هميشه هم تأكيد ميكند كه در کنار رمانهاي ترجمهشده، کارهاي تأليفي ايراني هم بخوانيم. براي همين وقتي فهميد من از طرفدارهاي پروپاقرص رمانهاي ترجمهايام، «صندلي براي يک نفر و نصفي» را به ليدا داد تا به من برساند.
راستش از تصوير روي جلد خوشم نيامد: گربه و گل و صندلي و ساعت شماطهدار. يعني خانم معلم چه فکري دربارهي من کرده بود؟ مگر ميشد آن رمانهاي پر از هيجان و اتفاقهاي خارقالعاده را رها کرد و چنين کتاب بيحالي را خواند؟
روز بدي را گذرانده بودم و فکر ميکردم بعد از چند خط يا حداکثر چند صفحه، خسته شوم. اصلاً به همين هوا برداشتم تا با دليل و برهان به خانم بگويم خوشم نيامد. ولي از همان صفحهي اول چنان جذب شدم که نفهميدم چهطور به پايان فصل اول رسيدم. خب راستش من زياد كتاب ميخوانم، ولي تا به حال نديده بودم کسي از زبان يک گربه بنويسد و تازه او را بفرستد سيارهاي ديگر و مأموريتي عجيب و غيرممکن به او محول کند.
اعتراف ميکنم که از «صندلي براي يک نفر و نصفي» خيلي خوشم آمد و يکنفس خواندمش و در حس لطيفي که در صفحاتش جاري بود، غرق شدم. حسي که بيشتر آدمها در هياهوي زندگي روزمرهشان از ياد ميبرند و وقتي به خودشان ميآيند که ديگر فرصتي براي جبران لحظههاي از دسترفته ندارند. چون حقيقت خوشبختي در مهربانبودن و لذتبردن از لحظههاي اکنون است، نه انتظار براي آيندهاي موهوم که شايد هيچگاه اتفاق نيفتد و با ادامهدادن رفتارها و منش امروز ما، احساس نشود.
من عاشق آيسان و عليسان، دو تا از شخصيتهاي كتاب شدم. همينطور هوتو، گربهي باهوش و سخنگو که فقط از پشت خط تلفن ميتوانست صداي خود را به گوش آدمها برساند.
خب اگر بخواهم راستگو باشم بايد بگويم که اولش از پدر بچهها بدم آمد. به نظرم خيلي مغرور بود، به همسرش هم ميگفت کوزت! اين يکي را اصلاً نميتوانستم تحمل کنم. اما كمي بعد حتي با او هم توانستم کنار بيايم. شايد چون نويسنده خيلي ساده نشان داده که پشت هر رفتار خشونتآميزي هم ميتوان محبت را پيدا کرد؛ چرا که جهان بر اساس عشق ساخته شده، نه جنگ!
وقتي به پايان کتاب رسيدم با خواندن بيوگرافي نويسنده ترغيب شدم بقيهي کارهايش را هم بخوانم. آخر در اين دوره خيلي کم ميشود کسي را پيدا کرد که گاه و بيگاه ساکن کوهها باشد و در کنار حرفهي نوشتن، به عکاسي و مستندسازي بپردازد، تئاتر هم کار کند و در کوههاي نزديک تبريز درخت بکارد.
خلاصه بگويم از فضاي سحرآميز صندلي براي يک نفر و نصفي خوشم آمد و باور کردم اگر کمي جمع و جورتر بنشينيم براي همهمان جا هست. راستش براي اولينبار فکر کردم که وقتي بزرگ شوم دوست دارم چه جور خانوادهاي داشته باشم و اين را که لابد بخشي از بزرگشدن است، مديون خانم معلم و نويسندهي اين كتابم. بايد بروم و کتاب تأليفي ديگري از او بخواهم. هرچه زودتر، بهتر!
راستي، اين كتاب را «محمد رمضاني» نوشته و انتشارات كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان (88721270) آن را در 186 صفحه با قيمت 10هزار تومان منتشر كرده است.