تا چهره متین و تمدنی ایران به نمایش گذاشته شود و جامعه جهانی بداند ایران در صف مقابله با خشونت و افراطگری قرار دارد و هراسی از ایران نباید وجود داشته باشد.